گروه سياسي: مهدی نصیری کارشناس فرهنگی و رسانه، در يادداشتي در سايت اصولگراي مشرق نيوز به ارزیابی مذاکرات ژنو پرداخته و مذاکرات جمهوری اسلامی با گروه 1+5 را حرکتی خردورزانه و از سر درک تکلیفی دینی و ملی است که حاصل آن تحکیم قدرت و تضمین بقای طولانی تر و عزتمندانه تر جمهوری اسلامی است. متن یادداشت مهدی نصیری مدير مسئول سابق كيهان به این شرح است:
آنچه را اکنون، جامعه و مردم ما و دنیا در مذاکرات ژنو پیرامون پرونده هسته ای شاهد آن هستند، باید مصداقی از یک اصولگرایی خردمندانه و منعطف دانست (حتی اگر با کارشکنی و یا زیاده خواهی احتمالی آمریکا و غرب و یا با شیطنتهای صهیونیستها به شکست بیانجامد) که بدون شک برکات و دستاوردهای فراوانی برای حال و آینده جمهوری اسلامی و ایران عزیز خواهد داشت و این مدیون تفاهم ملی بر سر این مذاکرات و مهمتر از همه تدبیر مقام معظم رهبری است که اشراف عالی و دقیق بر این مذاکرات و تحولات دارند. برای توضیح بیشتر لازم است اندکی در باره اصولگرایی و معنای آن از منظر مبانی دینی و بويژه آیین تشیع سخن بگوییم.
از منظر این قلم، اصولگرایی عبارت است از حرکت بر اساس موازین دینی و عقلایی. خاستگاه این موازین، قران و آموزه های نورانی اهل بیت علیهم السلام و بويژه سیره عملی و سیاسی آن ذوات مقدس است. اساسی ترین اصلی که می توان از آموزه های قران و اهل بیت علیهم السلام در عرصه سیاست ورزی و کشورداری استنباط کرد حفظ کیان دین و مذهب حق تشیع و حفظ نظام و کشوری است که با این کیان پیوند خورده است، اصلی را که می توان همه چیز را فدای آن کرد. اما باید بلافاصله اضافه کنیم که رعایت این اصل پیوسته از یک راه ثابت و مشخص حاصل نمی شود و اساسا عالم سیاست، عالم ثبات بدون تغییر و سرسختی بدون نرمش و انعطاف نیست. عالم سیاست اغلب عرصه تزاحم اهم ها و مهم ها (که جایگاهی مهم در فقه اسلامی و شیعی دارد) است و سیاستمدار و حاکم اسلامی باید پیوسته اهم را از مهم تشخیص داده و مهم را فدای اهم کند.
تاریخ اسلام از زمان بعثت رسول گرامی اسلام و در دوران حیات امیرالمؤمنین و ائمه معصومین علیهم السلام مملو از مصادیق سیاست ورزی منعطفانه و خردمندانه برای حفظ کیان اسلام و تشیع است. بیست و پنج سال سکوت امیرالمؤمنین در برابر حق مسلم و تردید ناپذیری که برای حکومت و خلافت داشت، از دردناک ترین و در عین حال خردمندانه ترین سیاست ورزی های آن امام عظیم القدر برای حفظ کیان اسلام بود. حتی پذیرش حکمیتی (در نبرد صفین) که از نظر امام محکوم به شکست بود و برگ برنده ای برای معاویه محسوب می شد، بدون شک از سر خردمندی و به حکم تکلیف شرعی و الهی برای فدا کردن یک مهم در پای اهم بود. صلح امام حسن علیه السلام مصداقی دیگر از این موضوع است.
و اما نهضت عاشورا نیز بدون شک در همین چارچوب قابل تفسیر و ارزیابی است و سر سوزنی از حیث عقلانیت و انجام وظیفه الهی نسبت به صلح امام حسن علیه السلام کاستی و یا فزونی ندارد. یعنی امام حسین علیه السلام از آن رو عازم کربلا و قتلگاه خود شد که حفظ کیان اسلام و بقای دین جدش را در این حرکت و شهادت می دید و سکوت و قعودش را مایه محو آن، در حالی که امام حسن علیه السلام چنین حرکتی را در روزگار و ظرف زمانی خودش مایه محو دین می دید.
آنچه ملاک حقانیت یک امام است، نه قیام است و نه قعود، نه جنگ است و نه صلح ، نه سرسختی است و نه انعطاف بلکه ملاک حقاینت شناخت زمانه و واقعیتها و تحولات مثبت و منفی آن و عمل به تکلیفی است که در این تکلیف حفظ کیان دین و تشیع با تقدم اهم بر مهم حرف اول را می زند. شیعه به همان میزان که حسینی است، به همان میزان حسنی نیز هست و این است معنای آن حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که: الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا.(حسن و حسین امامند چه قیام کنند و چه سازش)
متاسفانه یکی از نقایص اسلام شناسی معاصر، عدم رجوع به جامعیت و تمامیت دین و آیین که در قران و عترت منعکس است، می باشد. برجسته کردن یک و چند آیه از قران در یک موضوع و مسکوت گذاشتن آیاتی دیگر در همان موضوع و یا توجه و مانور دادن بر سیره یک امام معصوم و نادیده انگاشتن سیره های دیگر امامان معصوم و یا برگرفتن برش یا برش هایی از تاریخ سیاسی اهل بیت علیهم السلام و مغفول گذاستن دهها برش دیگر، معنایی جز محروم کردن خود از دریای ژرف سیاست ورزی خردمندانه و خداپسندانه آن هادیان آسمانی و مصون از خطا و اشتباه ندارد.
ما برخی از حوادث و رویدادها و احادیث و روایات را ده ها بار از منبرها و تریبون ها شنیده ایم اما برخی دیگر را اصلا نشنیده و یا بسیار اندک و گذرا شنیده ایم و این یعنی همان مراجعه ناقص و گزینشی به قران و اهل بیت که در عرصه های گوناگون اعتقادی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و ... قابل احصاء است. به عنوان مثال ما در کنار سیره عاشورایی سیدالشهدا علیه السلام که این روزها عزادار آن امام مظلوم هستیم، سیره های دیگر از نرمش و سازش و انعطاف دیگر امامان را داریم و این بدان معناست که اصل و میزان دینداری و اصولگرایی دینی نه صرفا قیام و سرسختی و یک دندگی کور بلکه شناخت و درک شرایط و واقعیت ها و توانایی ها و تنگناها و داشته و نداشته ها و سنجیدن هزینه ها و فایده ها و انتخاب عاقلانه ترین راهها برای حفظ کیان دین و مذهب که امروز در جامعه ما با کیان ایران و جمهوری اسلامی و منافع ملی پیوند خورده است، می باشد.
این اجمالی از یک مبحث مفصل است که باید در فرصتی دیگر بدان پرداخت و غبار از سیره سیاسی خردمندانه و خداپسندانه اهل بیت علیهم السلام که الگوهای غیر قابل خدشه سیاست ورزی ماست، زدود. اکنون با این مقدمه میخواهم نظر خود را درباره مذاکرات جمهوری اسلامی با گروه پنج بعلاوه یک بگویم که بدون شک، این حرکتی خردورزانه و از سر درک تکلیفی دینی و ملی از ناحیه جمهوری اسلامی ایران است که فواید عظیم آن در آینده آشکارتر خواهد شد و انشاء الله سر آغازی برای تدوین نقشه راهی جدید متناسب با شرایط امروزین نظام و کشور و دنیا در عرصه سیاست خارجی خواهد بود که حاصل آن تحکیم قدرت و تضمین بقای طولانی تر و عزتمندانه تر جمهوری اسلامی است.