داریوش احمدیان
چند سالی است که روابط ایران و عربستان با یکدیگر تیره و تار شده است و هر چه بیشتر میگذرد شاهد آن هستیم که این مسیر بیشتر از قبل به ناکجاآبادی خطرناک کشیده میشود. واکنشها - چه در ایران و چه در عربستان - نسبت به حادثهتروریستی اخیر در تهران یکبار دیگر نشانههای این تقابل خصمانه بین دو کشور را به همگان نمایاند. آن جا که عدهای ازتریبون داران با وجود تاکید وزیر اطلاعات مبنی بر عدم اظهار نظر درباره ارتباط این گروهتروریستی با کشور عربستان شروع به درشت گویی نسبت به این کشور به بهانه این حادثه کردند و شعارهای مرگ خواهانه رایج علیه عربستان در تشییع شهدایترور اخیر در خیابانها طنینانداز شد.
می توان ریشه تقابل سعودی و ایران را در طول تاریخ جستجو کرد اما به نظر میرسد ریشه تقابل اخیر به بحران سوریه بازمی گردد. آن جا که حفظ بشار اسد هدف اصلی ایران شد و سقوط بشار اسد هدف اصلی سعودی. با گسترش اختلافات بین دو کشور این گمانه در بین ناظران عرصه سیاست تقویت شد که امکان تقابل نظامی تازهای در منطقه قوت گرفته است اما با گذشت زمان و با پررنگ شدن حضور قدرتهای فرامنطقهای در بحران سوریه از تقابل مستقیم ایران و عربستان با یکدیگر کاسته شد و اندکی از تنش موجود در روابط بین این دوکشور کاهش داد و یا حداقل آن را به سمت و سویی دیگر هدایت کرد.
عدم تمایل دو طرف به حضور در پشت میز مذاکره وترجیح گفتارهای سخت از پشتتریبونها به جای حضور در سازوکارهایی منطبق بر فرآیندهای دیپلماتیک و همچنین حمایتهای دو کشور از گروه هایی که در نگاه کشور دیگر تهدیدی برای امنیت ملی اش محسوب میشود باعث آن شده که احتمال امکان پذیر بودن مذاکره و رسیدن به راه حل هایی مبتنی بر سیاست «برد – برد» به کمترین میزان خود برسد. عدم استفاده کافی از ظرفیتهای مرحوم هاشمی رفسنجانی که روابط خوبی با سعودیها داشت و به اصطلاح «زبان آنها را بهتر از هر کسی میفهمید» یکی از دریغ هایی است که همواره در این مسئله در اذهان باقی خواهد ماند.
شاید اگر تصمیم گیران حوزه سیاست خارجی کشور که مفهومی کلانتر از تیم سیاست خارجی دولت اعتدال را شامل میشود از این ظرفیت به درستی و به موقع استفاده کرده بودند امروز شاهد افزایش و گسترش تنشها آن هم در منطقهای با حساسیت خاورمیانه نمیبودیم. اختلافات اخیر پیش آمده بین قطر و عربستان تیغ دو لبهای است که میتواند باعث افزایش تنشهای ایران – سعودی شود، از همین رو میبایست بر اساس دوری از احساسات گراییهای مرسوم و و سیاستی مبتنی بر منافع ملی از ادامه مسیر پر تنشی که در آن قرار داریم جلوگیری کرده و به توافق دراز مدت منطقهای بیندیشیم. قطعا دیپلمات هایی که توان توافق با قدرتهای بزرگ را داشتهاند از پس این ماموریت سخت هم برخواهند آمد به شرط آنکه شاهد اجماعی ملی و پشتیبانی حداکثری از آنان و همچنین برداشته شدن موانع و برطرف شدن برخی ناهماهنگیها باشیم.