رضا صادقیان
باور برخی از نیروهای نزدیک به جریان اصولگرا عصبانیت رسانههای اصلاحطلب نه خالکوبیهای بدن تتلو، کلاه تاجدار و یاترانههای جلف این خواننده بلکه دلهره از سبد آرایی است که با جذب خوانندگان و بازیگرانی با طرفدارانی پُرشمار از کف اصلاحطلبان برود و در انتخابات آینده مستقیم به سبد رای اصولگرایان واریز گردد. تصور برخی از شخصیتهای اصولگرا بعد از انتخابات اخیر چنین است؛ دور شدن اصولگرایان از مطالبات مردم و طبقه متوسط شهرنشین دلیل اصلی ناکامی آنها در چهار انتخابات برگزار شده است. تا اینجای بحث ایراد یافت شده قابل تامل مینماید ولی نتیجهای که از این مقدمه گرفته میشود بسیار عجیب است. در ادامه همان تحلیل میگویند: چنانچه این نیروی سیاسی بتواند بخشی از خواستههای شهروندان را پوشش دهد، بدونتردید اصولگرایان ضمن بازسازی خود موفق به کسب رای شهروندان طبقه متوسط میشوند و یکی از راههای نزدیک شدن به این مطالبات، همنشینی با برخی از خوانندگان و بازیگران سرشناس است.
با روشن شدن نتیجه نهایی انتخابات ریاست جمهوری یکی از روزنامهنگاران منتقد دولت یازدهم با نشر یادداشتی از سیاستها و کنشهای حسن روحانی در ایام تبلیغات انتخابات گلایهها نمود و وی را متهم به دست درازی در «آرای کثیف» کرد. از منظر این تحلیل اصولگرا؛ آرایی که با موضعگیریهای تند روحانی به سبد وی واریز شد و باعث گردید نتیجه انتخابات به کام وی و حامیان اصلاحطلب شیرین گردد، آرای چرک و آلوده بود که تنها با موضعگیری روحانی علیه نظام توسط برخی از براندازها و کسانی که هیچوقت روی خوشی به سیاستهای نظام نشان ندادند به سبد رای کاندیدای جریان اعتدال-اصلاح ریخته شود. به اینترتیب شماری از اهالی رسانهی نزدیک به اصولگرایان به جای آنکه معنای رای روحانی را در بخشهای دیگر بجویند و علل و عوامل چندگانه را در این رای کسب شده دخیل کنند، تمام آرای روحانی را به عنوان «آرایی کثیف» که در «روز نکبت» به سبد وی واریز شده خواندند، حال مشخص نیست براساس کدام تحلیل و ارزیابی قابل اعتماد به سوی چنین سبد آرایی کشیده شدند و با چشمانی خیره بطرف پاسخ دادن به مطالباتی گام برمیدارند که طی سالهای گذشته با بدترین ادبیات در سپهر عمومی درباره خواستههای انباشت شده و مطالبات جدید طبقه متوسط و شهروندانی که با فرهنگ رسمی همخوانی پیدا نکردند، موضعگیری داشتهاند. سر زدن چنین رفتاری از سوی هر کدام از نیروهای سیاسی فرجامی به همراه نخواهد داشت.
به نظر میرسد برخی از نیروهای اصولگرایان که حال و حوصله کار بلند مدت سیاسی و برنامهریزی برای سالهای آینده را ندارند در پی سامان بخشیدن به نیروهای سیاسی در کمترین زمان ممکن هستند؛ در حال نواختن شپور از سر گشاد آن میباشند. به جای الویتبندی فعالیت سیاسی و چیدمان خواستههای مردم طی سالهای گذشته و بهرهگیری از سنجشهای میدانی در شهرهای بزرگ به یکباره اقدام به کنش معناداری میکنند که بازخوردهای همان رفتار سیاسی به صورت بسیار نامطلوبی در نگاه شهروندان جلوهگر شده است. چنین چرخشی در بازهای کوتاه مدت نه تنها دستاوردی به همراه نخواهد داشت، بلکه بیم آن میرود که جریان سیاسی با هویت مشخص و تجربه سیاستورزی روشن از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون به سمتی گام بردارد که در انتها بدنه هواداران را با بحران هویت در عرصه سیاسی و فرهنگی روبرو سازد و نه تنها سبد رای سابق را از کف بدهد بلکه حامیان جدیدی نیز به دست نیاورد. به نظر میرسد کسب کرسیهای مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و ریاست جمهوری آنقدر از کشش فربهای برخوردار است که این بخش از نیروهای اصولگرا به بحرانی که پس از چنین تغییر مسیرهایی گریبان این نیروی سیاسی را خواهد گرفت اندیشه نکرده و نمیبیند و اساسا دقتی به پیامدهای این موضعگیریها هزینهساز در آینده نداشته است.