به روز شده در ۱۴۰۲/۱۲/۲۸ - ۲۰:۵۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۸ ساعت ۲۱:۴۸
کد مطلب : ۱۳۸۰۳۷
به مناسبت هفته کودک، عواقب جایگزینی بازی‌های رایانه‌ای به جای بازی‌های سنتی

بازی‌های فراموش شده

روزنامه بهار: بازی، تنها کلمه‌ای است که در طول سال‌ها معنی و مفهوم آن تغییر نکرده و همه‌ی کسانی که کودکی خود را پشت سر گذاشته‌اند با شنیدم این کلمه و با یادآوری بازی‌های دوران کودکی لبخندی بر لبشان جا خوش می‌کند. اما کودکان امروز دیگر مفهوم بازی را در خاله بازی و تیله بازی و هفت سنگ و گرگم به هوا نمی‌بینند. برای آن‌ها بازی کردن یعنی ایکس باکس و پلی استیشن و تبلت اما این نوع بازی‌ها خیلی با دوران کودکی نسل‌های پیش فاصله دارد.
***
* بازی کردن به چه معناست؟
بازی‌های کودکانه به بازی‌های گروهی گفته می‌شود که توسط کودکان در کوچه، مدرسه یا حیاط خانه‌ها انجام می‌شود. بالا بلندی، توپ چرخی، تیله بازی، خاله بزغاله، خروس جنگی، زو، شاه و وزیر، الک دولک، شمع گل پروانه، عمو زنجیر باف، قایم باشک، قلعه، کلاغ پر، گل یا پوچ، لی لی، هفت‌سنگ، وسطی و...  از بازی‌های قدیمی کودکان ایرانی هستند که بعضی از این بازی‌ها اکنون فراموش شده‌اند.
بازی یک رفتار اجتماعی است که شکل و محتوای آن برگرفته از هنجارها و آداب و رسوم جامعه است. بازی اساسی‌ترین فعالیت کودک است که در عین حال یکی از نیازهای اساسی کودکان نیز به شمار می‌رود. نقش بازی در روند رشد جسمانی و روحی- روانی کودکان انکارناپذیر است. یکی از کارکردهای مهم بازی آن است که کودک را برای ورود به زندگی بزرگسالی آماده کند. کودک بسیاری از مهارت‌های فردی و اجتماعی مورد نیاز برای زندگی آینده خود را از طریق همین بازی‌هایی که به نظر بسیاری بی اهمیت جلوه می‌کند، می‌آموزد. بسیاری از متخصصان تعلیم و‌تربیت سفارش می‌کنند که مطالب آموزشی در کلاس‌های درس از طریق بازی آموزش داده شود و نتایج حاصله، گویای موفقیت استفاده از این شیوه است. کودکان در غالب بازی می‌توانند هنر با هم زیستن را بیاموزند و از بودن در کنار یکدیگر لذت ببرند. بازی به آن‌ها یاد می‌دهد که با بزرگ‌تر از خود چطور رفتار کنند و برخوردشان با کوچک‌ترها چگونه باشد که همه این ویژگی‌ها در بازی‌های سنتی نهفته است. ‌کودکان امروز بر خلاف کودکان دیروز زندگی بسیار متفاوتی دارند و این تفاوت به روشنی در نوع و شیوه بازی کردن آن‌ها مشهود است. دوستان صمیمی کودکان امروزی کامپیو‌تر، پلی استیشن و تلویزیون هستند و آن‌ها در دنیای کودکی‌شان دنبال بازی‌های وارداتی خشن می‌روند.

* بازی‌های قدیم
کودکی همه‌ی ما خلاصه می‌شود در خانه‌ای به نام خانه‌ی مادربزرگ با یک حیاط کوچک و یک حوض وسط آن که تمام اعضای خانواده آخر هفته‌ها را مهمان آن خانه‌ی گرم و باصفا بودند. بچه‌های هم سن طول یک هفته را با آرزوی رسیدن به آخر هفته سپری می‌کردند که به دور هم جمع شوند و خاله‌بازی کنند. دخترها لباس‌های مادرخود را می‎پوشیدند، کفش‌های پاشنه بلند مادر را به پا کرده و روسری را روی سر به تجسم موهای بلندو افشان جمع می‌کردند و با پهن کردن یک زیر‌انداز و چیدن اسباب بازی‌هایی مثل قابلمه و بشقاب‌های پلاستیکی سعی در واقعی جلوه دادن خاله بازی خود داشتند. گریه‌ی عروسک‌های خود را می‌شنیدند و آن را به آغوش کشیده و مادر بودن را با همان عروسک‌های کوچک تجربه می‌کردند. پسر‌ها اما خاله بازیشان از رویاهای کودکانه‌ی دخترها فاصله داشت، آن‌ها در قالب پدران خود فرو می‌رفتند. ادای مردان بزرگ را در درآورده و خود را نان آور خانه‌ می‌دانستند. آن‌ها با همان افکار کودکانه فکر می‌کردند اگر اخم داشته و صدای خود را کلفت‌تر کنند، میان همبازیان دختر خود مرد‌تر به نظر می‌رسند. بچه‌ها زندگی واقعی را با تمام مسئولیتش در غالب این بازی تجربه می‌کردند. وقتی از این بازی خسته می‌شدند با ذغال روی زمین لی‌لی کشیده و مشغول بازی می‌شدند. سرخوش از بازی‌های کودکانه صدای خنده‌و شادیشان فضا را پر می‌کرد. در آن دوران سرگرمی دختران عروسک‌هایشان بود که به طرز شگفت انگیزی برایشان مادری می‌کردند، لباس‌هایشان را شسته و عوض می‌کردند، شب‌ها آن‌ها را در آغوش گرفته و به خواب می‌رفتند، صبح‌ها با صدای گریه‌ی خیالی عروسکشان بیدار شده و سعی در آرام کردن آن داشتند. محبت‌های مادر را در غالب حمایت از عروسک‌ها بیان می‌کردند. زندگی پسرها اما رنگ‌و بوی دیگری داشت، پر از ماشین‌های رنگی که با برچسب‌های مختلف تزئین شده بود. همه را در حاشیه‌ی فرش چیده و ساعت‌ها مشغول بازی با آن‌ها می‌شدند. بهترین روز برای بچه‌ها زمانی بود که مادر اجازه رفتن به کوچه و بازی با بچه‌های همسایه را می‌داد. قایم‌باشک، وسطی و گِل بازی کم‌ترین بازیشان بود.

* بازی‌های جدید
این روز‌ها هر جا که کودکی حضور دارد تبلتی برای بازی او فراهم است، هر خانه‌ای که کودکی دارد ایکس باکس یا پلی استیشنی پای ثابت خانه است و دیگر در مهمانی‌های خانوادگی خبری از خاله بازی‌های کودکانه نیست و هر بچه‌ای موبایل یا تبلت خود را در دست دارد و مشغول بازی و رقابت با کودک هم سن و سال خود است و در مورد هر مبحثی که در جمع بزرگ‌تر‌ها مطرح می‌شود به واسطه فضای مجازی اطلاعات جامع و کاملی درباره آن دارند و این اطلاعات را تمام و کمال در اختیار دیگران می‌گذارند.

علاوه بر این‌ها بازی‌های رایانه ای، با استفاده از تصاویر جذاب، پرتحرک و زنده و صداهای مهیج، دنیایی از هیجان را برای کودکان پرجنب و جوش به ارمغان می‌آورد، این جذبه و کشش کودک را به عالمی از تخیلات می‌برد که در آن خود را قهرمان اصلی ماجرا می‌پندارد. این بازی‌ها با‌ترفندهای مختلف، چنان تاثیری بر فکر و اعصاب کودک می‌گذارد که آن‌ها خود را جزئی از این مجموعه ماشینی می‌پندارند. مهم‌ترین ویژگی بازی‌های رایانه‌ای، حالت جنگی بیش‌تر آن‌ها است و این که فرد باید برای رسیدن به مرحله بعدی بازی، با نیروهای به اصطلاح دشمن بجنگد. استمرار جنگیدن در این بازی‌ها، نوجوان را پرخاشگر و ستیزه جو می‌سازد به طوری که کودک تلاش می‌کند خواسته‌هایش را با زور و تهاجم به دست آورد. نوجوانانی که همیشه با بازی‌های رایانه‌ای درگیرند، به انزوا و درون گرایی متمایل شده و در برقراری ارتباط اجتماعی پویا با دیگران ناتوان خواهند بود. این روحیه انزواطلبی باعث می‌شود که نوجوان از گروه هم سالان جدا شود که این خود زمینه ساز ناهنجاری‌های دیگر است. در این بازی‌ها، به دلیل این که بیش‌تر، کودک و نوجوان با ساخته‌ها و برنامه‌های دیگران رو به رو هستند وکم‌تر قدرت دخالت و تصرف در آن‌ها را می‌یابد، حالت انفعال گرفته و اعتماد به نفس او در برابر ساخته‌ها و پیش رفت دیگران متزلزل می‌شود. در دوره کنونی با این اوصاف که کودکان با بازی‌های رایانه‌ای به انزوا کشیده شده‌اند و خانواده‌ها با سریال‌های ماهواره‌ای سرگرم هستند زندگی‌ها به سوی ماشینی شدن پیش می‌رود و خودبه خود روابط عاطفی رنگ باخته و در کنار هم بودن خانواده کم‌تر شده است.

* درست زندگی کردن اکتسابی است
مسعود غفاری روانشناس و آسیب شناس اجتماعی در این باره می‌گوید: امروزه با ورود به هزاره‌ی سوم وتغییر ساختار زندگی با گذر از دوران سنتی به دوران مدرنیته روبه‌رو هستیم، همین موضوع باعث شده که جامعه ما تبدیل به یک جامعه‌ی نیمه صنعتی و نیمه سنتی شود، بیش‌تر خانواده‌ها تک فرزندی و چون معمولا پدر و مادر هر دو شاغل هستند و زمان لازم برای رسیدگی به فرزندان خود را ندارند همچنین به دلیل نگرانی و احساس نا امنی از جو موجود در جامعه اجازه‌ی حضور فرزندانشان را به کوچه و خیابان برای بازی با بچه‌های همسایه نمی‌دهند به همین دلیل بچه‌ها مجبور به بازی تنهایی در خانه هستند و این موضوع زمینه را برای بازی‌های رایانه‌ای در خانه فراهم می‌کند. بازی‌ها یک روند روبه رشد را طی می‌کنند، قسمتی از بازی‌ها فقط جنبه‌های سرگرمی دارد مثل بازی نوزادان با جقجقه، این بازی‌ها هیچ هدفی ندارند و صرفا جهت سرگرمی انجام می‌شود. نوع دیگری از بازی‌ها هستند که سنبلیک و نوستالوژی‌اند مثل عروسک بازی دختران یا معلم بازی بچه‌ها. این بازی‌ها از زمان قدیم انجام می‌شده و به نوعی تجربه‌ی زندگی در غالب بازی است، قسمت دیگری از بازی‌ها هستند که به عنوان بازی قائده دار مطرح می‌شوند مثل بازی لی لی یا وسطی که به ورزش ختم می‌شوند. او با تاکید بر این موضوع که بچه‌ها در زمان قدیم زندگی را در غالب بازی تجربه می‌کردند گفت: جامعه ما چون استانداردهای یک جامعه‌ی صنعتی را ندارد پدرها معمولا دو شیفت کار می‌کنند، در این شرایط توانایی بازی با کودکانشان را ندارند و همچنین در جوامع سنتی چون معمولا مادران شاغل نبودند زمان بیش‌تری برای رسیدگی به فرزندانشان داشتند. این شرایط در جوامع امروزی تغییر کرده به نحوی که زمینه برای بازی‌های رایانه‌ای کودکان به خوبی فراهم است و پدران و مادران هم از این نوع سرگرمی بچه‌ها راضی هستند. پدران و مادران باید به این نکته توجه داشته باشند که بازی‌های رایانه‌ای کودکان باید دارای استانداردهای لازم باشد یعنی رشد شخصیتی، عاطفی و همچنین اجتماعی بچه‌ها در آن لحاظ شده باشد و چون این بازی‌ها باعث کم تحرکی در کودکان می‌شود، در بینایی بچه‌ها تاثیر نامناسبی دارد، تمرکز بچه‌ها رانسبت به مسائل دیگر مثل درس خواندن از بین برده و روحیه‌ی فرد گرایی را در آن‌ها افزایش می‌دهد، باید تحت نظارت خانواده‌ها انجام شود. خانواده‌ها برای درست زندگی کردن نیاز به آموزش دارند و چون این کارمسئله‌ی غریزی یا سرشتی و ژنتیکی نیست و کاملا اکتسابی و آموختنی است، همه‌ی ما باید از نو‌تربیت شویم و برای این کار مراجعه به روانشناس‌ها و مراکز مشاوره می‌تواند کمک کننده باشد.

* بازی‌های فراموش شده
حالا با گذشت چند دهه از آن روزهای خوش کودکی دیگر دختر بچه‌ای را مشغول جارو زدن زیلو کوچک خاله‌بازی ندیدم، دیگر ندیدم دختر بچه‌ای عروسکش را در آغوش گرفته باشد و برایش لالایی بخواند، با وجود وسایل بازی مثل ایکس باکس و پلی استیشن دیگر پسر بچه‌ای را مشغول ماشین بازی ندیدم، با گذر از کوچه‌ها و خیابان‌ها هیچ بچه‌ای را ندیدم روی دو پا نشسته دست‌هایش تا آرنج درون گِل فرو رفته و سعی در درست کردن مجسمه‌های گِلی داشته باشد. دیگر کم‌تر بچه‌ای کارت بازی و گل یا پوچ را بلد است. اما به خوبی قابل درک است که بچه‌هایی که در زمان قدیم و با آن سبک بازی‌ها بزرگ شده‌اند بسیار اجتماعی و مسئولیت پذیر هستند و روحیه‌ای کاملا سازگار دارند ولی بچه‌های این دوره که با بازی‌های رایانه‌ای بزرگ می‌شوند بسیار فرد گرا، بی‌مسئولیت و خشن هستند. با این‌که این موضوع به عوامل دیگری نیز بستگی دارد اما تاثیر بازی‌های رایانه‌ای را هم نمی‌توان انکار کرد.