صادق صدرایی
حجم عظیمی از مردم که برای اولین بار پس از سالها در انتخابات شرکت کرده بودند از جمله تصاویری بود که در انتخابات96 بارها و بارها در برخی شهرهای بزرگ دیده شد. مردمی که برای ایران و به واسطه خطری که احساس کردند ممکن است با روی کار آمدن تندروها کشورشان را مورد تهدید قرار دهد به میدان آمدند و برخی شان اولین یا دومین مهر انتخابات بر شناسنامه شان نقش بست.
این پدیده اجتماعی - سیاسی را میتوان از زوایای جامعه شناسانه مورد کندوکاو قرار داد.
واقعیت آن است که این بخش از جامعه انتظاراتی را از فرد منتخب دارد که شاید چندان با اختیارات و امکانات موجود در قوه مجریه امکان تحقق آن وجود نداشته باشد. انتظاراتی که شاید بسیاری از آنها هم در چهار سال دولت دوم روحانی هم محقق نشود، اما آیا باید نسبت به خواستههای این بخش از جامعه بی تفاوت بود؟ خواستههایی که بیشتر آن نیز در حوزههای سیاسی و اجتماعی است. انتظاراتی که اگر بخواهیم با مبنا قرار دادن آرمانهای انقلاب57 به آنها بنگریم خواهیم دید که اتفاقا بسیاری از آن انتظارات را میتوان با همین قانون اساسی و چارچوبهای موجود هم برآورده کرد.
حضور این بخش از جامعه که در بسیاری از دورههای انتخابات جز آراء خاموش محسوب میشدند و این بار برای یاری رساندن به استمرار میانه روی به میدان آمده بودند را باید به فال نیک گرفت و برای تداوم این حضور فکری کرد. اگر قرار باشد که این بخش از جامعه که پس از اعلام نتیجه انتخابات هم امیدشان به تحقق مطالباتشان چند برابر شده است نادیده انگاشته شوند و تلاش کافی برای محقق کردن انتظارات آنها که برخی از آن هم انتظاراتی حداقلی است صورت نگیرد میتواند باعث به وجود آمدن موجی از ناامیدی جمعی در جامعه گردد.
واقعیت آن است که برای تحقق بخشی از انتظارات آراء خاموشی که در این انتخابات گستردهتر از همیشه به صحنه آمده بودند نیاز است که تمامی ارکان قدرت در کنار قوه مجریه مورد تایید اکثریت قرار بگیرند و مانند روزها ابتدای انقلاب «همه با هم» به سوی تحقق برنامه ها، وعدهها و البته انتظارات این بخش از جامعه حرکت کنند. نمیتوان از یکسو بر سر راه فعالیتهای دولت منتخب اکثریت در راه تحقق بخشی از این انتظارات انواع و اقسام موانع پیدا و پنهان را قرار داد و از طرف دیگر انتظار داشت تا در دورههای آینده هم همین جمعیت انبوه و قابل توجه را در صفهای رای گیری شاهد باشیم.