سیدچمران موسوی
کمبودهای درونی عموما قابل شناسایی مستقیم نیستند بلکه در گذار از کنشها و واکنشهای فردی مان سر باز میکنند. این عدم شناسایی قطعا بدلیل بی توجهی به نیازهای روحی وتربیت ناصحیح مغز در دوران شکلگیری بنیان یک فرد است که غالبا از سمت خانواده و اجتماع در او نهادینه شده و به مرور زمان و با افزایش نیازها و در موازات آن بحرانها، در مغز دپو میگردد. مجموعه این کلیات عواملی هستند که شما را در مسیر معاشرت با فرد یاد شده دچار شگفتی و گاها انزجار میکند که نهایتا تصمیم میگیرید رشتههای اتصال خود با او را برچیده و وی را از محیط پیرامون خویش بیرون برانید. شاید شما نیز به مانند من در چنین مواقعی این جملات را با خود بارها تکرار کرده اید«این دیگر که بود؟ چه آدم هایی پیدا میشوند». در فرهنگ سیاسی کشور شاهد ظهور پدیدهای نو ظهوربه نام نوچه گری به عنوان شیوهای غالب برای رسیدن به قدرت و حفظ آن هستیم.
این روش دست یابی به قدرت و منصب در کل کشور غالب شده و کم کم در همه سطوح جامعه به شیوهای مرسوم تبدیل شده است؛ ولی شدت و فراوانی آن در شهرستانها و مراکز استانها بسیار بیشتر است و باید شاهد تبعاعت منفی آن در حوزههای مختلف_ حتی نهادها و سازمانهای غیر سیاسی باشیم. امروزه نوچه پروری به یک مد مدیریتی تبدیل شده و روز به روز، هم در بین مردم و هم در بین سیاسیون و غیرسیاسیون مقبولیت بیشتری میيابد. زمانی این موضوع میتواند نگرانکننده باشد که دربین مردم نهادینه شده و به خصلتی فرهنگی تبدیل شود.
در چنین وضعیتی کسی به نوچه پروری به عنوان یک معضل نگاه نخواهد کرد. شایان ذکر است که رشد روزافزون ارتباطات و فضای مجازی این فرصت را فراهم ساخته تا افراد بدلیل سرخوردگیهای مکرر و گاها طبیعی از جامعه، دارای شخصیت دو بعدی و چند بعدی شوند که به تاسی از همان فرمول ناصحیح و کنشهای ناثواب اجتماعی است که اکنون در مرحله طغیان قرار گرفته و زیرکانه راهی میدان تقابل با هنجارهای انسانی میشوند. چنین فردی تمامی هنجارها، متولیان و منتقدین آن را در تضاد با حق بقا و حیات خویش میداند، از همین روی با بهره گیری از کاراکترهای کاذب مجازی، سعی در وارونه جلوه دادن عناصر شخصیت ساز خود میکند. فردی را سراغ دارم که در معاشرت با دیگران آنچنان با تملق و چاپلوسی رفتار میکند که تا سعادت آشنایی با وی را کسب نکنید، این میزان از چاپلوسی برایتان قابل تصور نیست.
به عنوان مثال اگر شما یک زن و فعال سیاسی ساده باشید، در مواجه با وی اینگونه مورد شناسایی قرار میگیرید « درود بر بانوی فرهیخته، نخبه و سبزاندیش، خانم فلانی شما فخر تمامی زنان سیاسی عالم بشریت هستید و الگوی تمامی بانوان سیاسی …. » حال همین فرد در جایی دیگر چنان شخصیت مخربی دارد که گویا تمامی راههای ثواب مسدود بوده و تنها یک مسیرجهت نیل به موفقیت موجود است و آن تخریب و دروغ پراکنی و انتشار شایعات بی اساس علیه سایرین است. پس دست بکار شده و با بکار بردن ادبیات چاله میدانی، فحاشی و انتشار مطالب انتقادی ضعیف و بی ارزش، در تصورات خویش در حال پیمودن مسیر موفقیت و شکستن کمر سوژه هدف میباشد.
اینگونه شخصیتها به سرعت بعنوان افراد مشکوک مورد اتهام قرار میگیرند بدان معنی که در اولین قضاوت صورت گرفته نسبت به ایشان، پارامتر اعتماد در خصوص آنها کاربرد ندارد. این شخصیتها نوچه زیست هستند یعنی بر اساس همان کلیات یاد شده قادر به شکل دهی به شخصیت مستقل خویش نمیباشند لذا بصورت خودکار در زیر لوای افراد دیگر قرار میگیرند و بی آنکه خود متوجه باشند وارد پروسه زندگی انگلی میشوند. گمان میکنم همگان به شرایط مورد نیاز محیط رشد یک انگل آگاه باشند. در جوامع سیاسی کم نیستند افرادی با مشخصات و روحیات یاد شده که غالبا از ایشان بعنوان مزدور، قلم به دست، کار چاق کن، دلال انتخاباتی و… نام برده میشود. در این یادداشت سعی شد تا اشارهای کلی به روند شکل گیری ساختار شخصیت افراد کمبودی و پارامترهای موثر بر آن داشته باشیم. سپس به بیان روشهای مسموم و مخرب این افراد در حوزه فعالیت هایشان پرداخته و عوامل آن را بر شمردیم که هر کدام در جایگاه خود حائز اهمیت میباشند.
مهمترین و حیاتیترین عامل حضور و رشد این افراد در جوامع مختلف از جمله جامعه سیاسی حاضر ما، نیاز و تقاضای موجود است. در واقع این تقاضاست که عرضه را توجیه میکند. حرص و طمع جهت فتح کرسیهای دولتی یا غیر دولتی از هر مسیر ممکن، کسب عناوین دهان پرکن و پر طمطراق با دست یازیدن به ابزارهای مخرب و آلوده، به دست آوردن موفقیتهای مقطعی و زودگذر با اتخاذ شیوههای غیر اخلاقی، فضای سیاسی ما را جولانگاه عناصر دسته چندم و مزدوران بی چاک و دهانی نموده که دست بر قضا گاها تعیین کننده نیز میباشند. فضای سیاسی ما نیازمند شعور و درک سیاسی میباشد. چنانچه هر یک از ما به جایگاه و موقعیت اجتماعی مان واقف باشیم و اگر قدری در برابر منمها و وسوسههای گرگ درونمان ایستادگی کنیم، بی شک بزرگترین لطف را متوجه خود ساختهایم سپس دیگران. نوچهها در ادرات فراوانند برخی از مدیران برای ادامه مدیریت خود، به ناچار افرادی را از طیف کارمندان سطح پایین مثل آبدارچی تا مدیران رده پایینتر به کار گرفته تا به نوعی با حاشیه امنیت نوچهها بتوانند اقتدار خود را در حوزههای مختلف قدرت ادامه دهند.
نوچهها در ساختار نظام اداری و روابط قدرت خدمات متفاوتی ارائه میدهند و در عوض خدماتی را از مدیران و یا همان لوطیهای نالوطی دریافت میکنند: به عنوان مثال یک مدیر شهرستانی در مرکز استان و پایتخت نوچه هایی از همه طیف دارد تا در مرکز تصمیمگیری همه اخبارها را داشته باشد؛ کی میاد، کی میره، چه کسی را میخواهند عوض کنند، چه بخشنامه جدیدی داره صادر میشه، یا اگر یک روزی مدیر شهرستانی خواست بیاد مرکز توی راهروهای اداره علاف نشه و چندین نفر دور و برش باشند. در عوض نوچههای خدماتی را نیز از مدیران دریافت میکنند: نوچهها از حقوق بهتر، کارانه بیشتر، ماموریت و مرخصیهای طولانیتر، وامهای پنهان و آشکار، اضافه کاریها غیر متعارف و حتی گروههای شغلی غیر واقعی مثل مشاور در امور فلان برخوردار میشوند.
طبیعی است که با آمدن مدیران جدید نوچهها عوض میشوند و یا نوچههای وفادار از جای دیگر میآیند و نوچههای قبلی با مشقت و ابراز وفاداری مضاعف به حلقه مدیران جدید وارد میشوند. نوچه پروری و نوچه گری فقط مختص ادارات و ساختار قدرت نیست در همه صنوف و قشرها وجود دارد. این خصلت نامیمون فرهنگی از حوزه سیاست وارد سطوح مختلف جامعه شده است. پس برای درمان آن باید در سیاست و فرهنگ سیاسی تحولی ایجاد شود. این تحول هم با اهمیت دادن به شایستگیهای افراد و رواج تخصص گرایی به جای میزان ارادت، محقق خواهد شد. شایسته است مردان سیاست و ریاست کمی کیاست به خرج دهند و فرهنگ نوچه پروری را ازاطرافیان خود بزدایند.