گروه جامعه: يكي از پيامدهاي روشن انتخابات اخير رياستجمهوري، گشايش نسبي دوبارهي فضاي سياسي كشور است كه خود، تمهيد فعاليت احزاب و گروههاي سياسي بهويژه تشكلهاي مستقل را موجب گرديده و اميد ميرود ظرفيتهاي معطل مانده قانوني در برخورداري جامعه از فضاي تعاطي افكار و تضارب آرا، فعليت يابد.
محمدرضا محمدي
ظريفي در طعنه به تحديد فعاليت تشكلهاي اجتماعي در سالهاي اخير ميگفت: «شايد بسياري، ديگر تفاوت NGO را هم با CNG ندانند»! و اين ميتواند آفتي بزرگ براي كشور و نظام سياسي آن كه خود را مبتني بر ارادهي جمهور مردم ميداند، محسوب شود. تطور زماني فعاليت حزبي در كشورمان، تابعي از فراز و فرودهاي فضاي كلي سياسي جامعه بوده و هرگاه هزينهي اين فعاليتها افزايش يافته، بهطور طبيعي با ركودي نسبي مواجه گرديدهاست.
همانگونه كه ميدانيم طي هشت سال گذشته احزاب و تشكلهاي اصلاح طلب، به جز فعاليت بسيار محدود در قالب شوراي هماهنگي جبههي اصلاحات در مركز، عمدتا" به صفت حزبي به محاق خمودي و ركود رفتند و دو تشكل سرشناس جبههي مشاركت و سازمان مجاهدينانقلاباسلامي نيز در فرايندي مناقشهبرانگيز تعطيل گرديدند. به نظر ميرسد درحالحاضركه نگاه امنيتي به كنشگري سياسي و اجتماعي در حال تعديل و تلطيف بوده و به طور بديهي امكان تجديد فعاليت احزاب و تشكلهاي مذكور، از گذشته فراهمتر ميشود، بايد الزامات اين فعاليت منطبق با اقتضائات فضاي جديد، بهروزآوري شود.
پر واضح است كه تعدد احزاب و گروههاي سياسي، ناشي از وجود تفاوت درنوع نگرش آنها عليرغم وجود اشتراكات قابل توجه و عمده بين آنهاست. اين امر، فينفسه مذموم يا موجدمشكل نيست لكن بايد توجه نمودكه درشرايط كنوني، فعاليت ثمربخش هريك ازآنها بهصورت منفرد، مستلزم بازيابي توان گذشتهي هريك ازآنهاست كه درمقياس خود نيازمند صرف زمان است.
احزاب اصلاحطلب بايد توجه نمايندكه تا كسب دوبارهي ظرفيتهاي لازم براي حضور مجدد در سطح جامعه، ضروري است تمهيدات لازم به منظور برخورداري فضاي سياسي كشور از كاركرد آنان كه مستلزم فعاليت جمعي، مشترك و جبههاي است را فراهم آورند و اين مهم درسطح شهرستانها كه از محدوديت بيشتري رنج ميبرند، اهميت بيشتري مييابد.
جبههي سياسي به سازمانهاي فراگيرو گسترده والبته با پيوندغيرمستحكم اعضاي آن اطلاق ميشود كه ناظر به ضرورت مبرم وغالبا"مقطعي شكل ميگيرند. نمونهي جبهههاي سياسي تشكيلشده درنقاط مختلف جهان و در ادوار گوناگون فراوان است. جبهههاي ضدصهيونيسم در كشورهاي عربي،جبهههاي ضدفاشيستي پس از جنگ جهانيدوم در اروپا، جبهههاي ضداستعماري و استقلال طلبي در كشورهاي آفريقايي و جبههي ملي در ايران از ايندست ميباشند كه احزاب، گروهها و افراد واجد اهداف كلي مشترك سياسي و اجتماعي درقالب آنها متشكل گرديده و بعضا" موفقيتهاي معتنابهي نيز كسب نمودند.
از تجارب موفق اخير فعاليت جبههاي در كشور ما، همچنين ميتوان از شكلگيري جبههي ضد انحصار در انتخابات مجلس پنجم و ظهور قويتر آن در انتخابات دوم خرداد76 نام برد. شيوهي كار جبههاي بدينگونه نيست كه اعضاي آن، اختلافات و تمايزات با يكديگر را ناديده بگيرند يا از مواضع خود عدول نمايند بلكه براساس آن بايد با توجه به اقتضائات عمدتا" مقطعي، بر نقاط مشترك و اهداف موردنظر تاكيد و تكيه نموده و بعدها با رفع نگرانيها و معضلات مبتلابه مشترك يا بهبود فضاي فعاليت و با حفظ تعامل، نسبت به تدقيق مرزهاي هويتي يا نظري و عملي خود اقدام نمايند.
بهسبب پيشينهي تجربهي تحزب در كشورمان باتوجه به سوءعملكرد برخي از احزاب فراگير در قبل وپس از انقلاب اسلامي و نيز پرهزينه بودن فعاليت حزبي كه در موارد متعدد بهويژه طي سالهاي اخيرامنيت شغلي وفردي فعالين تشكلهاي سياسي واجتماعي را تحتالشعاع قراردادهاست، بهنظر ميرسد فعاليت جبههاي با احتراز از تبعات منفي ملاحظات پيشگفته، بتواند موجب استفاده از ظرفيتهاي بيشترفردي وجمعي و نوعي همافزايي براي دستيابي به اهداف اصلاحطلبانه گردد.
اينك كه جبههي اصلاحطلبان، اعتدالخواهان و خردگرايان با اجماع بر ضرورت تغيير، درانتخابات اخير توفيق يافتهاند، ضرورت تداوم اين همراهي و همگرايي باتوجه به وجودتجارب گذشته در بازگشت انحصار و انسداد و لزوم مهار افزون طلبي و تماميتخواهي، كماكان وجود دارد و اين الزام دربين گروههاي اصلاحطلب به طريق اولي احساس ميشود.
عدم توجه كافي مديران جبههي اصلاحات درمركز به شوراهاي متناظر خويش دراستانها، تاكنون اتلاف ظرفيتهاي شايان توجهي را درسطح كشور موجب گرديده است. خلاء راهبرد و راهكار معين و مدون در قالب نظامنامه يا برنامهي مشترك جبههي اصلاحات كه ساز و كار ارتباطي ملي و استاني جبهه را تعريف و تبيين نموده و زبان مشترك سازماني بين آنها در كشور ايجاد نمايد، بيش از پيش محسوس است.
اين مهم ميتواند رفع نقيصهي فقدان "پارلمان اصلاحات" را نيز همزمان مطمح نظر داشته باشد و درسطوح ملي، منطقهاي واستاني، دستاوردهاي مفيد و ارزشمندي رابه ارمغان آورد. موثرين جبههي اصلاحات بايد به بهرهگيري از سرمايهها و ظرفيتهاي بينظير انساني واجتماعي اين جبهه در سطح كشورتوجه ويژه معطوف نمايند.