به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۲۰:۵۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۹ ساعت ۱۰:۵۶
کد مطلب : ۱۳۷۰۹۳

آیا دچار مازوخیسم سیاسی شده‌اند؟

مهدی دادویی نژاد
این روزها و با عدم اقبال مردم در انتخابات‌ها نسبت به جریان تندرو و دلواپسان، فیل این برادران حسابی یاد هندوستان کرده و هر روز از احمدی نژاد می‌گویند و از او یاد می‌کنند، چرا و به چه دلیل و بعد از تمام ماجرای فراهم آمده از سوی محمود احمدی‌نژاد آنها همچنان به یاد اویند؟ آیا دچار مازوخیسم سیاسی شده‌اند؟برای پاسخ به سوالات بالا ابتدا باید از لحاظ هویتی ریشه‌های این جریان را مورد واکاوی قرار داد، نیازی به طرح مفاهیم اگزیستانسیال برای پاسخ به این سوالات نیست.

واقعیت این است که وجود احمدی نژاد مقدم بر ماهیت کارکردی و شکل گیری این گروه است، دلواپسان در نبود احمدی نژاد دچار نوعی بحران هویتی هستند و خواهند ماند، امثال رییسی و جلیلی نمی‌توانند جای خالی او را برای دلواپسان پر کنند، اصول دلواپسی گاهی نیازمند هتاکی و پرده دری و روزنمایی شب و سیاه نمایی ماست است، کاری که تنها و تنها یک فرد با تبحر هر چه تمام‌تر قادر به انجامش بود، کسی که قدرت بستن هر نوع کمربند انتحاری سیاسی را داشته و دارد، او کسی نیست جز محمود احمدی‌نژاد، کسی که هر روز و با دیدن روزهای آینده بیشتر حسرت نبودنش را می‌خورند و به ناز کشی او روی آورده اند.
 
اگر به اسامی افراد تندرو و دلواپس دقت کنید به راحتی می‌توان زندگی آن‌ها را به قبل از احمدی نژاد و بعد از احمدی‌نژاد تقسیم کرد، کسانی که با احمدی‌نژاد از هیچ به همه رسیدند و بعد از احمدی‌نژاد از همه به نزدیکی‌های همان هیچ باز گشتند، برخی اما همچنان هست و نیست خود را در احمدی‌نژاد جستجو می‌کنند، روزگاری و با بالا گرفتن تب جدایی او سعی در حلقه‌سازی و نجات او از حلقه انحرافی داشتند با آنکه می‌دانستند اگر حلقه‌ای هم باشد او مرکز آن حلقه است، حال این روزها به دنبال شناسایی نرم‌افزار او افتاده‌اند تا شاید با آنتی ویروسی او را از مهلکه به در بیاورند و در جمع‌های شکست خورده مثل جمنا مقام سروری را به او اعطا کنند.

یکی از مجری‌های دلواپس هم که از قِبل احمدی‌نژاد به آلاف و الوفی رسیده مانند بسیاری دیگر بعد از سلام در دیار غربت فقط اسم معشوقه منحرف را می‌شنید و ناله‌ها در شبکه اجتماعی سر داد. تمام داشته‌های دلواپسان چیزی بیشتر از احمدی‌نژاد نبود و نخواهد بود، کسی که بتواند خیالات را تئوریزه کند و در زیر زمین خانه‌ها اورانیوم غنی کند و در موقع لزوم بتواند تمام مرزهای فتوت و اخلاق را در بنوردد و با خنده‌های عصبی در عین خونسردی به قول محسن رضایی خلاف واقع گویی کند، این ماموریتی است که نه سعید جلیلی و نه رییسی و نه حتی قالیباف قادر به انجام آن نیستند، هویت سیاسی این افراد اندکی با مشی دلواپسی و خلاف واقع گویی‌ها و شب نمایی روز فاصله دارد، این‌ها توان سخت‌افزاری و نرم‌افزاری بخشیدن حیات مجدد به قافله شکست خورده دلواپسان را ندارند، نه توان ایجاد دوقطبی جدی را دارند و نه آن‌چنان اهل انتحار، گاهی هم زیست سیاسی خود را در نبستن کمربند‌های انتحاری می‌بینند، احمدی نژاد تنها کسی است که نشان داد هم می‌توان مدعی ولایتمداری بود و هم خلاف ولایت رفتار کرد و آن را توجیه کرد، چیزی شبیه ولایتمداری مصلحتی بسیاری از ولایت معاشان دلواپس.

یکی از توهم‌های مهم دلواپسان این موضوع بود که رای طبقات فرودست جامعه به طور حتم به حساب آنها واریز می‌شود و با این توهم سعی کردند از احمدی نژاد برائت بجویند، اما تمام انتخابات‌های پس از احمدی نژاد برای آن‌ها کابوس واز اتفاق افتاد و نشان داد بخشی از افراد فرودست جامعه آن‌ها را بدون احمدی نژاد اصلا به حساب نمی‌آورند، البته بخش مهمی از این اتفاق به خاطر تبلیغات و قدیس‌نمایی احمدی نژاد توسط خود آن‌ها بود که جایگزینی او را برایشان به امری غیر ممکن تبدیل کرد، حال و به بهانه انتصاب مجدد او در جمع منصوبین در مجمع تشخیص مصلحت نظام که گویی برایشان غیر منتظره هم بود بارقه‌های امید برایشان شروع به درخشیدن کرد و امیدوارند آن عزیز در حلقه انحراف به راه راست ایشان منحرف شود.  

کسی که کمترین شناختی از احمدی نژاد داشته باشد می‌داند او برای این فرش‌های قرمز پهن شده از سمت دلواپسان‌تره هم خرد نخواهد کرد، چون آن‌ها هستند که باید به سمت او منحرف شوند و نه او به سمت آن‌ها، میزان توهم محمود احمدی نژاد از جایگاه خود او را به تقابل با توصیه رهبری کشاند حالا امثال دلواپسان که دیگر عددی نیستند و او به خوبی می‌داند دلواپسان بدون احمدی نژاد یعنی شکست‌های همیشگی و دائمی. حال اما این دلباختگان مغموم چاره‌ای جز عرض ادب و ناز کشیدن ندارند و امیدوارند معجزه‌ای رخ دهد تا آتشبار تهمت‌هایشان قدرتی بیش از پیش بیابد.
مرجع : روزنامه بهار