محمدکاظم محمدی *
در حال گذر از سنت به مدرنیته هستیم اما نه خودمان را جهان سومی میدانیم، نه جز کشورهای پیشرفته جهان محسوب میشویم! نه کشاورزی صنعتی داریم، نه صنعتمان صنعتی شده و تمام مکانیزه هست! نه سنتهایمان را حفظ کرده ایم، نه فرهنگ و سبک زندگی مدرن را میدانیم و رعایت میکنیم! نه قوم گرایی و تفکر طایفهای را در انتخابات کنار گذاشتهایم و نه حزبها و گروههای نظام مند و پاسخگو داریم! تکلیفمان با خودمان روشن نیست، گاهی پز مدرنیته را میدهیم گاهی فخر سنت گرایی را! هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم/ نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
گرانترین درسی که از فاجعه تاریخی پلاسکو آموختیم این بود که با آوازه و شهرت یک آرتیست و ورزشکار نمیشود کلانشهر را اداره کرد. حواسمان جمعتر شد و از چاله درآمدیم اما نگرانی این است که در چاه نیفتاده باشیم! آیا سبک دموکراسی ما به سبک کشورهای اروپایی یا ایالات متحده یا کانادا و. . . نزدیک شده است؟! کشورهایی تک حزبی، دو حزبی یا چند حزبی که مردم، آن حزب و گروه خاص را میشناسند و به اعتبار و اعتماد آن حزب به فرد معرفی شده رأی میدهند؟
آیا حزب، گروه، جناح، ائتلاف یا هر عنوان دیگری که قدرتمندانه فرد یا افراد شاخصی را در سطح شهر یا کشور به جامعه معرفی کند و مردم به آن رأی دهند در ایران وجود دارد؟ اگر چنین گروهی وجود دارد فردی را که این «گروه» برای احراز پست ریاست جمهوری بر میگزیند یا افرادی را که برای نمایندگی در مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورای اسلامی، شورای اسلامی شهر و... بصورت لیست معرفی میکند براساس چه معیارها و شاخصهها، چه تفکرات و چه زد و بندهایی گزینش و انتخاب میشوند؟! بر مبنای بنیه علمی و اجرایی است؟ یا بنیه سیاسی و ریالی و...؟! چگونه یک فرد برای تسخیر کرسی نمایندگی مردم در مجلس در لیستی قرار میگیرد که مهمترین سابقه اجرایی اش را بزرگ کردن دو فرزندش میداند؟! آیا مسئولیت تصمیم گیری برای یک خانواده با مسئولیت تصمیم گیری برای میلیونها خانواده یکسان است؟! چگونه باید به یک لیست اعتماد کنیم و اختیار تصمیم گیری یک شهر یا کشور را به یک لیست یا سرلیست بدهیم؟ بانیان این لیست بازی که هستند؟ آیا میشناسیم؟
آیا این روش انتخابی است از ناحیه مردم یا انتصابی است از ناحیه سیاستگزاران گروه و حزب؟ راه درست کدام است؟ آیا اصلا" راه درست را درست میرویم؟ آیا همه مردم ما وقت، حوصله، اشتیاق، آگاهی، و دلسوزی یکسان برای تصمیم گیری نسبت به سرنوشت مهد و میهن شان دارند؟ آیا همه مردم تهران با تحقیق و مطالعه، کارنامه علمی و عملی 2750 نفر کاندیدای شورای شهر را قبل از انتخاب آنالیز نموده و بررسی کردهاند؟ یا اینکه یک لیست آماده که یک چهرهی محبوب هم سرلیست آن میشود کار رأی ریزی مردم را راحت کرده است خصوصا" اگر موجی احساسی در بین جوانان بوجود بیاید کار تمام هست، البته کار رأی گیری، چون بعضیها متأسفانه انتخاب نمیکنند، فقط رأی میدهند. مثل آن جوانی که از روی لجبازی و تمسخر، و ندانستن ارزش تأثیرگذاری حتی یک رأی، نام 21 زن را در برگه تعرفه مینویسد و با 21 امضا اشتباه بر سرنوشت شهر خود لگد میزند.
کلان شهری که این روزها با اتمام دور چهارم شورای اسلامی شهر، مدیریت شهری محمدباقر قالیباف نیز بعد از 12 سال به ایستگاه پایانی خود رسید که انصافا" اگر تاریخ بلدیه را بنگریم انگار طی یک دهه گذشته تهران معاصر را پایه گذاری کردهاند؛ تونل، پل، اتوبان، بوستان، مترو،ترمینال، نمایشگاه بین المللی، ورزشگاه، باغ پرندگان، دریاچه خلیج فارس و... به قول جک استراو بعد از بازدید از تهران: «من اثری از آثار تحریم در این شهر ندیدم.» اما با ورود شورای منتخب جدید،ترس بر اندام مدیران شهری از مدیران عالی تا مدیران میانی و عملیاتی مستولی شده چرا که ما تغییر وضعیت از نقطه فعلی به نقطه مطلوب را از تغییر مدیران شروع میکنیم و به تغییر پرسنل و نیروی انسانی ختم میکنیم، همین. که البته بستگی به تعداد دوستان، آشنایان و فامیل اعضا هم دارد. آیا با انباشتگی 60هزار میلیارد تومانی بدهی شهرداری تهران، 60 هزار پرسنل شهرداری کمتر میشود یا بیشتر؟
میگویند پدری که بی بضائت است و توان تهیه نان و غذای خانواده و فرزندانش را ندارد به فرش فروشی میرسد و فرش زیر پایش را میفروشد تا چند صباحی نان سر سفره داشته باشد. بدا به روزی که شهرداری به شهرفروشی تکیه کند و منبع درآمدش همین شود، آنگاه توان پرداخت حقوق ماهیانه پرسنل خود را هم ندارد... و آنگاه پرسنل شریف مجبور میشوند هزینه مایحتاج زندگی شان را برحسب نوع واحدی که در آن مشغول هستند از مردم مطالبه کنند تا کار آنها را حل و فصل نمایند. . . در شرایطی که بحران مدیریت در کشور داریم شهرداری تهران مردی میخواهد که در این آوردگاه، مدیریت بحران نماید.
انتخابات با همه فراز و فرودهایش، با همه تیغ و تخریب هایش، با همه نقد و واکاوی هایش پایان یافت، رئیس جمهور تحلیف شد، نمایندگان مجلس بر کرسی بهارستان تکیه زدند و شورای اسلامی شهرها مشخص شدند اما چیزی که مشخص نیست نتایج وعده وعیدها و گفتمانها در پارلمان هاست که باید نشست و دید، آنکه از روی عقل و منطق انتخاب شده با آنکه شور و احساس برگزیده کدامیک نتیجه بهتری برای شهر و دیارمان دارد.؟ باید ایستاد و قضاوت کرد آنکه گروه و حزب معرفی کرده بهتر عمل میکند یا آنکه دیدگاه سنتی قوم گرایی و تفکرطایفهای داشته و چوب آن را بر سینه میزده است؟
باید به تماشا نشست، به تفکر پرداخت و برای آینده درس گرفت.
* فعال مدنی