به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۵ - ۱۸:۳۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۸ ساعت ۱۳:۲۶
کد مطلب : ۱۲۹۰۵۸

نمدمالی کار بسیار مشکلی است!

گروه جامعه: اسماعیل کهرم مشاور سازمان محيط زيست كشور در يادداشتي در روزنامه بهار نوشت:
نمدمالی کار بسیار مشکلی است خیلی سخت. صدها و هزاران بار باید آن را لوله کرد، کوبید، با پا و یا آرنج و ساعد بر آن کوفت و مجددا آن را باز کرد مقداری آب با پنجههای مرطوب روی آن ریخت، و مجددا آن را لوله کرد.
برآن کوفت با پا روی آن رفت و با ساعد رنجیده آن را غلطاند و باز آن را باز کرد و بازهم آب برآن پاشید. (پف نم). تا به اینجا مشخص شد که پف نم ساده‌ترین و بی‌زحمت‌ترین مرحله نمدمالی است و از این‌رو یک ضرب‌المثل اشاره به این حقیقت دارد و می‌گویند فلانی از نمدمالی فقط پف نم را می‌داند.

مصداق مسلم این ضرب‌المثل برخی از برجستگان هنر، ورزش و یا ادبیات است که میل دارند (معمولا در اواخر عمر ورزشی و یا هنری خود) وارد دنیای محیط زیست هم بشوند و بخت خود را در این وادی هم بیازمایند.
البته ورود این شخصیت‌ها که اغلب مورد توجه و علاقه مردم است حتما مورد استقبال اهالی محیط زیست است زیرا محیط زیست امروز بیشتر از هر زمان نیازمند کمک و یاری این نازنینان است تا مثلا مردم را نسبت به مسائل گوناگون آگاه کنند. سخن نافذ کسانی که مورد علاقه مردم می‌باشد قطعا موثر است و به دل می‌نشیند و اطلاع رسانی انجام میشود در این شکی نیست ولی آنچه موجب دلخوری اهالی محیطزیست است آن است که این بزرگواران به مصداق پف نم، ورود خود را به حیطه محیط‌ زیست با انتقاد شدیداللحن و ناسزاگونه و حتی توهین به دستاندرکاران کنونی محیط زیست آغاز می‌کنند. طبعا این امر موجب رنجش مقامات و مسئولان می‌شود که با تمام تنگناها و اشکال‌های موجود سعی می‌کنند که وظایف خود را برحسب موازین علمی به انجام برسانند.

اشکال دیگر که خودنمایی می‌کند آن است که این منتقدین دوآتشه برحسب احساس (اغلب خیلی لطیف، و نه منطق و موازین علمی) تصمیم خود را می‌گیرند و اظهارنظر می‌کنند. بگدارید مثالی بزنم:
در تمام دنیا در محافل مدیریت حیات وحش راه و رسم و روش علمی آن است که اگر جمعیت علف‌خواران در یک جنگلی از حد فراتر رود، با انجام سرشماری و تعیین حداکثر ظرفیت گیاه‌خواران که در آن منطقه به سلامت می‌توانند زندگی کنند، تصمیم به برداشت از تعداد معینی از آن علف‌خواران (مثلا گوزن) می‌گیرند. این روتین در کشورهای صاحب گوزن مانند انگلستان، فرانسه و آلمان پیوسته انجام می‌گیرد. حال فرض کنیم که منطقه‌ای مانند دشت ناز و یا .... و یا در مرکز حد تعداد گوزن‌ها از حد تحمل منطقه فراتر رود، آن وقت اگر سازمان حفاظت محیط زیست جواز تعداد مشخصی برداشت را صادر نماید، آنوقت منتقد گرامی که هیچ اطلاعی از کم و کیف اصول علمی اینگونه برداشت‌ها ندارد فریاد واحیات وحشا سر می‌دهد و سازمان را متهم و محکوم می‌کند. زیرا مثلا فیلمی را دیده که تفنگی به طرف گوزن پیری نشانه رفته. اینجا احساسات بر منطق و اصول مدیریت غلبه می‌کند و لبه تیغ انتقاد حتی تیزتر حقایق علمی را هدف قرار می‌دهد. ولی با احساسات می‌شود مدیریت کرد؟

فاجعه بعدی زمانی اتفاق می‌افتد که منتقد آماتور! خود را کاملا حرف‌های می‌داند و تصور می‌کند که جامع کلیه علوم مربوط به محیط زیست است و در هر زمین‌های اظهارنظر و قضاوت می‌کند و رای صادر می‌کند و بالاخره افکار خود را در اختیار رسانه‌ها می‌گذارد و با این اطلاعات ناقص و جسته گریخته مردم را نیز گمراه می‌کند! چندی قبل یکی از این منتقدان حرف‌های کم‌مایه به من فرمود؛ «من وقتی فیلمی بهم پیشنهاد می‌شود، می‌بینم که آیا محیط زیستی و یا مربوط به محیط زیست هست یانه؟ اگر نبود، قبولش نمی‌کنم» و ادامه داد این تکلیف منه!!

یاد گفته آقای حاتمی‌کیا افتادم که در فیلمی به کارگردانی ایشان ایفای نقش کردم! بعد از پایان جنگ تحمیلی تعداد زیادی آماتور ناآگاه به سینمای جنگ هجوم آوردند و فیلم‌هایی با کیفیت نازل تولید کردند، حاتمی‌کیا می‌گفت: اینها می‌گویند تکلیف است که فیلم جنگی در این برهه بسازیم و من به آنها می‌گویم تکلیف شما این است که نسازید. بنده هم به آن هنرپیشه که می‌گفت تکلیف او کار محیط زیستی است با ادب می‌گویم که تکلیف شما آن است که محیط زیست را به حال خود بگذارید. این هم به نفع شما است و هم به نفع محیط زیست. به فرموده سعدی: سعدی: «گر تو قرآن بدین نمط خوانی/ ببری رونق مسلمانی» شما با اطلاعات ناقص و نصفه نیمه خود کمکی به محیط زیست نمی‌کنید که ضرر هم می‌زنید.
با یکی از این مشاهیر و شدیدا احساساتی و منتقد محیط زیست و عملکرد سازمان، سه ساعت وقت گذاشتم، نظرات خود را اعلام کردم. یک دنیا احساسات و صداقت در گفتارش بود، از اینکه در یک قرق اختصاصی یک آهو را شکار کرده بودند و تصویر آن را در موبایلش داشت اشک ریخت و زمین و زمان را بهم زد. نیت او مشخصا پاک و معصومانه بود. به یاد یک ضرب‌المثل انگلیسی افتادم: جاده جهنم به وسیله نیت‌های خیر سنگفرش شده!

هنگام رفتن عکس یک پاسگاه محیط‌‌بانی را در خوزستان به من نشان داد، و شرحی کشاف که ببین در چه شرایطی محیط‌بانها در فضاهای تنگ انجام وظیفه می‌کنند! این بار اولی بود که ایشان یک پاسگاه محیط زیست را دیده بود. یادم آمد که در دفعات متوالی، بیش از ۴۰ بار شب را در این پاسگاه با بچه‌های شکاربان و محیطبان به صبح رساندم، یادش بخیر. آموخته‌ام که در این موارد سکوت اختیار کنم. از این تعجب کردم که دیدم این هنرمند شایسته آگاه بودند که بنده ۴۴ سال است که در سراسر ایران سفر می‌کنم، ولی تصور می‌کردند که پاسگاه‌های شکاربانی مملکتم را ندیده‌ام و می‌خواست تصویر آنها را در موبایلش به من نشان دهد. الحق که ایشان از نمدمالی طاقت‌فرسا حتی پف نم سهل و آسان را نیز نیاموخته بودند، زهی ساده‌انگاری.