رضا صادقیان
بسیاری از فعالان سیاسی، اجتماعی و هنری اشخاص را همان گونه میخواهند که قبل از کسب قدرت و نشستن بر مسند قدرت بودند، در صورتی که «قدرت» به عنوان یک مفهوم کلان و محوریترین محل نزاع در ساختار سیاسی-اقتصادی قبل از هر امری میل به محافظهکاری و سنجش واقعیتهای جدید و دقت بیشتر به رعایت الزامات آن دارد، قدرت به معنای عام آن رغبت به ایستایی و نه تحرک دارد. چنانچه در بازه زمانی قدرت قانونی با چالش از سوی جریانهای سیاسی روبرو شود، میل به محافظهکاری و نپذیرفتن افراد سیاسی جدید را بیش از همیشه بروز میدهد. مقایسه افراد به بعد و قبل از در اختیار گرفتن قدرت، نادرست و رفتن به سوی کجراهه است.
نقدها، حملهها و تمسخر شهردار جدید تهران، قبل از آنکه با توجه به شناخت از وضعیت فعلی وی به عنوان شهردار شهر تهران و پایتخت باشد، گلایههایی براساس تفکرات اصلاحطلبانه وی است. تفکری که قبل از به قدرت رسیدن دوباره نجفی در مصاحبههای وی بسیار پررنگ بود، حال بسیاری از فعالان سیاسی انتصابهای وی در شهرداری را با رویکرد سیاسی در گفتههایش میسنجند و ایشان را نقد میکنند در صورتی که نجفی قبل از رسیدن به صندلی شهرداری با روزهای قبل از آن تفاوت دارد.
به عبارتی، نجفی فعلی فردی صاحب قدرت است، قدرتی که با توجه به برخی الزامات و با رعایتهایی امضای وزیر را پای حکم شهرداری گرفته و حال همان دقتهای ضروری است که نجفی را به سویی متفاوت و ابلاغ احکام تقریبا باور نکردنی میکشاند. همین گلایهها و شکوایهها در هنگام معرفی وزیران توسط حسن روحانی بروز کرد، سخنانی که معرفی وزیرانی دیگر را طلب میکرد و خواهان به عمل درآوردن شعارهای دوران تبلیغات ریاست جمهوری بود و تفاوتی میان دوره تبلیغات انتخاباتی با جایگاه رسمی ریاست جمهوری و محدودیتهای قابل لمس قدرت نمیگذاشت.
مسئله تنها نجفی و گفتههای اصلاحطلبانه وی قبل از رسیدن به قدرت و صندلی شهرداری نیست، بلکه این نقد به تمام شخصیتهای اصلاحطلب وارد است. اصلاحطلبان با بالا بردن سطح توقعات و نزدیک شدن به مطالبات بر زمین مانده وارد گود رقابتها میشوند. سخنانی را بیان میکنند که از سوی مخاطبان شنیده شود، فهم گردد و به عبارتی نهایت تلاش خویش را میکنند تا به خواستههای شهروندان نزدیکتر از رقیب شوند، تا اینجای راه درست و بلکه لازم است، در واقع شهروندان مطالبات خویش را براساس راهکارهای قانونی در داخل کشور دنبال میکنند و نگاهشان به بیرون از مرزهای کشور نیست. در چنین شرایطی اکثر مردم و رای دهندگان به این باور میرسند که در این زمانه بدیلی به غیر از نمایندگی اصلاحطلبان در قدرت وجود ندارد، جریان اصلاحات نیز به این باور میرسد که میتواند به بخشهای بزرگی از این مطالبات پاسخ بگوید، در حالی که دقت چندانی به قدرت و محافظهکارتر بودن قدرت را در نظر نمیگیرد و به الزامات آن چندان دقتی نداشته است، به عبارتی گره اصلی گشوده نشده است.
نجفی، روحانی و هر کدام از شخصیتهایی سیاسی که در دوره تبلیغات انتخابات سخنان جدیدی بیان و خودشان را نماینده واقعی مطالبات مردم معرفی میکنند، باید به این نکته دقت داشته باشند که قدرت به معنای عام آن از ایستایی و حفظ خویش حمایت میکند و به یکباره تغییر و اصلاحپذیر نمیشود، با فهم قدرت و الزامات آن به راستی نمیتوان در دورهای به سوی برهم زدن ساختار-نظم قدرت رفت و پس از مدتی خواهان مشارکت در همان قدرت شد. شاید، ممکن بود و احتمال داشت اگر جریان اصلاحطلب قبل از هر گامی و کنش سیاسی در سالهای اخیر به سوی رفع سوءتفاهمهای برآمده از حادثه تلخ سال 88 همت میکرد با فضایی گشودتر در درون قدرت و رفع تگناهای آن در فردای انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر قرار میگرفت، در وضعیت فعلی از نجفی و دیگر شخصیتهایی که با عبور از موانع حقیقی و حقوقی به کسب قدرت نایل شدند، نمیتوان بیش از این توقع داشت.