حمزه فیضیپور
اگر ضمن توجه به تعاریف مختلفِ مربوط به سیاست از منظر تئوری پردازان آن، «از جمله هارولد لاسول، چارلز مریام، ماکس وبر، راسل و ..، که قدرت را مفهوم اصلی آن میدانند و معتقدند که همه شاخههای علم سیاست را به هم پیوند میزند»، بیشتر به این تعریف توجه شود که «سیاست مجموعه تدابیری است که حکومتها به منظور اداره امور جامعه اتخاذ میکنند» (فرهنگ علوم سیاسی، علی آقابخشی) تا بر مبنای آن نظامِ کلِ (جامعه) متشکل از خرده نظامهایِ متاثر و موثر از یکدیگر یعنی فرهنگ، اقتصاد، سیاست، حقوق، ورزش وخانواده در حالت متعادل و در مسیرِ آرمانها و با در نظر گرفتن واقعیتها پویایی داشته باشد، آنگاه تصمیم سازیها و تصمیم گیریها بخردانه و مدبرانه تلقی خواهد شد.
در این صورت با نگاه ویژه میتوان ورزش را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفت که در زمره مباحث کلیدی مورد مطالعه و تحلیل علم سیاست به عنوان "علم تدبیرِ جامعه" قرار گیرد، علمی که میان رشتهای میباشد و از دیگر رشتههای علوم انسانی و از جمله جامعه شناسی، تاریخ، روان شناسی، روان شناسی اجتماعی و... مدد میگیرد و با تحلیل سیاسی پدیدهها در بستر جامعه و جغرافیای آن (ملی و بین المللی) تسهیل گر این کمک به انسانها میباشد که «جهانی را که در آن زندگی میکند بهتر بشناسد و از میان شقوق گوناگون پیش روی خویش بهترین را انتخاب کند...».
گستردگی و پیچیدگی زندگیِ در نظام جهانی نیز ایجاب میکند که اداره کنندگان هر جامعه با اعتقاد به ایجاد رقابتهای عقلاییِ سالم معطوف به هدف در عرصههای مختلف، در جهت تامین منافع ملی و کاهش آسیبها و موانع و با توسلِ به تدبیر در سیاست ورزیهای خرد گرایانه؛ پویایی سیاست، نشاط جامعه، همبستگی ملی و معرفیِ جامعه حاصل شود که البته این امر باید و به مراتب بیشتر و بیشتر از سوی مسوولان و تصمیم سازان جامعه ما مورد مداقه و همت ویژه قرار گیرد (إذا أنتَ هَمَمتَ بِأَمرٍ فَتَدَبَّر عاقِبَتَهُ / نبی مکرم اسلام "ص"). برای معرفی فرهنگ، ظرفیتهای جامعه و تامین منافع آن راههای مختلفی وجود دارد. یکی از این راهها "ورزش" میباشد که جامعه شناس آلمانی (نوربرت الیاس / 1897- 1990) از آن عنوان «کلید شناخت جوامع» نامبرده است.
از میان تمام رشتههای ورزشی این فوتبالِ محبوبِ همراه با هیجاناتِ غم و شادی هست که از یک طرف رشتهای تمام عیارِ جادویی و پُر جاذبه با مجموعه خصایصِ نمایشیِ با ظرافت – تکنیک و تاکتیک فردی و تیمی، تعویض مناسب و به هنگام و جایگزین کردن افرادِ تازه نفس و پرانرژیِ درخور تاکتیک معقول اتخاذ شده، راهبرد مربی در تصمیم سازیِها: گاه دفاع، گاه هجوم و گاه مدیریت در میانه ی زمین با تکیه بر ارنجهای مدیریت تیمی چون: چهار چهار دو، سه چهار سه و حمایت یک صداییِ سکوها و خانهها _ و تدبیر در خلق همگرایی، همبستگی ملی، صنعت آفرینی، تولید اشتغال، ملیت سازی جهانی (مطرح شدن همه کشورها در رقابتهای فوتبالی جام جهانی)،
معِرف و متحد کننده هویتها، فارغ از تفاوت هایی چون رنگ، نژاد و ملیت در قالب جمع و تیم و در فضای مسطیل سبزمی باشد و از طرفی اگر سمت و سوی سیاسی به آن داده شود و به طور خاص تر اگر از سوی سیاسی کارانِ سوداگر و سیاسی بازان بیگانه با میادین و مفاهیم ورزشی در جهت اغراضِ محدود گروهی و فردی ؛ مدیریت، هدایت و بازیچه گردد نه تنها اهداف مطلوب ملی را برآورده نمیکند که ذیلِ سایهی اغراض منفور، تفرقآفرین خواهد بود و زیباییها و نشاط ورزشی مانند سلامت روح و روان فرد و جامعه، سرگرمیِ جمعیِ سالم لذتآفرین و همبستگی ملی را در معرض خطر قرار میدهد و به جای آنکه با زیبایی هایش فرصت آفرینی کند به یک زمینهی زشت و پلشتِ تهدید بخشی (شکاف ملی، نفرت آفرینی، اقدام واکنشی ضد هویتی، تضعیف مای ملی و ..) تبدیل خواهد شد.
در این دوره از بازیهای جام جهانی قطر- 2022- میتوان هم به «سیاست فوتبالی» و هم به «فوتبال سیاسی» اشاره نمود که همیشه در زمین چهارگوش مستطیلی سبز نشانههای خود را به نمایش گذاشته اند. سیاستِ فوتبالی (فوتبال ورزشی) بیانگر زیباییهایِ ذاتی فوتبال حرفهای میباشد که سیاست و سیاستمداران در اداره ی احسن جامعه از آن الهام میگیرند به طوریکه همان سنجیدگیِ در تدبیر و تاکتیک مربی وهمگرایی دراجرای نقشِ محول توسط بازیکنان که در پستهای مختلف با سخت کوشی، دوندگی و تکنیک نابِ زیبایِ وجدآفرینی ملی منتج به نتیجه ی مفید میشود، الگویِ اهل سیاست در حکمرانیِ خوب (تاکتیک، تکنیک، تغییر و اصلاح) میگردد، فوتبالی که معرفِ استراتژی برای مدیریت و سیاستِ سیاستورزان هست: از جمله بازیهای تیمهای ملی ژاپن، مراکش، کره جنوبی، پرتغال، فرانسه و ... که نمایش هم افزایی ملی، تاکتیک، تکنیک، سرعت، دقت، وحدت نیمکتنشینان و بازیکنان فیکس، تدبیرمربی وطنی (ژاپن و مراکش)، همگرایی، یک صدایی، همراهی همدلانه و با نشاطِ اهالی تماشاچی در خانه و ورزشگاه و نیز تحسینِ هر تماشاچیِ آماتور ورزش دوست را به همراه داشته است. فوتبالی که به قول سایمون کوپر نویسنده کتاب " فوتبال علیه دشمن؛ ترجمه ی عادل فردوسی پور " «چیزی فراتر از محبوب ترین بازی جهان است و بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تاثیر میگذارد».
در این نوع فوتبالِ هدفمندِ موثربر سیاست که تیم زیبا، بدون حاشیه و با تکیه بر ترکیبِ تدبیر، توانمندی، تخصص، تجربه، تکنیک، تاکتیک و تدقیق روی زمین بازی روان دارد اگر هم ببازد از همگراییهای تیمی و ملی نخواهد کاست و همچنان پیوندها ادامه خواهد یافت. اما آن رویِ دیگر فوتبال، فوتبالِ متاثر از حواشیِ خارج از زمین ورزشی و ورزشگاه میباشد: «فوتبال سیاسی». در این نوع ورزش (فوتبال یا هر ورزش دیگر) متاثر از اظهارنظرهای سیاسیِ (سیاسی کاری) غیر ورزشی، عرصه ی رقابت سالم به " تقابل ها" میل پیدا خواهد کرد و آنطور که فوتبالِ ورزشی باید جنگها را به پایان برساند همچنان «آغازگر جنگها خواهد بود» (نقل قولی از پله، بازیکن افسانهای برزیل). اتفاقی نامیمن که در این بازیها، جامعه ما در فضای عمومی شاهد آن بود نمایشِ سیاسی کاری در یک رویدادِ ورزشی جهانی بود، ورزشی که میتواند و میتوانست یک فرصت برای آفرینشها باشد: آفرینش وحدت ملی، آفرینش خلاقیتها و معرفی بازیکنان خلاق به مربیان دنیا در لیگهای معتبر. اما دو لبه قیچی و در یک دسته ی مشترک (آگاهانه و عامدانه یا نا آگاهانه و احساسی) هویت ملی ایران را هدف قرار داد.
دسته ی مشترکی که کم و بیش هم افزا شدند و در قیچی کردن همدلیهای ملی نقش آفرینی کردند (آگاهانه یا ناآگاهانه) و فوتبالِ زیبای وحدت آفرین را به سمت و سوی سیاسی کاریِ تفرق آفرین سوق دادند . یک لبه ی این قیچی اظهار نظرهای غیر ورزشی متاثر از سیاست بازی از جانب برخی افراد غیر ورزشی بود مثل این نظر و قبل از بازی با یک تیم خاص: «... بعد از بازی با این تیم و برد ما فردا آنها خواهند گفت که ایرانیان ما را له کردند!!» که باید پرسید له کردن چه تناسب معنایی با ذات ورزش در بازی جوانمردانه دارد؟، یا عناوینی که برخی رسانهها تیتر اصلی رسانه خود کرده بودند: مثل این تیتر که ایران 2 و انگلیس، آل سعود، صهیونیستها و خانئنین داخلی و خارجی به وطن 6 و لبه دیگر قیچی کسانی بودند که با بهانه جویی، کین و کید خود برای تضعیف مایِ ملی ایرانیانِ وطن دوست در کمین بهره برداریها نشستند که دشمنی آشکار آنها بر کسی پوشیده نیست و با اغراض سیاسی، سیاسی کاری و با سوء استفاده از گفتارها، سیاسی کاریها و مواضع نامناسبِ غیر ورزشی برخی از داخل بر طبلِ شکاف ملی کوبیدند و هرچه بیشتر فوتبال ملی را از داخل زمین سبز ورزش بیرون کشیدند و در گوشه رینگ بوکسِ سیاسی کاری قرار دادند و با وارد کردن ضربات متعدد مانع شدند تا فوتبالیستهای وطن بتوانند ورزشکارانه و بدور از حواشی، فوتبالِ ورزشی را در حد و اندازه غیرت و توانمندی تیم ملی به نمایش بگذارند. این تیم حاشیه دار متاثر از وحدت رویه آن دولبه ی قیچی همان تیمی نبود که در جام قبلی (2018) تیم مراکش را در زمین سبز یک - هیچ شکست داد. در مقابل همین تیم روحیه دارِ مراکش با مربی وطنی تیم اسپانیای ملقب به "خشم سرخ" را که قهرمان جام جهانی آفریقای جنوبی (2010) و یورو2012 بود با همان استراتژی فوتبالی و فوتبال ورزشی از ادامه حضور در جام حذف کرد و با افتخار به مرحله بعد صعود نمود.
نتیجه: به قول سایمون کریچلی نویسنده ی کتاب "به چه میاندیشیم وقتی که به فوتبال میاندیشیم؟ ": «... فوتبال درباره خیلی چیزهاست، چیزهای پیچیده، متناقض و متعارض بسیار: حافظه، تاریخ، مکان، طبقه اجتماعی، جنسیت با تمامی تنوع پرمسئله اش، هویت خانوادگی، هویت قبیله ای، هویت ملی، ماهیت گروهها، هم گروه بازیکنان و هم گروه طرفداران و....» لذا این ورزشِ محبوب و با این گستره ی کارکردی در تاثیرگزاریها، در صورت فاصله گرفتن از شمایلِ فوتبال سیاسی و ماندن بر قله ی ورزشِ تخصصی آنهم با کارکرد خلق همبستگی ملی، تولید سلامت در روح و روان فرد و جامعه و نمایش تدبیر، تجربه و تاکتیک همراه با تکنیکهای فردی و تیمی شعف آفرین همچنان میتواند الگویِ سیاستورزی لطیف (هرچیزی در جای خود) در حکمرانی خوب برای نهادینه کردن تعادلها در انجام وظایف توسط خرده نظامها باشد و با سیاست فوتبالی اقتصاد، ورزش، خانواده و ... در مدار حرکت خود قرار گیرند و با آن شاهد جامعه متعادلِ پویایی باشیم که شهروندان رضایتمند، شاد و با وجود سلایق مختلف، حرمت پرچم و نمادهای ملی را با افتخار پاس دارند و انها را فدای اغراض محدود سیاسی کاری نکنند و انسجام اجتماعی لطمه نبیند.