جولیو آندروتی، نخست وزیر دهه 40 میلادی ایتالیا که از او به عنوان یکی از فاسدترین و دیکتاتورترین سیاستمداران ایتالیایی هماره یاد ميشود یک جمله معروف دارد: "قدرت یک بیماری است. کسی که به آن مبتلا شود دیگر معالجه نخواهد شد." گرچه شاهد مثال این جمله در جامعه جهانی کم نیست و بازیگران کوچک و بزرگی در عرصه نظام بین الملل هستند که در حد بضاعت شان با تمام توان "قدرت" را در آغوش گرفته اند اما همچنان این واژه بار "منفی" خود را در افکار عمومی حفظ کرده است.
روسها که پس از عصر گورباچف رویای بازگشت به "قدرت" را در ساحت ساختار جامعه جهانی همواره در سر ميپروراندند، آرام آرام با گسترش دموکراسی خواهی در کشورهای مختلف بویژه بلوک سابق شرق، این رویا برای آنان به کابوس تبدیل شد اما با ورود مجدد "پوتین" به قدرت در روسیه "قدرت طلبی" روسها به "اقتدارخواهی" تنزل یافت ولی در این مسیر "اقتدارخواهی" گامهاي محکم تر و موثرتری برداشتند و این اقتدارخواهی را با بهره گیری از آموزه "مقاومت" در بین کشورهای اسلامی منطقه در آمیختند و در مبارزه طلبی با آمریکا در هماورد در زمین سوریه موفق عمل کردند چنانکه ناظران بین المللی ميگویند پس از اتفاقاتی که در سوریه افتاد و پیروزی دیپلماتیکی که روسها در بحث جلوگیری از جنگ در سوریه به دست آوردند این فرصت فراهم شده است که پوتین سفری به قاهره داشته باشد تا شاید بتواند بخش دیگری از سیاستهاي روسیه برای تاثیرگذاری بر خاورمیانه را پیگیری کند.
هرچند در این زمانه احیای قدرت تزارها برای روسها در خواب و رویا هم سخت دیده ميشود اما سیاست ورزی روسها و احترام گذاشتن به حقوق دیگران در کشوری که زمانی خود را مالک بلامنازع جهان ميدانست فضا را برای ورود روسیه به جمع کشورهای همسایه باز کرد و در منطقه ای به وسعت خاورمیانه بزرگ، قدرتمندتر شد. قطعا آنانی که تحولات سیاسی در روسیه را در دهه اخیر دنبال کرده اند، دریافته اند که روسیه در دهه اخیر – برخلاف دوران قدرت مداری اش- رویکرد دفاعی استقلال ملی به معنای "وستفالیایی" سنتی را پیش گرفته است.
در واقع تعبیر "بازگشت تزار" که این روزها و در آستانه سفر ولادیمیر پوتین به سرزمین فراعنه بیش از پیش شنیده ميشود از این منظر تحلیل شده است و گزارش مجله امریکایی فارن پالسی نیز درباره بازگشت قدرتمند روسها به خاورمیانه چنین دیدگاهی را تقویت ميکند: "ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری
قدرت یک بیماری است. کسی که به آن مبتلا شود دیگر معالجه نخواهد شد
روسیه توانست قدرت خود را به داخل خاورمیانه منتقل کند و با اختلاط مکر و دین و چالش همتای امریکایی خود را از صحنه به در کند."
ناظران بین المللی معتقدند که با توجه به شرایطی که در مصر بوجود آمد و چالش هایی که در روابط دولت مصر و ایالات متحده امریکا ایجاد شد آن هم پس از اتفاقاتی که برای سرکوب مخالفان دولت جدید در مصر رخ داد که بر اساس آن دولت امریکا کمکهاي نظامی خود را به مصر قطع کرد، به نظر ميرسد روسیه از همین منفذ نهایت بهره را برده است و قصد دارد جای پای تازه ای در خاورمیانه برای خود باز کند. همانطور که در گذشته نیز روسها خیلی جای پای قوی در این منطقه نداشتند هنوز هم توان احیای قدرت خود را در این منطقه ندارند چرا که روسها برای کشورهای مسلمان این منطقه جذابیتی جز فروش تسلیحات ندارد.
اين در حالی است که در پرتو تحرکاتی که در میان جوانان این منطقه پرتلاطم شکل گرفته، در این روزها دموکراسی خواهی همراه با اسلام خواهی حرف اول را ميزند و روسها هنوز به آن میزان از توانایی نرسیده اند که بتوانند در این حوزه اثرگذار باشند، به ویژه آنکه مصر یکی از کشورهایی است که در بحث جریانهاي اسلامی و مذهبی نقش مهمی دارد و ميتواند بر جریان هایی که الگو ميگیرند، تاثیرگذار باشد و احتمالا روسها با درک این واقعیت است که خواهان رهبری مصر در جهان عرب شده اند و سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه در دیدار پیشین خود با نبیل فهمی، همتای مصری اش گفته است که روسیه علاقه مند است، مصر نقش رهبری را در جهان عرب ایفا کند.
به هرحال روسها که تا پیش از این نگاهی سخت افزاری به "قدرت" داشتند این روزها سیاستمدارانه تر و نرم تر با ساخت قدرت برخورد ميکنند و در تلاش هستند تا به محض اینکه رقیب اصلی و همیشگی اش یعنی ایالات متحده آمریکا درگوشه ای از جهان صحنه را ترک ميکند سریعا جایگزین شده و خود را ناجی و پشتوانه کشور مورد غضب آمریکا نشان دهد و از همین منظر تصمیم امریکا در 9 اکتبر سال جاری را مبنی بر توقف کمکهاي تسلیحاتی و مالی سالانه به مصر فرصتی به روسها داد تا فورا دست به کار شوند و مجددا مصر را به حلقه متحدان خود بازگردانند.
ناظران سیاسی ميگویند که فارغ از نتایج سفر پوتین به مصر و دستاوردهای احتمالی در حوزه نظامی، تحرک دیپلماتیک روسها در این برهه از زمان آن هم پس از موفقیتی که در جلوگیری از جنگ در سوریه به دست آوردند بسیار مهم است چرا که به زعم آنها تاثیر زیادی بر روی سیاستهاي ضدآمریکایی در منطقه ميگذارد و به برخی کشورهای این منطقه اعتماد به نفس بیشتری برای "نه" گفتن به سیاستهاي آمریکا میدهد.