گروه سیاسی- رسانه ها: روزنامه «بهار» در مقدمه مصاحبه با حجت الاسلام هاشمی نژاد نوشت: میگوید فرزند انقلاب است و هیچگاه بهدنبال سهم خواهی نبوده است. از صحبتهایش اینطور بهنظر میرسد که از افراد بیهویت و کسانی که درحال تحریف تاریخ بهنفع خود هستند دل خوشی ندارد و دراین گفتوگو نیز به آنها اشاره میکند. حتی به آنها این اخطار را میدهد که اگر بهاین توهینهایشان ادامه دهند، حرفهایی از گذشته آنها دارد برای گفتن. سید احمد هاشمینژاد، عضو مجمع روحانیون مبارز، در واکنش به تندروی گروههای خودسر در برهمزدن مراسم اصلاحطلبان بهخصوص درباره توهین آنها به وزیر کشور دولت سید محمد خاتمی در ورامین، میگوید واقعا برای من بهعنوان یک روحانی ننگ است که فریاد نزنم، چرا جلوی اینها گرفته نمیشود. او دراین گفتوگو به انتخابات اسفند و حضور سید حسن خمینی در مجلس خبرگان اشاره میکند و معتقد است سید حسن حتما باید در انتخابات شرکت کند و با حضورش وزنه خبرگان را بالا ببرد.
با نزدیکشدن به انتخابات اسفند گروههای تندرو و خودسردرصدد هستند تا با رفتارهایشان اتفاقاتی را برای کشور و مردم رقم بزنند که باعث شود تا امید و نشاطی که اکنون در بین مردم وجود دارد، تبدیل به ناامیدی شود...
بنده هم با شما موافقم که درحالحاضر شور و هیجان همچنان در کشور ادامه دارد اما همانطور که گفتید متاسفانه باید بگویم حوادثی درحال رخدادن هست که میترسم بار دیگر تاریخ تکرار شود و به ناامیدی در دل مردم بینجامد. برای نمونه حرکتی که بهتازگی در قرچک ورامین انجام شد و در آنجا به سخنرانی حجتالاسلاموالمسلیمن موسویلاری اعتراض و به او جسارت کردند از این دست حوادث است که ناامیدی را در جامعه ایجاد میکند.
نکته اینجاست که اصلاحطلبانی که در ورامین همایش داشتند، مجوز قانونی برای این همایش داشتند اما گروههای تندرو بدون دراختیارداشتن هیچ مجوزی اقدام به تجمع و توهین به اشخاص و مسئولان نظام کردند.
بله. اصلاحطلبان کار قانونی میکردند یعنی مجوز داشتند برای همایش تشکیلاتی خودشان. از طرفی آن همایش در مکان عمومی هم نبود که بگوییم در مسجد بود بلکه در یک تالار برگزار شده بود. اما با کمال تاسف دیدیم عدهای که مردم بهخوبی آنها را میشناسند که چه افرادی هستند و متاسفانه نماینده مردم ورامین آقای نقویحسینی هم در آنجا بوده، میکروفن را در دست میگیرد و علیه این تجمع قانونی سخنرانی میکند. حتی چند روحانی هم از همفکرانش کنار خودش قرار داده و چند ده نفر هم جمع کردهاند و شروع کردهاند به فضاسازی و حاشیه ایجادکردن و شعارهای تند دادن و حتی مشتهای گرهکرده خود را رو به هموطنانشان گرفتن. اما بهطرف کی مشتهایشان را گره کردند؟ بهطرف آمریکا یا اسراییل؟ یا نه بهطرف یک ایرانی هموطن مشتهای خود را گره کردید؟ بهطرف یک روحانی که در بین مردم محبوبیت دارد و عمامه پیغمبر بر سرش است و سید اولاد پیغمبر است که میخواسته است در آن همایش سخنرانی کند اما آنها آن فضای زشت را ایجاد کردند و با مشتهای گرهکرده به سویش حمله کردند. حتی با اینکه نیروی انتظامی هم در آنجا حضور داشته ولی اینها رفتند و عمامه از سر سید اولا پیغمبر بر زمین انداختند. عبایش را گرفتند کشیدند روی زمین و امثال این مسائل. آقای موسویلاری چهرهای شناختهشده است و مهمتر از همه برای همایش مجوز قانونی از دولت قانونی گرفتهاند. سوال من این است که چرا باید عدهای از خودشان یعنی وابستگان دلواپسان و اصولگرایان افراطی راحت بتوانند مجلس بگیرند، تجمع کنند، راهپیمایی برگزار کنند، علیه برجام و چیزی که رهبری خودشان حمایت کردهاند تجمع کنند و هیچکسی جلودارشان نباشد ولی یک تجمع قانونی که میخواهد در تالاری برگزار شود با این فضاسازی و شانتاژ و حمله بهطرف یک روحانی روبهرو شود. اگر نیروی انتظامی نبود ممکن بود که اتفاقات بدتری میافتاد. این آقایان چرا مشتهایشان را بهطرف آمریکا و افرادی که با اساس نظام مخالفاند نمیگیرند؟
در طول سالهایی که از انقلاب سال 1357 میگذرد، گروههای فشار و تندرو توانستهاند کارها و فعالیتهای غیرقانونی انجام دهند. بهنظر میرسد که آنها حاشیه امن دارند. چرا با گذشت بیش از 30 سال از انقلاب و تجربههایی که به دست آمده است با آنها برخورد جدی نمیشود؟
اول این نکته را بگویم که اوایل کسی جرائت نمیکرد به یک طلبه معمولی جسارت کند. اما الان چی؟ الان به مراجع خیلی راحت توهین میشود، به دفاتر مراجع حمله میشود و شخصیتی مثل آقای موسویلاری بهراحتی مورد توهین واقع میشود. واقعا برای من روحانی ننگ است که اگر فریاد نزنم که چرا جلوی اینها گرفته نمیشود. چرا باید مداحها به روحانیون توهین کنند؟ چرا هیچکس دراین ممکلت فریاد نمیزند؟ چرا هیچکس جوابگو نیست؟ متاسفانه در سالهای اخیر آنقدر افراد متهم کردهاند که باید گفته شود آنقدر متهمسازی نکنید، این و آن را به جرم یک کلمه حرف حق مورد توبیخ قرار ندهید. ما ضدانقلاب نیستیم به خدا. چرا من روحانی باید تحمل این را داشته باشم که به یک روحانی توهین شود؟ این را باید جواب دهند. نکته دوم درمورد پرسش شما این است که در زمان آقای احمدینژاد اینها آزاد بودند و راحت هر کاری که دوست داشتتند در همه شرایط انجام میدادند. به وزیر کشور زمان آقای سید محمد خاتمی و زمان آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی و آقای عبدالله نوری را در نمازجمعه او حمله میکنند و بسیاری موارد دیگر که هیچکس صدایش درمقابل اینها در نمیآید. هیچکس جلودارشان نیست. سوال من درمقابل این پرسش شما این است که دستگاههای مربوط و مسئول این وسط چه کار میکند؟ مگر ما مدعیالعموم نداریم؟ اگر حتی آقای موسویلاری هم شکایت نکند، آیا خود مدعیالعموم نباید شکایت کند که بهچه جرمی و برای چی شما آمدهاید یک تجمع قانونی را که مجوز دارد این شکل زیر سوال بردهاید و حمله کردهاید به چهرهای مانند آقای موسویلاری که جزو نظام بوده است. من به شما پاسخ میدهم بهاین دلیل با این افراد و گروهها برخورد نمیشود، برای اینکه آنها پشتیبان دارند. درست است که نیروی انتظامی هم در آنجا حضور داشت و تلاش کرد اما چرا واقعا چهار نفر از آنها را دستگیر نمیکنند؟ اگر از روز اولی که نطفه این تهاجمات بسته شد جلویش را میگرفتند کار به اینجاها نمیکشید. الان هم به دولت و آقایانی که وابسته به دولت هستند هشدار میدهم که بهطور جدی برخورد کنند با این افراد و گروهها، هرچند بعدا وزیر محترم کشور هم برخورد جدی کردند اما باید پیگیر باشند و خصوصا با عقبههای آنها برخورد شود. من از دستگاههای مربوط خواهش میکنم که بهاین مسئله رسیدگی کنند، هرچند معاوناول محترم عکس العمل نشان دادند و باید با آنها برخورد جدی شود تا ریشه آنها خشکیده شود. مگر آقای موسویلاری میخواست برود آنجا چیکار کند؟ آیا میخواست برود تیراندازی کند؟ کشتار راه بیندازد؟ ایشان میخواست با همفکران خودش و طرفداران اصلاحات صحبت کند. آنقدر حق دارند که اظهارنظر کنند. آزادی بیان و آزادی فکر وجود نباید داشته باشد؟ آیا برای اصلاحطلبها نباید آزادی برگزاری همایش و تجمع باشد و باید فقط و فقط برای تندروها و مخالفان اصلاحات این آزادی وجود داشته باشد؟ از طرف دیگر بعضی از تریبونهای عمومی تبدیل شده است به پایگاهی برای حمله به افراد و فحش بهاین و آن دادن. اگر دراین انتخابات که هنوز زمان زیادی مانده به اسفند، اگر جلوی افراطیون، دلواپسان و تندروهای افراطی بیمنطق گرفته نشود من به مسئولان برگزاری انتخابات هشدار میدهم که این کارها باعث دلسردی مردم میشود. این کارها باعث میشود که مردم احساس کنند بعضی نمیخواهند بگذارند نامزدها و نمایندگان واقعی مردم وارد صحنه شوند. باید جلوی آنها از همین الان گرفته شود. من از اینکه این حادثه برای آقای موسویلاری پیش آمد ناراحت نیستم برای اینکه شاید خواست خدا بود که اول کار این اتفاق بیفتد و آقایان مسئول کمی تکان بخورند و جلوی این مسائل را بگیرند، والا من از تکرار تاریخ میترسم که باعث دلسردی مردم و عدمحضورشان در انتخابات شود. امیدوارم مسئولان تعارف را کنار بگذارند و جلوی این افراد را که وابسته بههر جریان و جناحی که هستند جلوی آنها را بهطور جد بگیرند. حتی از مجلس نهم و رئیسمجلس میخواهم که جلوی این نماینده قانونشکن یعنی نقویحسینی را بگیرد چراکه در کنار قانون شکنها قرار گرفته و قانون را زیر پا گذاشته و باید با او برخورد کنند. اگر اینطور نشود دلسردی ایجاد میشود و حضور مردم در انتخابات اسفند ضعیف میشود.
عملکرد هشت سال دولتهای نهم و دهم باعث شد که بیهویتها قدرت را در دست بگیرند و برای خود گذشتهسازی کرده، تاریخ را تحریف کنند. آیا معتقد هستید که در آن هشت سال به اصلاحطلبان ظلم شد؟
بله. ببینید ما بچههای انقلاب هیج وقت از انقلاب طلبکار نبودهایم و چیزی هم از انقلاب نخواستیم و نمیخواهیم. مدعی هم نبودهایم مثل خیلیهایی که هیچ نقشی در انقلاب نداشتهاند و آنقدر طلبکارانه حرف میزنند. خوشحال بودیم که نتایج زحمات امام، مردم و ما به ثمر رسیده است و به آرمانهایمان رسیدهایم. دراین هشت سال گذشته یعنی دوره ریاست آقای محمود احمدینژاد بر دولتهای نهم و دهم، جز اینکه نیروهای انقلابی واقعی از رأس نظام را کنار زدند چیز دیگری ندیدیم. حتی من را نیز بعد از انتخابات دو ساعت تحمل نکردند. یعنی وقتی صبح ساعت8 آمدند و نتیجه انتخابات را اعلام کردند، نیمساعت نشد که من به اتاق وزیر و قائممقام او احضار شدم و گفتند ما نمیتوانیم دیگر با شما کار کنیم. بهچه جرمی باید من را از کار برکنار میکردند؟ آنهم با این سوابق و محبویت در بین پرسنل وزارت راه آنزمان. آنقدر بیتحمل بودند. جالب است که آقای اوباما تازه سر کار آمده بود و خانم کلینتون را که رقیبش بود بلافاصله بهعنوان وزیر امورخارجه در دولتش انتخاب کرد اما دولت آقای احمدینژاد برعکس عمل کرد. اینها در تاریخ ثبت میشود. درباره سوال شما باید بهاین نکته هم اشاره کنم که در هشت سال گذشته بچههای انقلاب را با اتهامهای واهی به کنار گذاشتند. یکی را گفتند منافق است، یکی را گفتند فتنهگر است و از این دست عناوین و همینها باعث شد تا مردم ناامید شوند.
با رویکارآمدن دولت حسن روحانی، امیدی به مردم داده شد. آیا اصلاحطلبان و اعتدالگرایان میتوانند امید و نشاطی را که در سال 1392 ایجاد کردند با وجود سنگاندازی تندروها و گروههای افراطی همچنان آن را ادامه دهند؟
در رابطه با اصلاحطلبها باید بگویم که دررأس آنها رئیس دولت اصلاحات جناب آقای سید محمد خاتمی و آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی بودند که تلاش کردهاند تا همیشه این انقلاب حامی جریانهای اصلاحطلب و معتدل باشد. این دو جریان یعنی اصلاحطلبها و آیتالله هاشمیرفسنجانی باعث شدند تا بار دیگر در سال 1392 امیدی در بین مردم حاکم شود. با رویکارآمدن دولت تدبیروامید امید واقعا خوبی در بین مردم و جامعه زنده شد و مردم امیدوار به خیلی از چیزها شدند. آن کسی که میتوانست امید را در بین مردم ایجاد کند و آن تغییرات لازم را در بین مردم به وجود بیاورد. قطعا دولت آقای روحانی بود که با حمایت وسیع آیتالله هاشمیرفسنجانی و اصلاحطلبها در بین مردم آن امید و نشاط را ایجاد کردند. با توجه به آن فضای بستهای که در هشت سال دولت احمدینژاد در کشور حاکم شد و مردم از همهچیز چه در بعد اقتصادی و سیاسی ناامید شده بودند، اصلاحطلبان توانستند تا امید و نشاط را به مردم بازگردانند. البته دراین میان نقش مهم شخص رهبری هم بود که فرمودند رأی مردم حقالناس است و این صحبت رهبری برای مردم اطمینان ایجاد کرد چراکه در سال 92 مردم با وجود فضای بسته سیاسی نمیخواسند تا در انتخابات شرکت کنند. حتی این صحبت رهبری که گفتند اگر کسی هم به انقلاب و جمهوریاسلامی علاقه ندارد اما بهعنوان یک ایرانی بیاید و در صحنه حضور پیدا کند جزو عوامل تاثیرگذار در بین مردم و جامعه بود. این جملات ازسوی رهبر و با حضور شخص آقای سید محمد خاتمی، اصلاحطلبها و حمایت آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی باعث شد مردم در عرض کمتر از 48ساعت رفتار دیگری در انتخابات سال 92 داشته باشند.
البته در همان انتخابات ریاستجمهوری سال 92 در مواقعی تندرویهایی باعث میشد تا مردم ناامید شوند و جو ناامیدی به جامعه تزریق شود؛ مثل ردصلاحیت هاشمیرفسنجانی.
بله. ازسوی تندروها و گروههای فشار همواره در طول تاریخ انقلاب چنین مسائلی وجود داشته است. آنها تا میدیدند مردم از امری خوشحال هستند و جامعه شاد است با سنگاندازی و ایجاد بلوا سعی میکردند جو ناامیدی را به مردم القا کنند. دراین میان همانطور که شما اشاره کردید امری که برای مردم در آن زمان قابل باور نبود ردصلاحیت شخصیتی مانند آیتالله هاشمیرفسنجانی بود که با آن سوابق عظیم انقلابی و داشتن مسئولیتهای متعدد در انقلاب ردصلاحیت شوند. من چندین سال خودم با ایشان در زندان بودم و در یکی از بندها که بند یک اوین بود ایشان هم بودند و مدت زیادی را با این دوستان بودم و از نزدیک شاهد مقاومت، ایثار، فداکاری و شکنجههای وحشتناکی که ایشان میشدند اما لب باز نمیکردند، بودم. آنوقت چطور میشود که او ردصلاحیت شود؟ حتی در چنین شرایطی افرادی که با اهداف مغرضانه اصل مبارزه آیتالله هاشمیرفسنجانی را انکار میکنند و میگویند که آقای هاشمی اصلا در مبارزات انقلاب نبوده است. واقعا برای فرزندان انقلاب مثل ما، این جملات وحشتناک و دردآور است.
منظورتان پدر معنوی جبهه پایداری است؟
بله. ایشان و عدهای دیگر. در زمان انقلاب و زندانهای رژیم پهلوی کجا بودند؟ ایشان در روستاها مشغول آسایش و استراحت بودند. تاریخ انقلاب مواضع افرادی مانند آقای مصباحیزدی را نشان میدهد. ایشان در انقلاب کجا بودند واقعا؟ افرادی که نه نقشی در انقلاب داشتند، با امام هم مخالف بودند. آنها رهبر را و حتی شهید هاشمینژاد را قبول نداشتند و او را به وهابیگری، کمونیستبودن و امثال این مسائل متهم میکردند و بعد همینها امروز شدهاند طرفدار انقلاب و ما شدهایم ضدولایت فقیه و امثال این مسائل که واقعا وحشتناک است. اما همان موضعی را که قبل از انقلاب نسبت به رهبری داشتهایم امروز هم همان موضع را داریم ولی اینها قبل از انقلاب این مسایل را قبول نداشتند و امروز دوآتیشه شدهاند و منفعتطلبی میکنند. والله سرم سوت میکشد وقتی چنین حرفهایی را میشنوم که عملکرد آقای هاشمی را زیر سوال میبرند. من بهاین افراد هشدار میدهم حواسشان را جمع کنند که خیلی چیزها این افراد دارند که اگر بنا بشود روزی آنها افشا شود خودشان باید بنشینند از آبرویشان دفاع کنند. امثال این آقایانی که آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی را زیرسوال میبرند، حالا شاید هم از سمت افراد صاحبنفوذ خود تهدید میشوند که چنین صحبتهایی علیه آیتالله هاشمیرفسنجانی، خاتمی و اصلاحات را انجام دهند، باید بگویم که آنها دست از این کارهایشان برندارند ما هم شاید آن حرفها و صحبتهایی را که مدتهاست نزدهایم میزنیم و افشا میکنیم.
این افرادی که بهگفته شما چنین عمل میکنند، میگویند ملاک حال فعلی افراد است.
جمله ملاک حال فعلی افراد است، از امامخمینی(ره) است و رهبری هم این جمله را مطرح کردهاند. این حرف امام(ره) هم زمانی بوده است که خیلیها را به عناوین مختلف که در مبارزه نبودهاند و برای زمانی بوده است که افراد را بیحسابوکتاب میگرفتند، بازداشت میکردند و امام در آن زمان فرمودند کسانی را که به انقلاب پیوستند خیلی کاری نداشته باشید و ملاک حال فعلی افراد است. حالا در زمان فعلی افرادی بهاین جمله دامن میزنند که رهبری نیز آن را فرمودند که این افراد کسانیاند که اصلا نقشی در انقلاب نداشتند؛ یعنی نه در جبههها، نه در انقلاب و نه در مواقع حساس دیگر حضور نداشتهاند. این افراد که همه آنها را میشناسیم در گذشته هیچ نقشی نداشتند و حالا متوسل شدهاند بهاین جملات تا خود را به انقلاب و رهبری وصل میکنند. برای اینکه جایگاه خودشان را و موقعیتشان را حفظ کنند تا منافعشان به خطر نیفتد آمدند در صف حامیان جمهوریاسلامی ایران و بیشتر روی این جملهها کار کردهاند و ما را که فرزندان انقلاب بودیم و هستیم متهم میکنند. این افراد آنقدر پررو شدهاند که به ما میگویند شما کجا بودهاید؟ این جمله رهبری بالای سر ما جای دارد و قبولش داریم اما اینهایی که این جملات ایشان را دامن زدهاند و تکرار میکنند و فرزندان انقلاب را متهم کرده و میکنند این برای ما جای سوال دارد. ما بنای بر این نداریم که خیلیها را که امروز سینهچاک شدهاند و حمایت آنچنانی از انقلاب و رهبری و ولایت فقیه میکنند. سوابق خیلیهایشان در گذشته را مطرح کنیم که اینها هیچ سابقهای که نداشتند بماند، درمقابل امام، انقلاب و ولایت فقیه و رهبری هم ایستاده بودند.
افرادی که امروز تندروی میکنند و علیه مسئولان نظام و افرادی که در انقلاب شرکت داشتهاند صحبت میکنند، علیه سید حسن خمینی یادگار امامخمینی(ره) نیز صحبتهایی را مطرح میکنند. آنها با نزدیکشدن به انتخابات اسفندماه و هر قدر بحث ورود سید حسن خمینی به انتخابات خبرگان مطرح میشود، نوه امام را زیر سوال میبرند و به او اتهامهایی وارد میکنند که در شأن نظام و نوه امام(ره) نیست. نظر شما چیست؟
بله. درست است. ما هم به ایجاد فضاهای نادرست اعتراض داریم. اینکه کسی بیاید و کسی نیاید قانون باید تعیین کند. قانون به کسی نمیگوید تو بیا یا نیا، قانون میگوید همه کسانی که خود را دارای صلاحیت چه در مجلس شورای اسلامی و چه در مجلس خبرگان میدانند، میتوانند شرکت کنند. البته راهکارهایی را نیز قانون در نظر گرفته است که ازسوی شورای نگهبان اعمال میشود و آنها تشخیص میدهند صلاحیت افراد را. الان بسیاری از مردم بهنظرم با نظرسنجیای که انجام دادهاند بیش از 65درصد از آنها میخواهند که آیتالله سید حسن خمینی بیاید. سید حسن دررأس همه کسانی که برای آمدن به مجلس خبرگان مطرح هستند، دررأس قرار دارد و بعد نیز آیتالله هاشمیرفسنجانی قرار دارند. آنوقت فاصله نمایندگان خبرگان اصلاحطلب یا متعادل آدمهایی مثل حسن اقا اینها فاصله نظرسنجیشان با جناح مقابل یعنی اصولگرایان بسیار عمیق است و بعد از اصلاحطلبانی که دررأس هستند آقای امامی کاشانی هستند بهنظرم. درحالیکه امامیکاشانی بندهخدا خودش را خیلی دخیل دراین بازیها و درگیریهای سیاسی نکرده است. کار خودشان را میکنند، صحبت خودشان را میکنند و مسائل اخلاقی را در نمازجمعه مطرح میکنند.
با وجود هجمههایی که علیه سید حسن خمینی انجام میشود، و با توجه به شرایط روز، آیا احتمال میدهید سید حسن وارد انتخابات اسفند شود؟
خیلی از علما در قم و تهران و شخصیتهای سیاسی و غیره بسیاری از ایشان میخواهند که حتما در انتخابات حضور داشته باشد ولی ایشان تصمیم قاطع را نگرفتهاند و همواره گفتهاند به وظیفه خودشان عمل میکنند. بهنظرم او میخواهد مانند آقای هاشمیرفسنجانی در دقیقه 90 عمل کند. اما با وجود این، تحلیل و برداشتم این است که انشاءالله حسن آقا خواهد آمد و اگر بیاید و در رأیگیریها صادقانه عمل شود و عادلانه باشد آنچه بوده و هست اعلام شود و حقالناس رعایت شود قطعا آقای هاشمیرفسنجانی و سیدحسن خمینی بیشترین آرا را خواهند داشت که در هیچ انتخاباتی این تعداد رأی در مجلس خبرگان سابقه نداشته باشد. با آمدن این دوفرد در انتخابات اسفندماه شور و هیجان خاصی در جامعه و بین مردم ایجاد میشود. سوال من از افرادی که مخالف ورود سیدحسن خمینی به انتخابات هستند این است که آیا اینهایی که الان در مجلس خبرگان هستند آیا علم و آگاهی و دانش و سوادشان از حسن آقای خمینی بالاتر است؟ حسن آقای خمینی الان در قم درس خارج فقه و اصول دارند با شاگردان زیاد، فلسفه هم تدریس دارند با شاگردان زیاد، به زبانهای مختلف مسلط و آگاه هستند و بیشترین شناخت و آگاهی و بینش را دارند. دیگران چه دارند که ایشان ندارد. او بهعنوان یک مجتهد جوان و آگاه حتما باید با حضورش وزنه خبرگان را بالا ببرد.
درباره انتخابات مجلس شورای اسلامی نظرتان چیست؟ آیا اصلاحطلبان میتوانند در مجلس کرسیهای زیادی را از آن خود کنند؟
مجلس شورای اسلامی نیز مانند مجلس خبرگان بهنظرم مهم است. بالاخره محلی برای تصمیمگیریهای کشور است. البته مجلس هم باید خودش، شأن رأس اموربودنش را رعایت کنند و باید طوری عمل کنند که مردم به آن اطمینان کنند. من امید دارم که مردم دراین دوره واقعا به دلواپسان افراطی تندروی بیمنطق و به هیچ احدی از اینها رأی نمیدهند؛ زیرا کشور بسیار از این افراد و گروهها ضربه دیده است. کشور از تصمیمگیریهای چنین افرادی در دولتهای نهم و دهم ضربههای متعددی خورده است. دلواپسان فعلی همان کسانی هستند که در ضربههایی که محمود احمدینژاد به کشور وارد کرد، شریک هستند. آنها در گذشته صدایشان بهنسبت هزاران خلاف قانون که در دولت گذشته انجام شد درنیامد. حال چه شده است که امروز دراین دولت اینجور اینها فریاد برآوردهاند؟ اینها نگران و دلواپس خودشان هستند. مردم دراین دوره مطمئنا تصمیم خودشان را خواهند گرفت و به تندروها نه خواهند گفت. مگر به هزاران طرفاند یک چند نفری بتوانند خودشان را وارد مجلس دهم کنند. من تصورم بر این است که اگر انتخابات عادلانه و دقیق باشد و مردم اطمینان کامل حاصل کنند که هیچ مشکلی نخواهد بود حضورشان قویتر از گذشته خواهد بود و از انتخابات ریاستجمهوری سال 92 هم بیشتر خواهد بود و قطعا اصلاح طلبان اکثریت مجلس را در دست میگیرند و انسجام و اتحادشان بیشتر از گذشته خواهد شد و اصولگرایان هم تحت هیچ شرایطی نمیتوانند با اختلافات عظیمی که در بین آنها بوده و هست، هرگز نخواهند توانست به فهرست واحدی برسند. دراین میان عقلای اصولگرایان و تعدادی که در قضیه برجام هم در کنار لاریجانی بودند و عاقلانه عمل کردند و تعدادی از آنها در کنار اصلاحطلبان در مجلس خواهند بود اما تندروها راهی به مجلس نخواهند داشت. آنها نشان دادند در راستای فرمایشات رهبری نیز حرکت نمیکنند و اگر هم سخنی از رهبری میگویند برای سوءاستفاده از نام رهبری است. بهطور کلی باید بگویم اگر رأی مردم در انتخابات اسفند بهتمام معنا و در همه ابعاد انتخابات حقالناس شمرده شود، یعنی از اجرا و شورای نگهبان تا شمارش آرا باید دستور رهبری رعایت شود و اگر این اتفاق بیفتد قیامتی برپا میشود و جامعه پرشورونشاطتر میشود. اگر این گفته ایشان رعایت شود و مردم همان اطمینانی که در انتخابات ریاستجمهوری سال 92 برایشان ایجاد شد ایجاد شود. قطعا با حضورشان قیامتی به پا خواهند کرد و بهقول معروف قطعا بیشتر از انتخابات ریاستجمهوری سال 92 هم خواهد بود. الان فضایی که ایجاد شده فضای امیدی برای آینده است.