بابك خطي
شب پنجم اسفندماه نود و چهار است. آخرین ساعتهای تبلیغات انتخاباتی مجلس شورا و خبرگان. میدان انقلاب نشسته کنار دست دانشگاه تهران با چشمان روشن میخندد و خیابانهای منشعب از آن پر از جمعیت است. اکثریت با دانشجویان است و هر چند از حامیان هردو تفکر اصولگرایی و اصلاح طلبی حضور دارند اما واضحا کفه ائتلاف و امید سنگینتر است. لیست امید به سرلیستی محمدرضا عارف در و دیوارها را پرکرده است و دست به دست میشود، بحث تنش زدایی، باز شدن بیشتر فضای سیاسی از یکسو و مثلث ضدانگلیسی از دیگرسو داغ داغ است.
دانشجویان -نخبههای جوان کشور- در حال توضیح دادن به مخالفین و تشویق مرددها هستند. انصافا کار آسانی هم نیست. مثلا توجیه حضور عجیب کاظم جلالی و بهروز نعمتی با توجه به تفکرات سیاسی و مواضع قبلی آنان در این لیست واقعا ذکاوت میطلبد. از طرفی علیرغم سختگیریهای تایید صلاحیتها توجیه حضوربعضی از افراد با نداشتن حداقلهای تجربه کاری و تفکری و تحصیلی لازم در لیست نیز واقعا دشوار است.
دانشجویان و جوانان اما با تدبیر و استعداد عجیبی مخاطبین شان را راضی میکنند، پای صحبتشان که مینشینم میبینم که نگران وقفه در روند تنش زدایی در روند هستهای و گفتگو با دنیا و توسعه فضای سیاسی هستند و به خاطر همین است که لیست امید را با تمام اشکالاتش -که خیلی زودتر و بهتر از امثال من متوجهش شده اند-بهترین گزینه موجود میبینند و ضعف هایش را قابل قبول میدانند. واقعا تحسین برانگیز و اهل اندیشه هستند.
در ضلع شمال شرقی میدان انقلاب خانم نسبتا جوانی را میبینم که به سوالاتی در مورد انتخابات پاسخ میدهد، مثل سایر جوانان همکارش مسلط به نظر نمیآید، دورش هم در حال شلوغ شدن است، به ذهنم میرسد بروم سراغ یکی دوتا از این جوانهای مسلط و حرفهای تا کمکش کنند که با توضیح دور وبریها میفهمم ایشان فاطمه حسینی از نامزدهای انتخابات و جزو لیست اصلاحات است.
به خودم میگویم علت این عدم تسلط شاید عدم دقت کافی من به صحبت ایشان یا خستگی ناشی از فشار انتخابات به ایشان بوده است و خیالم راحت میشود. اما چندی بعد و پس از انتخاب شدن اختصاص وقت متعلق به ملت ایران در نطق مجلس به مسالهی پدرشان صفدر حسینی در مورد قضیه حقوق نجومی که به اعتراض علی مطهری هم منجر میشود دوباره نگرانم میکند.
تابستان٩٦؛
آقای وکیلی نماینده مجلس تمایل دارد حضور زیر سوال پسرانش در یک شرکت را با شرح رفتار دلاورانه خود از تشر زدن به آنها، بی اطلاع بودن از موضوع، صوری بودن شرکتها و حقوق اندک دریافتی توجیه کند و تمام شده بداند. آقای عارف موفقیتهای اقتصادی پسرشان را صرفا ناشی از شاگرد اول بودن در همه مقاطع تحصیلی و هر مسابقهای که شرکت کردهاند میداند. خانم فلان... آقای بهمان... ؛
پاسخگویی امری همیشه ارزشمند و متعالی است اما گاهی سکوت بارها بر توجیههای عجیب که مخاطب خود را ساده لوح میپندارد شرف دارد و لازم به یادآوری است که مردمی که با رای خود کسی را به جایی رساندهاند بسیار باهوشتر از این حرفها هستند والبته بعضی توجیههای عجولانه خود مقدمه ایجاد سوالهای جدید است.
باز به یاد شب پنجم اسفند میافتم، شبی که جوانان و دانشجویان نخبه و بسیاری از مردم، با انرژی و احساس مسوولیت دور میدان انقلاب طواف فعالیت سیاسی میکردند میدانی که انگار برخی آن را نه میدان که سفره تصور کرده اند! دلم میخواهد باز پای حرف آن جوانهای صادق و ساعی بنشینم و بدانم حالا نظرشان چیست. برایم از چیزهای خوبی بگویند که خبر ندارم و با انرژی و دانایی شان به من امید بدهند، امیدی از جنس شایستگی واقعی و صداقتی که دارند.