ایواز طاها
گروه مقالات: آقای محمدرضا رحیمی معاون سابق احمدینژاد در نامهای به جای عذرخواهی از مردم باز شکایت پیش دوستی برده که اینک دشمن است. من شخصا اعتقاد دارم که تا زمان محکومیت متهم باید از وی حمایت کرد. چیزی همچون رفتار امیل زولا در قضیه دریفوس، که متهم بود اسرار نظامی فرانسه را به آلمانها فروخته است اما آقای رحیمی با این نامهاش جایی برای دفاع باقی نمیگذارد. یکی از مسائل مهم در نامه، کمک مالي به نمایندگان مجلس است.
آقاي رحیمی دراین باره چنان مظلومانه سخن گفته که گویا آن نمایندگان بدون کفش و لباس مناسب در سرمای زمستان زیر پل سید خندان کارتن خواب بودهاند، و آقای ابدالی با نیتی پاک به کمکشان شتافته است. آقای رحیمی به جای انتخاب لحنی که میتواند توهین به شعور مخاطبانش تلقی شود، ميتوانست قبل از نوشتن نامه از خود بپرسد: چرا اینگونه کمکها به جای سرازیری به سوی انسانهای محتاج، اغلب نصیب کسانی ميشود که مجاری قدرت را در اختیار دارند؟ آیا جز این است که همین مبلغ از طریق اختصاص رانتی در آینده چندین بار به سوددهی میرسیده و یا در گذشته به سوددهی رسیده بوده است؟
آقای رحیمی 8 سال در رکاب حامل هالهی نور بوده است. رحیمی گفتههای نادرست، سیاستها پوپولیستی و تصمیمهای عجولانه و غیرکارشناسی وی را تأیید کرده؛ معاون رئیسجمهوری بوده که با خس و خاشاک نامیدن بخشي از مردم بر کرسی ریاست تکیه زده؛ صدها میلیارد دلار پول مملکت را با گفتارها و کردارهای نسنجیده برباد داده بود. رفتار آقای رحیمی در این موارد یا سکوت بوده و یا دفاع. در نامهی آقای رحیمی چند روشنگری مهم وجود دارد که اهمیت آنها را البته با فتنهشناسی به باد داده است. زیرا با تجاهل العارف از کنار هزینههای گزاف آن روزهای سیاه گذشته است.
فاجعهی کهریزک را پشت گوش انداخته، با استمداد از خداوند برای شستن لکهی اتهامش خيلي ناگفتني ها منجمله سرنوشت هزاران پناهنده و مهاجرت اجباري ايرانيان را در آن سالها ندیده گرفته است. ولی به هنگام داوری نیمبند دربارهی فساد مالیاش، به جای عذر خواهی از مردم، طلبکارانه از اضطراب و تشویش در خانهی خود گفته است. این مسئله مایهی شادمانی ما نیست، و اگر فرزندان آقای رحیمی لقمهای از اختلاسها برنگرفته باشند در غم آنان باید شریک شد اما شخص آقای رحیمی شایستهی غمخواری نیست، ....
احمدینژاد دراطلاعیهاش دربارهی محکومیت رحیمی، باز هم از ستر پارهپارهی "شرایط کنونی " برای شانهخالی کردن از فساد همراهیانش استفاده کرده است با این مضمون: «در نحوهی رسیدگی به این موضوع تأملات فراوانی وجود دارد که ورود به آن را در شرایط کنونی به صلاح کشور نميدانیم.» با اینهمه هم در اطلاعیه احمدینژاد و هم نامهی آقای رحیمی نکتهی مثبتی وجود دارد مبنی بر اینکه هیچکدام حاوی تعیین تکلیف برای خداوند نیست.
تعیین تکلیفی که در این مملکت بسیار مرسوم است. مثلا گونهی ملایم آن را در کلام گویندگان صدا و سیما میتوان دید زمانی که از برنامهریزی کفاشیان ناامید میشوند و از خداوند میخواهند تیم ملی فوتبال خودی را پیروز کند و تیم حریف را ببازاند! تا اینجای کار البته چندان پروبلماتیک نیست، مشکل زمانی پیش میآید که عالمی خود را عالم فی الارضین بنامد و یا خودیها بدون حساب و کتاب روز محشر و داوری الهی در بارهی نامهی اعمالشان یکراست به ملکوت اعلا بپیوندند. اینجاست که حقیقتا احساس میشود آدمیان با همهی تضرعها و خاکساریهایی که دارند برای معبود خود تعیین تکلیف میکنند. "مظلومیت خداوند" این است.