مهدی دادویی نژاد
درست پس از ورود دونالدترامپ به منطقه خاورمیانه و استحصال منافعی به شدت سوداور اتفاقی در حوزه خلیج فاس روی داد که بسیاری از تحلیل گران خاورمیانه را با سووالهای گوناگون مواجه ساخت. تنش میان کشورهای حاشیه خلیج فارس با سخنان امیر قطر در حمایت از سیاستهای ایران جرقهای بود برای قطع رابطه همه جانبه عربستان و متحدان با قطر، سخن راندن از اختلافات تاریخی و ریشهای در این مدل از تنش کمی خامدستانه است، در بروز تنشهای مبتنی بر مدعاهای سرزمینی همیشه پیش زمینهها گستردهتر و طولانیتر هستند.
تنش امروز تصادم میان سه جریان فکری پیش آمده بعد از تحولات ناشی از بهار عربی است که بعد از مدتها به مرحله انفجار و فوران رسیده است، ایران به عنوان مهمترین قطب حامی اسلام انقلابی شیعی،ترکیه و قطر به عنوان مهمترین قطب حامی اسلام اخوانی، عربستان و هم پیمانانش به عنوان مهمترین قطب حامی اسلام سلفی اضلاع مثلث قدرت امروز خاورمیانه هستند، امروز غلظت دعوای اخوانی -سلفی به طور مشکوکی به بالاتر از حد مجاز رسیده، حدی که هر دو گروه با تمام اختلافات خود از ان عبور نمیکردند، برخلاف ایران، قطر و عربستان در بسیاری از زمینهها با هم در هدف مشترکاند اما راه رسیدن به هدف ضرورتا برای هر دو گروه یکی نبوده و امروز رقابت میان این دو گروه تا جایی پیش رفته که قطر در بازی پارادوکسیکال خود علاوه بر حمایت از جریانهای خواهان براندازی نظام سوریه وارد بازی هم صدایی با ایران و حزب الله میشود و از سویی آن چنان به گروههای اخوانی پر وبال میدهد که حکام امروزین مصر به سرعت در قطع رابطه با آنها هم پیمان ریاض میشوند.
امروز قطر از سوی عربستان عامل بی ثباتی خاورمیانه خوانده میشود و حتی قطر را به حمایت از گروههای حوثی متهم میکنند آن هم در حالی که نیروهای قطری در کنار نیروهای سعودی، در حال نبرد علیه حوثیها و نابودی یمن هستند، امروز قطر با نزدیک شدن به ایران به عنوان یکی از مهمترین بازیگران در امور سوریه به دنبال متقاعد کردن نقش سازنده خود در آینده سوریه میباشد تا بتواند شرایط را برای روی کار آوردن یک گروه اخوانی یا نزدیک به اخوانالمسلمین فراهم آورد، امری که تمام مخارج سهمگین عربستان را از بین خواهد برد و شرایط را برای حکومت مصر بدتر از قبل خواهد کرد.
تضعیف جایگاه اسلام سلفی با تقویت اخوانیهای مقیم تونس و مصر بزرگترین و کشندهترین ضربه برای اسلام سلفی است. قطر این روزها میزبان مهمترین و گستردهترین اپوزویسیون عربستان است، اگر بتواند اتحاد تاکتیکی با ایران برقرار نماید که ایران حامیان شیعیان عربستان نیز به این اپوزوسیون داخل شوند خیلی کار برای حکام عربستانی سخت میشود، این را آمریکاییها به اطلاع عربستان رساندند و برای مقابله با این جریان خواهان پیشدستی عربستان شدند و سخنان امیر قطر نخستین جرقه اجرای سناریوی در نهایت ضد ایرانی عربستان به نیابت از امریکا بود.
از سویی قربانی کردن قطر به عنوان یکی از بزرگترین صادر کنندگان گاز مایع هر چند به صورت کوتاه مدت موجب بالا رفتن بهای قیمت ال ان جی یا گاز مایع میشود و بالا رفتن بهای گاز در بازار جهانی موجب انتفاع بیشتر امریکا در استحصال از منابع گاز"شیل"یا گاز نامتعارف میشود که با قیمتهای کنونی گاز مایع توجیه اقتصادی ندارد، باید در نظر داشت که امریکا بزرگترین ذخایر گاز نامتعارف جهان را در اختیار دارد که در صورت توجیه پذیری استحصال ان یکی از منابع بسیار خوب جذب نیروی کار محسوب میشود.
این مورد را اگر در کنار شاهکار فروش سلاح قرار دهیم متوجه میشویمترامپ بازرگانی خبره است که سیاست اقتصاد محور برایش اولویت است، حتی تقابل با ایران نیز از این دیدگاه بسیار خطرناکتر از هر نوع برخورد دیگری است. امروز ایران باید قطری درگیر جنگ را تصور کند که نیازمند کمک ایران است، ایران امروز به هیچ وجه نباید به دنبال منافع اقتصادی کوتاه مدت و سراب در آغوش کشیدن قطر باشد و باید به این نکته توجه داشت که این بحران نوعی بحران خودخواسته و در راستای افزایش ضریب نفوذ در خاورمیانه از هر دو سو است، این افزایش نفوذ با بسیاری از منافع ایران دارای تضاد بنیادین است که در نهایت مشارکت در این نزاع مشابه فرو روفتن در باتلاقی است که هزینهها و استراتژیهای ایران را در خاورمیانه به باد خواهد داد.
سکوت امریکا با داشتن پایگاههای عمده نظامی و جاسوسی در قطر این موضوع را روشنتر مینماید که این نزاع آنچنان که باید، خطرناک نیست و میتوان به راحتی بر آن چشم بست، همانطوری که آمریکا وترکیه از کنار این گیس کشیها گذشتند، اگر بگوییم یکی از مهمترین اهداف این نزاع بهم زدن تمرکز ایران در خاورمیانه است پر بیراه نگفتهایم و دلیلی برای بهم خوردن اتحاد و هماهنگی کنسرت کشورهای حوزه خلیج فارس در این برهه زمانی وجود ندارد.