...دانشگاههایی که تنها به ارائه مقاله در ژورنالهای بین المللی اکتفا نمایند و نتوانند مشکلات جامعه ایرانی، اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، را حل کنند، مراكز علمي کاربردی برای کشور نخواهند بود...
عطا افشاریان
گروه علمي: تحصیلات عالیه و اشتغال، دو پارامتر مهم برای خانواده های ایرانی بخصوص در دهه هفتاد و هشتاد بوده است، به گونه ای که در دهه هشتاد و اواخر دهه هفتاد حجم عظیمی از داوطلبان کنکور کارشناسی وجود داشت. با بزرگ شدن جمعیت جوان کشور، این تقاضا به کارشناسی ارشد و دکتری منتقل گردید.
در واقع ميتوان گفت که جوانان کشور ما بهترین سالهای زندگی خود را روی نیمکتهای درس و دانشگاه گذرانده اند، این در حالیست که اگر برنامه ریزی شغلی مشخص با درآمد مکفی از سمت دولت برای این افراد وجود داشت، شاید بسیاری از این دانشجویان به مقاطع بالاتر تحصیلی نمی رفتند و یا حتی از تحصیل در دانشگاه سر باز ميزدند.
در واقع تحصیل به عنوان عامل اشتغال، خصوصا در رشته های فنی، دیده ميگردید که همین عامل سبب وجود ازدحام تقاضا در رشته های فنی و پزشکی بوده است. عدم وجود نظم مشخص در اشتغال و همچنین تورم افسار گسیخته در کشور و عدم وجود ثبات، همه به عاملی تبدیل شده است که در نهایت منجر به وجود تقاضای تحصیل بیهوده در دانشگاهها گردیده است. اگر نظر سنجی صحیحی صورت گیرد، شاید عده زیادی از دانشجویان در رشته ای تحصیل ميکنند که علاقه ای بدان ندارند و تنها از سر اجبارهای اجتماعی، سالهایی از زندگی خود را در دانشگاه ميگذرانند تا فردا چه آید.
باید توجه داشت که این موارد هزینه های اجتماعی و مادی است که کشور و جوانان متحمل ميگردند. در واقع جوانانی هستند که اگر زمینه اشتغال و ایجاد کار برای آنها فراهم گردد چه بسا به دنبال تحصیل عالیه نباشند و یا ترجیح دهند تحصیلات را در کنار کسب و کار خود ادامه دهند. به طور حتم تحصیل پیوسته تا مقطع دکتری تنها برای عده ای خاص که واقعا طالب و جویای مطالعه و تحقیق هستند، جذاب است و برای عده بسیاری صرفا پلی است به سمت اشتغال. مسلما از جامعه دانشگاهی که برای اشتغال و دغدغه نان تحصیل نماید و یا همواره در فکر آینده کاری خود باشد، دانشمند و یا محقق تولید نخواهد شد و یا میزان آن بسیار پایین خواهد بود.
در تاریخ ایران، مدارس نظامیه نمونه بارزی از نوع تفکر آموزش عمومی حاکم بر ایران بوده است. در این مدارس، که حوزه های علمیه بازمانده آنها هستند، تمام علوم تدریس ميگشت و در واقع حکم دانشگاههای امروزی را داشتند. همه این مدارس دارای درآمدها یا بودجه هایی از دولتهای بزرگ قرن ششم تا نهم بوده اند که سبب استقلال مالی اساتید و همچنین شاگردان ميشده است و حجره هایی نیز برای مسکن شاگردان در نظر گرفته بوده اند.
این تدبیر از اندیشمندی چون خواجه نظام الملک به یادگار مانده است و طی چندین سال وزارت ایشان و در زمانی اتفاق افتاده است که اروپا در حال دست و پا زدن در خرافات قرون وسطایی بوده است. مدارسی که هزینه شاگردان و اساتید تا حد زندگی نسبی پرداخت ميگردیده است تا این افراد تنها غم تحصیل داشته باشند و از همین مدارس است که اندیشمندان قرن ششم تا نهم پا به عرصه ميگذارند و پس از آن با به روز نشدن این مدارس، خورشید علم و توسعه برای همیشه در کشور رو به غروب ميرود.
وظیفه دولتمردان است که تحصیل و تحصیلات عالیه را برای هر فرد ایرانی ممکن سازد و دغدغه معیشت و نیازهای اولیه را از جامعه حذف کند. دوران ثبات و رشد اقتصادی و همچنین آزادی فردی و اجتماعی، با شکوفایی استعدادها و رشد علمی همراه بوده است. بدون ثبات سیاسی و اقتصادی، شکوفایی علمی امکان پذیر نخواهد بود. ایران در شرایط ویژه ای به سر ميبرد و با همکاری و تعامل با دانشگاههای دنیا، بخصوص اساتید و دانشمندان صاحب نام ایرانی در کشورهای غربی، ميتواند به قطب علمی کشورهای اسلامی تبدیل گردد و با توجه به وضعیت همسایگان آن، یکی از کشورهای پیشرو در زمینه مهاجرت علمی و تولید محتوا و علم گردد. این وضعیت به طور حتم نیاز به سیاستگذاری صحیح و تغییر شرایط اجتماعی دارد و لازمه آن برگشت به عقب و تداعی و بازسازی حکومتهای سلجوقی یا صفوی نیست بلکه لازمه آن حرکت رو به جلو با الگو گیری از کشورهای توسعه یافته همراه با حفظ فرهنگ و هنر ملی است.
دانشگاههایی که تنها به ارائه مقاله در ژورنالهای بین المللی اکتفا نمایند و نتوانند مشکلات جامعه ایرانی، اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، را حل کنند، مراكز علمی کاربردی برای کشور نخواهند بود بلکه پلی هستند برای تربیت کارگران متخصص برای جوامع توسعه یافته! رویکرد مقاله محوری بدون خروجی مناسب برای جامعه ایرانی که مشکلات آن نیاز به تدبر و تفکر و برنامه ریزی دارد تا تکنولوژی و فناوری و اختراع، تنها منجر به ایجاد آمارهای واهی خواهد شد.
آمارهایی که هر روز از رسانه ها ميخوانيم و ميشنویم که ما در فلان تکنولوژی بومی هستیم و یا در فلان فناوری در چند کشور محدود تولید کننده قرار گرفتیم اما با گذشت زمان مشخص ميشود که مونتاژی بیش نبوده است. وقت آن است که سر خود را از برف بیرون آوریم و حقایق دنیا را ببینیم و جایگاه خود در دنیای نوین را هر چه زودتر بیابیم.