رضا صادقیان
با نزدیک شدن به تشکیل شورای شهر دوره پنجم و انتخاب شهردار تهران و برخی از شهرهای بزرگ، نه تنها شورای شهر مشهد، اصفهان، تهران و برخی از شهرستانهایی که نیروهای اصلاحطلب موفق به کسب حداکثر آرای مردم شدند در روزهای آینده با دشوارترین امتحان سیاسی خویش طی سالهای اخیر در حوزه مدیریت شهری روبرو میشوند بلکه اتخاذ هر تصمیمی برای انتخاب شهردار تا سالها بعد جریان اصلاحات را به نیکی یاد میکند یا به بدی از خرابیها و سوءمدیریت در حوزه شهری رای دهندگان را به رای به طیف اصلاحطلب پرهیز میدهد.
برخلاف باور بسیاری از نیروها و ناظران مباحث سیاسی، شهرداری صرفا تشکیل شده از سازمانهای خدماترسانی در حوزه خدمات شهری نیست. یک بخش از وظایف شهرداری خدمت رسانی در شهر بوده و هست ولی عمده تلاشهای شهردار و سازمان بزرگی که او به ارث میبرد «تعامل» برقرار کردن با سازمانها، ادارهها و شخصیتهای سیاسی محلی و ملی است. شهرداری نقطه وصل بسیاری از شخصیتها و حتی جریانهای سیاسی است. نهادی که با توانمندیهای شهردار شناخته میشود را نمیتوان نادیده گرفت، فردی که تعامل سازندهای با دولتهای وقت برقرار کند، همچنین با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شورای شهر و برخی ازشخصیتهای حقوقی حداکثر بودجه عمرانی را جذب و طراحها و زیرساختهای مهمی را تعریف و به اجرا بگذارد. جمعآوری پسماند، حفظ زیباسازی شهر، رنگ زدن جدولهای خیابان و جارو کردن پیادهروها از عهده هر شخصی برخواهد آمد و نیازی به مدیریت چندانی ندارد، سیستم به روال همیشه اقدام به چنین بروندادی میکند، ولی حذف کارپردازیهای وقتگیر، کاهش زمان در صف ایستادن و به حداقل رساندن دوندگی شهروندان در این سازمان از عهده هر فرد و مسئول سابق و اسبق برنخواهد آمد.
جایگاه شهرداری مانند یک دولت است در دل یک شهر، مثل نهاد ریاست جمهوری برای کشور. مرتبه رئیس جمهور بیش از آنکه محلی و استانی باشد با تصمیمگیریهای کلان و سیاستگذاری پیونده خورده است، در مقابل این جایگاه شهردار قرار دارد که همزمان شخصیت محلی، استان و ملی را داراست، هم سیاستگذار است و هم اجرا کننده همان سیاستها. چنانچه جریان اصلاحات موفق به انتخاب شهردار کارآمد، مدیر توانمند و شخصیت بانفوذی نشود نه تنها کارنامه غیرقابل دفاعی از خویش برجای میگذارد، بلکه با ارایه عملکردی آشفته در حوزه مدیریت شهری این پیام را به شهروندان ارسال میکند که اعتماد مردم و رای آنان در میان لابیگریهای سیاسی و بده و بستانهای پس پرده به هیچ گرفته شده است.
رسیدن و کسب صندلی شهردار در مقام مقایسه با خدماتی که در حوزه شهری به شهروندان ارایه خواهد شد ناچیز است. صرفا دغدغه به دست آوردن ریاست شهر برای نیرویی که برای فردای پس از آن برنامهای ندارد، نه تنها آن شخصیت را با علامت سوالهای زیادی روبرو میکند بلکه ناکارآمد بودن نیروهای اصلاحطلب در حوزه شهری را نشان خواهد دارد، در لحظه نمایان شدن افول چندان بحثی درباره وابستگی سیاسی شهردار به میان نخواهد آمد، ابتدا کلیه اعضای شورای شهر با مطالبات شهروندان روبرو میشوند و در نهایت امر جریان اصلاحات از این ناکارآمدیها ضربه جبران ناپذیری خواهد خورد.
هیاهوی بعد از انتخاب شهردار تهران در دوره شهردار شدن آقای ملک مدنی که مقابل ساختمان شورای شهر تهران توسط برخی از نیروهای اصلاحطلب به راه افتاد زمینه ساز دلسرد شدن مردم از شهردار، جایگاه شهرداری و اعضای شورای شهر اصلاحطلب شد. در انتخابات دوره دوم شورای شهر با اینکه اکثر نیروهای سیاسی با گرایشهای متفاوت موفق به کسب تایید صلاحیت و شرکت در انتخابات شدند و فضای باز نسبی سیاسی نیز بر انتخابات حاکم بود، جریان آباداگران موفق شد صندلیهای شورای شهر را به دست آورد و محمود احمدینژاد را به شهرداری برساند. در واقع اصلاحطلبان در معرفی شهرداری کارآمد و بدون حاشیه ناکام ماندند و در سالهای بعد آن شد که آگاهان حوزه سیاست، جامعه، فرهنگ و اقتصاد میدانند.
حال فرصت دیگری پیشروی جریان اصلاحطلب است. مجالی که از طریق آن میتوان فردای جریان اصلاحات را قوام بخشید و یا آن را با دشواریهای دیگری روبرو ساخت. بازگشت بخشی از جریان اصلاحات به حوزه خدمات رسانی شهری پس از سالها نمیبایست به هر بهانهای با چالش روبرو شود، این فرصت را غنیمت شمرده و آن را با بحثهای حاشیهای و فرصت سوز به ویرانی نکشانید.