گروه سياسي: با نگاهی گذرا به مسایل و اتفاقات پیش آمده از خرداد 88 تاکنون، و با بررسی سیر وقایع در حوزههاي گوناگون زیستی و معیشتی و ذهنی و عملکردی ایرانی جماعت ميتوان به گزارهاي هر چند بدیهی اما تقریباً غریب در بین بیشتر سکانداران و سیاستمداران و مدیران این سرزمین، اشاره نمود و آن اینست که "در هر موضوعی و مناقشهاي فراوان راه حل وجود دارد و تنها و تنها چسبیدن به یک راه حل به عنوان معجزه ی تمامی دردها، نه تنها دردها را حل نخواهد کرد بلکه بر دردها ميافزاید و کلاف سردرگمی ایجاد ميکند".
محمدآزاد جلالیزاده
به گفته ی پوپر فیلسوف جامعهی باز "زندگی سراسر حل مسئله است" و بنا به ظهارات روان شناسان مدرن و معاصر از مشخصات انسانهاي هوشمند انعطاف پذیری و حل مسئله به بهترین نحو و کمترین هزینه و بیشترین فایده است. در ایران معمولاً رسم آنست که یک راه حل به عنوان راه حل طلایی برای مسایل گوناگون در نظر گرفته و با آن راه حل همه ی مسایل حتی به صورت ظاهری و فرمالیته حل شود. در 88 راه حل طلایی اصلاح طلبان "کوتاه نیامدن" و راه حل طلایی اصولگرایان "مشت آهنین" بود و دیدیم که هیچکدام مثمرثمر واقع نشد و وقایع آنقدر سیر عجیب و غریبی یافتند که دیگر جریان و گروه و فردی را یارای ارایه راه حل و دیدگاهی متفاوت نماند و آن شد که دیدیم و هزینههایی بود که بر سرزمین ما رفت.
الغرض:
یکی از ویژگیهاي زیست در این زمین فسون شده آنست که نمی توان چشم بر واقعیتها بست و داد سخن از ناواقعیتها داد، یکی از واقعیتهاي مهم در عرصه ی سیاسی و اجتماعی ایران کنونی آنست که هنوز بسیار از افراد از عوام گرفته تا خواص هستند که نسبت به انتخابات 88 اعتراض، گلایه و یا سوال و شک دارند و پاسخهاي درستی دریافت نکرده اند، چرا که از خانوادههاي شهدا گرفته تا جانباز و جبههاي و دانشجو و استاد و بازاری و چپ و راست و بالا و پایین و... هر کس که سربرآورد و سوال کرد و خواهان توضیحات قانع کننده شد، به فتنه گر و برانداز و عامل موساد و سیا منسوب گشت و دیگر کسی از دوستان آنطرفی! و باورمند به معجزه هزاره ی سوم زحمت به خود نداد که بپرسد اگر اینهمه عوامل موساد! و خط مقدم جبههی دشمن در کشور وجود دارند،که دیگر باید فاتحه ی مملکت را خواند!؟ و طبق همان گفتمان نادرست،حالا نیز در زمان رای اعتماد دادن مجلس به وزرا و دولت تدبیریان و امیدورزان، هر کس که با نوع گفتمان اصولگرایان تندرو سر سازگاری ندارد متهم و منتسب به فتنه ميشود...
بهرحال...
بنابه رویکردی پراگماتیستی که خواهان حل مسایل با لزوم ویژگی های ذکرشده در ابتدای این مطلب است، میتوان وقایع 88 تاکنون را تفسیری دیگر نمود و از آن راه حلی عملیاتی جستجوکرد، با زیبا کلمات چه سخن از فتنه گفتن از آنسو وچه سخن از تخلف وتدلیس گفتن ازاین سو دردی را درمان نخواهد کرد و بایستی با گذار از واژه ها و دوری جستن از کوبیدن مدام بر طبل کینه ونفرت و دورشدن از یکدیگر سخن از انسانیت و مهر و زیبایی و عشق راند.
امروز در زمانی هستیم که بایستی از این گفتمان افسون زده ی 88 عبور کرد، بایستی نگذاشت که گفتمان فتنه که ميرود مکتب و جریان خاصی با عنوان "فتنه ایسم" پدید آورد را گستردگی گیرد و فربه شود چرا که دیگر جامعه پذيرای آن نیست که هر منتقد و معترضی که سربرآورد و ندای اعتراضی سرداد به فتنه گری منسوب شود، دیگر جامعه طاقت هزینه دادن برای گفتمان "فتنه ایسم" از هر نوعش را ندارد و خواهان دوری از هر نوع تندروی چه اصلاح طلبانه و چه اصولگرایانه است و خواهان برگشت آرامش و امنیت و تدبیر و امید و عقلانیت به حوزههاي تصمیم گیری کلان و خرد جامعه است، و یکی از راه حلها برای رسیدن به این اهداف "در میان پرانتز گذاشتن" مقولات منتسب به انتخابات 88 و ملحقات منسوب به آن است، و این راه حل جز با کوتاه آمدن طرفین چپ و راست – حالا از هر نوعش – ممکن نخواهد شد.
اصولگرایان باید بپذیرند که در تیرانداختن به سوی سیبل فتنه اشتباه کرده و یاران و دلسوزان بسیاری و از هر گروه و جناحی را آزردند و راه به خطا پیمودند و آش را آنقدر شور نموده و مينمایند که دیگر قابل خوردن نیست، بنابراین با گذار از این گفتمان به گذار از بحران یاری رسانند و از اینطرف اصلاح طلبان تمام فایلهاي ذهنی و عینی 88 را به انبان خاطرات سپرده و داخل پرانتز بگذارند و البته درون پرانتز را نگشایند و چشم بر آینده بدوزند و برای رسیدن به ایرانی هر چه آزادتر و آبادتر هر آنچه در چنته دارند رو کنند. به نظر میرسد با گفتمان "بگذریم و بگذرید" ميتوان اندکی مسیر پیش رو را روشن نمود و از خدای بارون و رنگین کمونا خواست تا بارانی بباراند چون که با اینهمه غبار ميرود تا کم کم رنگین کمانی نماند و هرگزچنین مباد!