علیرضا طالبزاده
پیش درآمد: اگر همین روزها در صحن مجلس یعنی همانجا که هر از چندی پرچم خصم با فندک طلایی یکی از وکلای دوآتشه و پرحرارت آتش زده میشود، یا با آن بانوی فرنگی سلفی گرفته میشود یا تطاهرات داخل مجلسی برپا میشود رگ انقلابیگری نمایندهای مبرز و مبارز که کارت رنگی در جیب سمت راست خود دارد و تمام وجودش در چیزی به نام صدا خلاصه شده است بجنبد و فریاد برآورد: «براداران و خواهران! چه نشسته اید؟ آیا رواست که در ایالت اسلامی زبان ممالکی که با ما سر دشمنی دیرینه دارند و ما را به خاک سیاه نشاندهاند را یاد بگیریم و سرمایه خود را در این راه هدر دهیم و در مدارس به آقازادههایمان زبان خصم یاد بدهیم؟ » و آیا نمایندگان دیگر در برابر این منطق و استدلال محکم و دندان شکن و در مقابل این شور انقلابی و خودجوش که مدام سرریز میشود تاب و توان مقاومت خواهند داشت؟ بیشک یاران و همراهان این وکیل دلسوز در برابر این منطق سر تعظیم فرود خواهند آورد و فریادهای احسنت و «صحیح است» آنها گوش فلک را کر خواهد کرد و به رفع انحصار دست خواهند یازید.
به احتمال زیاد تا الان باید حدس زده باشید که بحث بر سر داستان آموزش زبان انگلیسی است: اوایل آوردن نام واقعی و درستش مقدور نبود یعنی هوا برای نام بردن اسمش و نشان دادن تصویرش پس بود و مساعد نبود برای همین به آن «زبان اجنبی» میگفتند. مدتی که گذشت و اندکی به خود آمدیم و عقل دوراندیش را آزمودیم اسم آن را به «زبان بیگانه» تغییر دادیم. بعدها برای همرنگ شدن با جماعت و آبروداری و خالی نماندن عریضه و برای اینکه بیشتر از اینی که هست از قافله علم و تمدن عقب نمانیم به آن «زبان خارجی» گفتیم. تازه اسم و تلفظ درست این طفل نوپا را یاد گرفته بودیم و با هیجان و خوشحالی به آن میگفتیم «زبان انگلیسی» و تازه نمنم میرفت تا جایگاه واقعی خودش را پیدا کند که ورق برگشت و آمدیم سر خط شروع و بازی نامگذاری و محدویتها از نو! گروهی هم پیدا شدند و به آن «زبان اجنه» و «زبان جهل و کلک» نام دادند. اما اخیرا گروهی متخصص در علوم مکتسبه آموزش زبان در مجلس پیدا شدهاند که ماموریتشان رفع انحصار از این زبان بی زبان است. و میخواهند به زعم خود آموزش این زبان را در آموزش و پرورش سروسامانی دهند و مواظب هستند که فقط ابرویش را درست کنند.
تحلیل
طرح رفع انحصار از زبان انگلیسی در آموزش و پرورش اخیرا توسط عدهای از نمایندگان خانه ملت به امضا رسیده است. اگر چه این طرح حتی در عنوان شتابزده و خام به نظر میرسد اما با توجه به دلایل زیر مسبوق به سابقه بوده و با برنامه ریزی قبلی و هماهنگی استارت زده شده است. همچنین پشت این طرح به دلایل زیر انگیزههای سیاسی و ایدئولوژیکی نهفته است.
• در تیرماه سال گذشته دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش ایران تدریس زبان انگلیسی در مدارس ابتدایی اعم از دولتی و غیردولتی در ساعات رسمی و غیررسمی را ممنوع اعلام کرد. مهدی نوید ادهم دریافت شهریه از والدین دانش آموزان برای تشکیل کلاس زبان انگلیسی را «تخلف» دانست و گفت: «برنامه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی تقویت زبان فارسی و فرهنگ ایرانی اسلامی دانش آموزان است و آموزش زبانهای خارجی در دوره ابتدایی به هیچ عنوان توصیه نشده است و آموزش این زبان از دوره اول دبیرستان قابل اجراست.»
• محمد بطحایی وزیر وقت آموزش و پرورش در سفر به مسکو از تدریس زبان روسی در مدارس سخن گفت. ناگفته پیداست که جناح قدرتمند و نیز عوامل آنها در آموزش و پروش همواره نگاهی توام با بدبینی و گرایش منفی به آموزش انگلیسی داشتهاند و سعی کردهاند که آن را محدود کنند.
• عوض شدن پی در پی وزرای آموزش و پرورش به دلایلی که هنوز برای عموم روشن نشده است و انتصابات معنیدار در ماههای اخیر در آموزش و پرورش.
• نگاه ایدئولوژیکتر وزیر جدید آموزش وپرورش و اظهارات او در جلسه هیات دولت مبنی بر اینکه اگر دانش آموزان اظهار کنند که پیروان ادیان دیگری بجز ادیان رسمی کشور هستند و این اقدام آنها به نوعی تبلیغ محسوب شود، تحصیل آنها در مدارس ممنوع است. این اظهارات حاجیمیرزایی به معنی ممنوعیت تحصیل پیروان دیگر در مدارس تلقی شد. همجنین اعلام سال تحصیلی جدید به عنوان سال نماز و ابلاغ دو بخشنامه با امصای وزیر به مدارس برای برگزاری نماز و تاکید موکد بر رعایت مسایل مربوط به آن.
• در 14 اریبهیست 1395 رهبر انقلاب در دیدار جمعی از معلمان تاکید کردند: «من همینجا این حرفی را که گاهی هم گفتهام به مسئولین آموزشوپرورش تکرار میکنم؛ شاید به مسئولین محترم فعلی نگفته باشم امّا قبلها مکرّر گفتهام؛ این اصرار برترویج زبان انگلیسی در کشور ما یک کار ناسالم است. بله، زبان خارجی را باید بلد بود امّا زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معیّن نمیکنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است، این میراث دوران پهلوی است. مثلاً زبان اسپانیولی؛ امروز کسانی که به زبان اسپانیولی حرف میزنند کمتر از کسانی نیستند که به زبان انگلیسی حرف میزنند؛ در کشورهای مختلف، در آمریکای لاتین یا در آفریقا کسان زیادی هستند. مثلاً میگویم؛ بنده حالا مروّج زبان اسپانیا نیستم که بخواهم برای آنها کار بکنم، امّا مثال دارم میزنم. چرا زبان فرانسه یا زبان آلمانی تعلیم داده نمیشود؟ زبانهای کشورهای پیشرفتهی شرقی هم زبان بیگانه است، اینها هم زبان علم است.»
• بدنبال فرمایشات رهبر معظم انقلاب، آیتالله علم الهدی، امام جمه مشهد در حلسه هفتگی خود با انتقاد از سخنان حسن روحانی درباره لزوم آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان علم گفت: «زبان انگلیسی نه تنها زبان علم نیست، بلکه زبان جهل است»
• چند روز بعد سردار نقدی نیز با انتقاد شدید از سحنان رییسجمهور درباره لزوم وترویج آموزش زبان انگلیسی گفت: «امروز که تیغ انگلیس کند شده و دیگر نمیتواند ملتها را مجبور به تکلم بزبان خود کند با راهاندازی موسسات فراوان و بکار گیری مزدوران خود در کشورها تلاش میکند با القای اینکه ناقص و ناتوان انگلیسی زبان علم است همه را مجبور به یاد گیری و استفاده از زبان خود کند و از این طریق فرهنگ و سبک زندگی فاسد و بی مایه خود را به ملتها تحمیل نماید.»
• در فصل هفتم سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در راهکار 5-1 آمده است: «ارائه آموزش زبان خارجی در چارچوب بخش انتخابی (نیمه تجویزی) برنامه درسی، با رعایت اصل تثبیت و تقویت هویت اسلامی-ایرانی» میتوان تقاسیر و کاربرد دلخواه خود را از این بند کرد. شاید بتوان در توجیه طرح ارائه شده به این راهکار هم استناد کرد. از طرفی کتابهای درسی جدید التالیف زبان انگلیسی از هر نوع عناصر غربی خالی شده و متنها و درسها خنثی و یا در راستایترویج فرهنگ ایرانی-اسلامی است. برای مثال آیاتی از قرآن را باترجمه انگلیسی در هر درس کتاب درسی انگلیسی میتوان یافت. همچنین وضع معادلهای نامانوس و بعضا خندهدار در علوم پایه مانند زیستشناسی، فیزیک و شیمی را میتوان در این راستا قلمداد کرد در حالیکه برگزاری کلاسهای محتوا-محور (مثلا تدریس فیزیک به انگلیسی یا یک زبان خارجی دیگر) و آموزش علوم پزشکی و پایه به زبان انگلیسی حتی در آموزش و پرورش در برهه حاضر ضروری به نظر میرسد.
• مضافا گروه کوچکی از استادان و محققان ایرانی در دانشگاههاها و مراکز عالی روی «تئوری توطئه» و «هژمونی زبان انگلیسی» کار میکنند. آنها انگلیسی را ابزار جدید استعمار و «اسبتروای» غرب میدانند که از طریق این زبان فرهنگ و تسلط خود را بر دیگر کشورها تحمیل میکنند. این گروه معتقدند که زبان انگلیسی را میتوان با حذف و منها کردن عناصر فرهنگی از آن یاد گرفت. عدهای با رد این نظریه و با توهمآمیز و خیالی خواندن این برداشت و تئوری این گروه را منتسب و متصل به حلقههای قدرت میدانند. آنها معتقدند که آنها با منابع قدرت و نظام سروسری دارند.
• سکوت وزیر جدیدالانتخاب آموزس و پرورش در برابر این طرح و مواضع او در قبال سند 2030 گویای این موضوع است که او چراغ سبز به این طرح نشان داده است.
با دلایلی که ذکرش رفت و با کنار هم قرار دادن تکههای این پازل میتوان به تصویر روشنی از این طرح رسید و حدس زد این طرح از کجا و کدامین چشمه آب میخورد.
ختم کلام اینکه حیات دهکده جهانی امروز بدون یک زبان میانجی (لینگوا فرانکا) غیرممکن است. چه ما دوست داسته باشیم و چه خوشمان نیاید قرعه به نام زبان انگلیسی زده شده است. نیازی هم احساس نمیشود که ما درباره اهمیت یادگیری زبانهای علمی مانند انگلیسی دلیل بیاوریم خود افکار عمومی به طور عملی درک میکنند و قانع شدهاند که یادگبری زبانی مانند انگلیسی برای توسعه و پیشرفت و عقب نماندن از قافله تمدن چه اهمیت بالایی در جهان امروز دارد. البته خود نمایندگان هم به خوبی به این نکته آگاهی دارند مخصوصا آنهایی که خانوادهشان آنور آبها روزگار به سختی میگذرانند اما انگیزههای سیاسی، بهانههای ایدئوژیکی و ادامه حیاتشات برای آنها مهمتر از واقعیات و منافع کشور است. آنها بهتر میدانند که باید وزیر کشور بتواند در یک مجمع بینالمللی به انگلیسی سلیس صحبت کند و یک مقام دولتی برای ادای یک جمله کوتاه انگلیسی مانند شاگرد تنبل بهانه نیاورد تا مضحکه خاص و عام نگردد.