محمد توکلی
ظاهر ماجرا این است که جبهه پایداری که اقلیتی تندرو ذیل جریان اصولگرا را تشکیل میدهند و برخی اثرگذاران در ساختار قدرت در انتخابات۹۶ پشتیبان رئیسی هستند. پس از مناظره اول که بیشتر صحنه رقابت بین جهانگیری/روحانی و قالیباف بود هواداران ابراهیم رئیسی از اخلاق و متانتش در مناظره گفتند اما قطعا خود به خوبی به این نکته آگاهند که آنچه متانت رئیسی میخوانند در واقع ناتوانی نامزد انتخاباتی محبوبشان در صحنه مناظره بود. از سوی دیگر رئیسی نشان داده است که به واسطه سلوک شخصی آرام و بی هیاهویش رفتار و گفتاری خنثی و فاقد جذابیت شبیه به حدادعادل در انتخابات۹۲ را به یادها میآورد.
به نظر میرسد تندروهای اصولگرا در برگزیدن کاندیدایشان برای انتخابات۹۶ دچار اشتباه محاسباتی شدهاند و به جای سرمایه گذاری مجدد بر روی سعید جلیلی که در سه سال و نیم اخیر نقش پررنگی را با فعالیت هایش در فضای رسانهای کشور داشت رو به فردی آوردهاند که علاوه بر عدم سابقهای مشخص در امور اجرایی فاقد هر نوع جذابیتی برای مردم است. (حتی برای قشری از جامعه که به شکل سنتی به سوی یک قرائت خاص از اصولگرایی متمایلند) ابراهیم رئیسی به دلیل عدم تجربه کافی در امور اجرایی مشغول سادهسازی مفاهیم پیچیدهای در اقتصاد، سیاست خارجی، فرهنگ و. . . است.
از همین رو به سادگی در مناظره اول وعده حیرت انگیز یک میلیون شغل، یک میلیون مسکن، یک میلیون ازدواج در هر سال را میدهد، یا به عنوان نمونه در حوزه اقتصاد تاکید عجیبی او بر بی اهمیت جلوه دادن موضوع سرمایه گذاری خارجی از دوری اش نسبت به واقعیات حکایت دارد. از جهاتی میتوان به شخص تولیت آستان قدس حق داد که از دور چنین تصور سادهای از مملکت داری داشته باشد اما آنچه محل سوال جدی است به پشتیبانان رئیسی برمی گردد. به واقع مشخص نیست که رهبران فکری اقلیت تندرو در جریان اصولگرا چگونه بین چهرههای شناخته شده و اجرایی شان دادستان سابق را برای حضور در این عرصه تشویق کرده اند؟
نظرسنجیها و گشتی در سطح جامعه نشان میدهد که حتی وعده سه برابر کردن یارانه نقدی که البته به واسطه عدم وجود منابع کافی غیراجرایی است تاثیر چندانی بر میزان محبوبیت این کاندیدای مورد حمایت مصباح یزدی و نیروهای تحت امرش نداشته است. اصولگرایان تندرو امروز در یک تناقض عجیب گرفتار آمده اند. آنان از یک سو در تمام دوازده سالی که قالیباف بر شهرداری تهران حکمفرمایی میکرد به برخی رفتارهای او که آنان رفتارهایی مبتنی بر «تکنوکراسی» میخوانندش نقدهایی جدی وارد میکردند و از سوی دیگر در این روزها و با عیانتر شدن عدم رای آوری نامزد محبوبشان باید به سمت همان فردی بروند که به درست یا غلط مدعی بودند «اصولگرای تکنوکرات» است و اعتراضات بسیاری را به اقداماتش داشتند. ریشه این تناقض را میبایست در عدم دقت هنگام برگزیدن فردی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری۹۶ از سوی این بخش از جریان اصولگرایی جستجو کرد.