به گزارش سایت دولت بهار، رئیس جمهور سابق اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران را منوط به تلاش موفق در جهت تحقق آرمانهای انقلاب دانست و افزود: هدف انقلاب تغییر حکومت و جا به جایی یک طايفه با طايفه ای ديگر نبود. متاسفانه يك بخش از مسئولين كشور طي اين چهل و دو سال، از آرمانهای ملت ایران كنار كشيدند و آرمانشان به قدرت و ثروت تبدیل شده است. طبيعي است كه از دعوا بر سر قدرت، هیچ آرمانی بیرون نمی آید. درجه آزادي بالاتر نمی رود، عدالت گسترش نمی یابد، محبت افزایش پيدا نمی كند و عزت انسانها تامین نمی شود. احمدی نژاد رسیدن به زیست برتر را یکی از اهداف انقلاب دانست و افزود: عزت دادن به انسان ما به ازاء بیرونی دارد یعنی باید كاري كنيم تا كسي در فقر به سر نبرد و در جامعه تو سری خور نباشد. مفاهیم ارزشی مانند توحيد نیز یک امر ذهني نیستند. معنای توحید، اجرای عدالت در زندگي اجتماعي، تامین آزادي و احترام به انسانهاست، چه در غیر اینصورت کسی پیدا می شود که خود را موحد و نماد دین و ایمان معرفی می کند ولي در زندگي اش پدر ملت را میآورد، ثروتشان را بالا میكشد و آنها را له میكند.
رئیس جمهور سابق مشکل امروز کشور را نه در کمبود منابع بلکه در توزیع غیرعادلانه آن دانست و با تاکید بر اینکه نظام سياسي دینی نظامی است که به طور مستمر مردم را نمايندگي كند، افزود: هر كس بر مسند قدرت می نشیند باید خود را نماینده مردم بداند، با نظر آنها كارها را جلو ببرد، خادم مردم باشد و امر مردم را گوش كند نه آنكه حاكم بر مردم و سوار بر آنها باشد، به مردم امر و نهی كند و اگر مردم موافق هم نبودند، بگويد الا و لابد بايد اراده و خواست او محقق شود. ما چنين چيزي نداريم و انقلاب شد كه اينها را نداشته باشیم.
احمدی نژاد انجام اصلاحات ساختاری در نظام جمهوری اسلامی را از ضروریات امروز برای برون رفت از وضع موجود و برطرف کردن مشکلات کشور دانست و در تبیین این گفته امام خمینی (ره) که حفظ نظام را از اوجب واجبات دانستند گفت: منظور امام حفظ محتوای نظام بود و الا پوسته آن که ارزشی ندارد. حفظ محتوا نیز چیزی جز منطبق کردن آن بر آرمانهای انقلاب نیست. نظام بايد در خدمت مردم باشد و غير از اين معنا ندارد. اگر براي خودش مفهومي جز مردم تعريف كرد، همين نقطه انحراف و آغاز مشكلات خواهد بود. رئیس جمهور سابق آزاد کردن عدالت و ارزش های الهی و انسانی از اسارت سه نوع تبعيض را ضروری خواند و در تبیین آن گفت: باید ارزشها را از اسارت نژادي، آزاد کنیم. نژاد به طور مطلق موجب برتري و هیچ حقي برای هیچکس نیست. بسیاری از اوقات وقتی از عدالت سخن به میان می آید در واقع به دنبال تسلط بر هستند که این خود ضد عدالت و نوعی فريب است. در دوره استعمار با شعار عمران و آباداني، ثروت ملتها را غارت کردند. اسارت دوم؛ برتري مالي و ثروت است. آمريكا میگويد تا وقتی سازمان ملل خواسته هاي مرا تصويب نكند، به این سازمان پول نمی دهم. اين غلط است و همينها مشكل درست میكند. کسی نمیتواند بگويد چون من پول دارم، خواسته ام را نیز تحميل میكنم يا از حق بيشتري برخوردارم! اسارت سوم نیز تبعيض ديني است. امروزه در ذهن نوع کسانی که از امام زمان(عج) صحبت می کنند، اين است كه آقا میآيد و ما را روي سر ديگران می گذارد! اصلا میآيد مشكلات ما را حل كند تا ما بر ديگران مسلط شويم. چرا؟ چون ما مسلمانيم. ما شيعه هستيم، پس ما برتریم!
متن کامل مصاحبه سایت اعتمادآنلاین با احمدینژاد که با وجود پیگیریهای مکرر و گذشت قریب چهار ماه از انجام آن، حاضر به انتشار این گفت و گو نشدند به شرح زیر است:
* سلام و عرض ادب مجدد خدمت شما آقاي دكتر احمدي نژاد. سپاسگزارم كه اين فرصت را در اختيار من و مجموعه بينندگان برنامه راديكال اعتماد آنلاين و هموطنان عزيزی كه بيننده اين برنامه هستند، قرار داديد. اميدوارم مباحثي كه در اين گفت و گو مطرح میشود مورد توجه آنها قرار بگيرد و پاسخگوي برخي از سوالات جدي كه این روزها در افكار عمومي بوجود آمده است باشد. من به عنوان يك جوان چهل ساله و نماينده نسل خودم و بعد از خودم، يك پرسش اساسي دارم و آن اين است كه انقلاب اسلامي در سال 1357 و پس از مبارزاتی که 15 سال از خرداد 42 تا بهمن 57 طول كشيد، يك سري اهداف و آرمانها را دنبال میكرد، نسل جنابعالي و تمام كساني كه در دوره پهلوي به بن بست ذهني رسيده بوديد و براي اهداف و آرمانهايي و براي اينكه آن بن بست را بتوانيد حل و فصل بكنيد، دست به انقلاب زديد و رژيم پهلوي ساقط شد. آن اهدافي كه منجر به انقلاب و پيروزي آن شد چه بود آیا در این چهل و چند سالي كه از پیروزی انقلاب میگذرد، نسل شما اين فرصت را داشته است كه به آن اهداف و آرمانها برسد؟ بفرماييد آن آرمانها و آرزوها چه بود و در حال حاضر چه فضا و شرايطي را براي ملت و كشور ايران فراهم كرده است؟
*** بسم الله الرحمن الرحيم - اللهم عجل لوليك الفرج والعافية و النصر واجعلنا من خير انصاره و اعوانه والمستشهدين بين يده
من هم سلام دارم خدمت همه كساني كه ما را میبينند و صداي ما را میشنوند و در بحث هاي ما مشاركت میكنند.
يكي از واژه هاي مظلوم در كشور ما، واژه انقلاب است. ما بين انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، خلط میكنيم. وقتي خلط میشود، عملكردهاي افراد، به پاي انقلاب نوشته میشود. اولا حقيقت انقلاب که سال 57 نيست. انقلاب، سير بازگشت انسانها به حقيقت انساني است. تحقق آرمانهاي فطري و تاریخی انسانهاست. آزادي، عدالت، كرامت، عزت، پيشرفت، رفاه، برادري، امنيت جهاني و ... اينها آرمانهاي انقلاب و آرمانهاي بشر در طول تاريخ است. يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر دنبال همين آرمانها بودند، كل انسانها دنبال همين بودند. در سال 57 ملت ايران يك جهش و تكاني ايجاد كرد كه روي ريل بيفتد. نه اينكه فكر كنيم اصلا چيزي نبوده و يك دفعه سال 57 ما يك چيزي را درست كرديم و نامش را انقلاب اسلامي گذاشتيم، اينگونه نيست. شما دوران مشروطه را هم مرور كنيد میبينيد كه خواسته مردم همين هاست.
* بله. صد سال است كه خواستگاه ملت ايران آزادي و عدالت است و تاریخ مدرن آن در ايران است.
*** همه انسانها از اول تاريخ به دنبال آزادي، عزت، عدالت، برادري، امنيت، رفاه، كمال و رشد هستند، میخواهند در اين عالم به حساب بيايند، نه فقط در شهر خودشان بلكه در عالم هستي به حساب بيايند. حالا ملت ايران يك جهش ايجاد كرده، اين را بايد از جمهوري اسلامي تفكيك كنيم. جمهوري اسلامي يك فرصت و ابزار است و به خودي خود موضوعيت ندارد.
* يعني يك فرصت بود براي اينكه آن اهداف و آرمانهايي را كه يك تبار تاريخي دارد فراهم بكند؟
*** بله نظام جمهوری اسلامی در هر بخش و مقطع زماني و هر مقداری كه در راستاي آن آرمانها قرار بگيرد، اعتبار دارد و الا نه. آن چيزي كه اصالت دارد، حركت تاريخي و مطالبات تاريخي انسانهاست كه در طول تاريخ بدنبال آن بوده اند. چهل سال هم تلاش كرديم، بخش هايي از آن را بدست آورديم و خيلي هايش را هم بدست نياورديم.
* مشخصا كدام بخشها را بدست آورديم؟
*** من جزو كساني هستم كه خيلي معترضم، منتهي همين هم امكانش براي ما نبود كه بشود راحت تر حرف زد. نمیخواهم بگويم که ما به اين سطح قانعيم، نه! اصلا قانع نيستيم. البته برخي از برخوردها خيلي بد است ولي در مجموع الان تغيير كرده، سطح مردم خيلي بالاتر آمده است. نمیخواهم بگويم اين عملکرد نهادهاي نظام جمهوري اسلامي است، خير! به بركت همان انقلاب است. الان وقتي نسل امروز را با نسل 57 مقايسه میكنيم، میبينيم خيلي رشد يافته تر و متكاملتر و عميق تر است.
* اما سرنوشت همين نسلي كه بفرمايش شما بالغ تر و هوشمندتر است، از رفتار همين كارگزاراني كه انقلاب كردند، منبعث شده است.
*** هميشه همين است. ببينيد؛ بالاخره هر نسلي، در يك محيط اجتماعي به دنيا میآيد و به طور طبيعي از آن محيط اجتماعی تاثير میپذيرد، نمیشود گفت آن تاثير صفر است اما خودش بايد آينده اش را با وجود همه موانع بسازد. نه آن قبلي میتواند خودش را تحميل كند و نه اين میتواند آن را نفي كند.
* در اين چهل سال، يك گفتمان مسلط در حاكميت، سعي كرده كه آن اهداف و آرمانهايي كه بنام انقلاب است، به قانون و دست فرمان حکومتی و سياستگذاري كلان مملكتي تبدیل کند اما به نظر میرسد بخش كثيري از نسل امروز و حتي مردمي كه خودشان و زيستشان هم دوره با انقلاب بوده و نقش اصلي را در انقلاب داشتند، از اين اتفاقاتي كه در اين 40 ساله افتاده ناراضي هستند و كارنامه جمهوري اسلامي را كارنامه موفقي ندانند و انتقاد داشته باشند. اگر نسل ما نخواهد با اين دست فرماني كه در اين 40 ساله كشور مديريت شده است، ادامه دهد و بخواهد سرنوشت خودش را خودش انتخاب بكند و نخواهد با اين گفتمان مسلطي كه خيلي از كارگزاران مروج و مبلغ آن هستند ادامه حيات بدهد، چه بايد بكند؟
*** اين سوال را از چند منظر بايد پاسخ داد. اولين منظر اين است كه چرا اينگونه شده است؟ اين خيلي مهم است. چون تمام نسلها دنبال آن چيزي كه گفتم هستند. دنبال آزادي، عزت، عدالت، برادري، امنيت و رفاه هستند. آمده ايم اين دنيا تا زندگي كنيم.
* براي ما هم جاي سوال است. آیا نسل شما انقلاب كرد كه انقلابي بماند يا اينكه انقلاب كرد تا زندگي بكند؟
*** برخي فكر ميكنند اين دو با هم تفاوت دارد ولي من میگويم تفاوتی ندارد. يك منظر اين است كه بدانيم علت چيست و چرا اينگونه شده است؟ يك علت اين است كه ما بين انقلاب كه یک تحول دروني انسانهاست با ميل فطری انسان برای كمال و رشد و زندگي بهتر است تفاوت قائل می شویم. همه دوست داريم بهتر زندگي كنيم و هر انساني دلش میخواهد در بالاترين مراتب باشد، بيشترين عزت و اختيار را داشته باشد، انسان آزادي مطلق و عزت مطلق و رفاه مطلق را میخواهد. انقلاب به اين معناست که در بستر بشري ادامه می یابد. حالا يك تغيير نظام اتفاق افتاده كه اين را كمك كند تا بستر همين اتفاق را فراهم كند، یعنی آزادي، عزت، رفاه و فرصت رشد و شكوفايي استعدادها بيشتر شود. يكي میخواهد فيزيكدان بشود، يكي میخواهد دانشمند هسته اي بشود، يكي میخواهد هنرمند بشود، يكي میخواهد شاعر بشود و... راه بايد باز باز باشد. اگر اين ظرف نتوانست آن را تحمل بكند، ما بايد این را كنار بگذاريم يا در آن تغييراتي ايجاد بكنيم؟
* ظرف را بايد عوض بكنيم يا مظروف را؟
*** مظروف را براي چه بايد عوض بكنيم؟ نسل امروز انقلابي تر از نسل 57 است. يعني اصلا قبول نمیكند كه بخاطر مصلحت فلان چیز مثلا آزادي را محدود كنيم، بخاطر مصلحت هايي كه معلوم نيست چه هست! يا با توجيهاتي حقوق مردم را ناديده بگيريم. ممكن است نسل ما به يك ملاحظاتي مثل اينكه استقلال ما به خطر میافتد يا دشمن هست و ... مقداري اينجا كوتاه بيايد ولي اين نسل كوتاه نمیآيد و حق دارد كه كوتاه نيايد زیرا رشد يافته تر است، يعني اگر رشد يافته نبود ما شكست خورده بودیم اما در بحث اداره كشور و فراهم كردن بستر آن رشد، بنظر من اشكالات، الي ماشاءالله است. يك بخش از مسئولين كشور طي اين چهل سال، از آن آرمانها كنار كشيدند، آرمانشان تغيير كرده و تبديل به قدرت و ثروت شده است. طبيعي است كه از دل اينها، آن آرمانها بيرون نمیآيد. در دعواي قدرت، آزادي چه معني میدهد؟
* چه بخشي از نارضايتي امروز مردم ، از اين موضوع منبعث شده است؟
*** عمده اش اين است. وقتي اينگونه شد، مردم فراموش میشوند. وقتي آرمانها فراموش شد، آرمانها براي مردم است، وقتي مسئولي اينها را كنار گذاشت و فقط خودش را ديد، در واقع مردم را فراموش کرده است.
* بعنوان عضوي از نسل انقلابي، مشخصا بفرماييد نسل دكتر احمدي نژاد انقلاب كرد كه زندگي مردم شرايط بهتري پيدا بكند يا انقلاب كرد كه مردم ديندارتر بشوند؟
*** اين هم جزو سوالات اساسي است اما اجازه بدهيد بحث قبلي را تمام بكنيم. انقلاب براي چيست؟ براي زيست برتر است. آیا ما انقلاب كرديم که يك طايفه برود و يك طايفه ديگر بيايد؟ منظور تغيير حكومت بوده است؟ يعني پستها دست يك عده بوده، حالا بروند و ما بياييم! اين كه خيلي بد است. معناي انقلاب اين نيست. انقلاب يك امر مستمر است. يك تلاش همگاني بشر است براي رسيدن به اعتلا و نقطه برتر زندگي كه در آن ، درجه آزادي باید دائما بيشتر شود، عدالت و محبت گسترش پيدا بكند، عزت انسانها... يعني تمام آن مفاهيمي كه میگوييم فقر و... درآن قالب است. كسيكه فقير است عزت برایش چه معنایی دارد؟
* آدمي كه فقير است میتواند عزت داشته باشد؟
*** خير! وقتي فرد نمیتواند حداقلها را براي خانواده اش فراهم كند، عزت چه معنایی خواهد داشت؟ اگر ما بخواهيم عزت بدهيم بايد اكثر را براي خانوادهها فراهم کنیم. چرا بايد کسی جلوي همسر و فرزندش شرمنده باشد؟ وقتي او قادر به تامین اجاره خانه اش نیست، چگونه میتوان با او حرف از عزت زد؟ آزادي، عزت، كرامت، اينها يك تفسير عيني در زندگي دارد و اين خيلي مهم است. ما چگونه می
من جزو كساني هستم كه خيلي معترضم، منتهي همين هم امكانش براي ما نبود كه بشود راحت تر حرف زد
توانیم به فردي که در فقر به سرمی برد و تو سری خور است، عزت بدهيم! عزت دادن اين است كه كاري كنيم كه كسي در فقر به سر نبرد و در جامعه تو سری خور نباشد. اين میشود عزت. برخي خيال میكنند این مفاهيم یا مفاهیمی مانند توحيد، یک امر کاملا ذهني است؟ خير! توحيد يعني عدالت در زندگي اجتماعي، يعني آزادي انسانها، يعني احترام به انسانها و الا يكي میگويد من موحد هستم ولي در زندگي اش پدر ملت را میآورد، ثروتشان را بالا میكشد، آنها را له میكند و بعد میگويد من موحد هستم، اصلا ايمان مال من است، دين همان است كه من میگويم! انقلاب شد تا به زيست برتر برسیم. انقلاب شد كه اين حرفها نباشد. اگر از منابع درست استفاده شود، فقيري نمیماند. مشكل ما این نیست که منابع نداريم بلکه مشکل واقعی در توزیع نادرست و غیرعادلانه منابع است.
* سوال اصلي همين است. چه تفاوتي كرد؟ این ظرف تغییر کرد، شناسنامه حكومت ايران تغيير كرد، كارگزاران تغيير كردند، چه اتفاقي افتاد؟ فقر هست، فساد هست، بيچارگي هست!
*** اگر ساختارها اشتباه كردند یا بد عمل کردند، جريان اصلي كنار نمیرود. كمااينكه نرفته است. الان اعتراض مردم به چيست؟ خواسته آنان چيست؟ اعتراضشان به بي عدالتي و تبعيض و سوءاستفاده و بي صداقتي است و خواسته آنها عدالت و آزادي و صداقت است.
* اعتراض مردم به اين است كه چرا در معامله غش كردند و وعده هايي دادند که آن وعدهها عملياتي نشد!
*** حرفها و خواسته های نسل امروز يا ديروز يكي است. امروز بايد ساختارها را اصلاح كنيم. هر كسي در هرسطحي از مديريت قرار میگيرد بايد بدنبال همه آرمانها باشد. کسی که می گوید دیگری را كنار بزنم تا خودم بنشينم و جيبم را پر كنم، چنين فردي معلوم است كه به آن آرمانها فكر نمیكند. یا میخواهد باند بازي درست کند تا باند او بر سر قدرت باشد. با چنين روندی در هر نظامي و در هر جاي دنيا که باشد مردم له میشوند، اسمش مهم نيست. اما برويم سراغ دين. دين چيست و دين براي چه آمده است؟ غير از اين است كه دين آمده است تا زندگي را براي مردم تامين بكند؟
* اينطور تبليغ میشود كه دين براي اين آمده كه اگر فقير ماندي بگويي الهي رضایم بقضائك.
*** آیا اسم این دين است؟ اين پيغمبر است؟ خدا گفته؟ يعني خدا اين ثروت عظيم را گذاشته و میگويد من كه يك عده فقط بچاپند و بخورند و يك عده در فقر باشند و بعد تو را به خاطر تحمل این وضعیت به بهشت می برم! اين منطق را يك كودك دبستاني از ما میپذيرد كه خدا بپذيرد؟ اين نيست. دين يعني اسباب تمهيد و تامين همين هاست يعني آزادي، كرامت، امنيت، پيشرفت و شكوفايي استعداد انسانها را تامین می کند. دين براي اين است كه من و شما با هم صادق و مهربان باشيم. كسي دنبال تسلط بر دیگری نباشد.
* اصلا وظيفه حكومتها به بهشت بردن مردم است يا تامين زندگي آنها؟
*** دو جواب به شما میدهم. اولا آن چيزي كه در ذهن شما بنام حكومت است، من آن را قبول ندارم.
* من مشخصا نظام سياسي جمهوري اسلامي را میگويم.
*** میدانم، هر جاي دنيا. يك عده مینشينند و فارغ از مردم هر كاري كه دلشان بخواهد میكنند. ما در منطق دين و انقلاب چنین چيزي نداريم. نظام سياسي بايد به طور پيوسته مردم را نمايندگي كند نه سوار مردم باشد و اراده خود را با تحکم به مردم تحميل كند! ما در فرهنگ خودمان امامت داريم. يعني امام به عنوان انسان كمال يافته تر از همه، حرکت می کند و راه را باز میكند تا همه امکان پیشرفت و حرکت رو به جلو داشته باشند، نه اينكه بنشيند و بگويد همين كه من میگويم. ما چنين چيزي را نداريم. اين دولت ـ ملت، مال ما نيست و البته تبعاتش هم همين است. كمي كمتر و كمي بيشتر. يعني هر كس بر مسند قدرت می نشیند باید مردم را نمایندگی کند و با نظر مردم بايد كار كند. نه اينكه حاكم بر مردم و سوار بر آنها باشد. بايد خادم مردم باشد. بايد امر مردم را گوش كند. نه اينكه به مردم امر كند و اگر مردم موافق هم نبودند، بگويد الا و لابد بايد اجرا كنيد! ما چنين چيزي نداريم. انقلاب شد كه اينها را نداشته باشیم.
* الان همين طور هست بنظر شما؟
*** ما در سه سطح مشكل داريم. يك سطح آرماني است. بنظرم آرمانها فراموش شدند. نه اينكه محصول آرمانها، اين باشد. اکنون دعوا بر سر قدرت است و يك عده دارند دعواي قدرت میكنند. وضع موجود محصول اين است. درسطح دوم ؛ در يك سري از ساختارهاي تصميم گيري مشكل داريم. ساختار تصميم گيري ما آنها را تامين نمیكند. اصلا تصميم گيري مخدوش است. ما میگوييم راي و خواست مردم بايد جاري بشود. الان چگونه است؟ این ساختارهایی که چیده شده آيا جوري هست كه آنچه مردم میخواهند عمل بشود؟ خير! بايد اين را درست كنيم. نظام تصميم گيري بايد بسيار شفاف و تمام ابعادش متصل به آراء مردم باشد. چون جز اين معنا ندارد.
* در تمامي ساحات؟
*** بله در تمامي ساحات. غير از اين چيزي وجود ندارد. ما كه نمیتوانيم بگوييم من برتر از همه هستم و همه بايد بيايند زير بليط من؟ به چه دليل تو برتري؟ چه كسي اين حق را به تو داده است؟ حق مال تك تك انسانهاست. اين معنای حق تعيين سرنوشت است. اين را ما بايد به رسميت بشناسيم. دين آمده است كه همين حق را احيا كند. دين نيامده است تا فضايي درست كند كه عده ای بنام دين بر مردم مسلط شوند. ما حكومت ديني به این معنا نداریم که به نام دين دائما ولو یک امر غیرعقلاني، يك برنامه غيرمنطقي را به مردم تحكم كند. ما چنين چيزي نداريم. از كجا آمده است؟ پيامبر یا اميرالمومنين یا امام حسن(ع) اينگونه بوده اند؟ آیا امام زمان(عج) میخواهند اينگونه عمل كنند؟ اصلا اينطور نيست. اينها اشتباهاتي است كه اتفاق افتاده است. يك عده اي ریل را پيچانده اند كه آقا ما اين هستيم و صداي كسي هم در نيايد! چرا در نيايد؟ من نمیگويم بريزيم و بزنيم، خير! بايد منطقي عمل كرد. من اینها را قبول ندارم.
* شما قبول نداريد، ملت هم قبول ندارند. چه بايد كرد؟
*** در هر مقطعي بايد راه و روش خودش را پيدا كند. بنظرم اولين راه اين است كه به مقامات بگوييم كه آقا كوتاه بياييد و تابع خواست مردم بشويد.
* امر به معروف كارگزاران و حاكميت اثرگذار است؟
*** اگر همه بخواهند اثرگذار است.
* همه بخواهند يعني چگونه؟
*** يعني همه رسانه ها، فضاي مجازي، مكاتبات، بعضي از اجتماعات، اينگونه میشود گفت.
* يعني يك پله میرود عقب تر و حاكميت تاثير میپذيرد؟
*** من اميدوارم.
* شما فرموديد آرمانها سر جاي خودش هست، سياستها و كارگزاران دچار اختلال شدند، بعضي از ساختارها را بايد درست كرد، ملت هم بايد امر به معروف كند. اينها راه حلي است كه شما میدهيد. حداقل در سه چهار دهه گذشته به انحاء مختلف مردم سعي كردند نارضايتي هايشان را به حاكميت منتقل بكنند و سعي بكنند آن نارضايتي و مطالبه شان را پيگيري بكنند اما هميشه با يك سد بتوني محكم مواجه شدند كه نه تنها آن سد عقب تر نرفته كه سر و صورت ملت خوني شده و خيلي سخت بنظر میرسد كه مردم بتوانند از اين ديوار بتوني عبور بكنند. چطور میتوانند به واقعيت خواسته هايشان برسند؟
*** من فكر میكنم دو امر بايد اتفاق بيفتد. تحولات اجتماعي هم تابع این دو اتفاق است. الان نارضايتي خيلي بالاست. اول بايد بر روي علت هاي واحد و سپس روي جايگزين تفاهم كنيم. اگر اين روش اقتصادي که ما را به اينجا رسانده، غلط بوده است ، جايش چه چیزی می خواهیم بگذاریم؟ اگر اين ساختار تصميم گيري اشکال داشته، چه جایگزینی برای آن داریم؟ اگر اينجا بر پايه همان اصولي كه قبلا گفتيم به يك تفاهم عمومي برسيم و آن را اراده کنیم، در بیرون محقق میشود. فكر نكنيم حتما زد و خورد لازم است. روي اين بايد كار كنيم. وظيفه رسانهها خيلي سنگين است. وظيفه امثال من و شما سنگين است. اين را بايد تبيين كنيم. بدانيد كه اين اتفاق خيلي سريع میافتد. چاره اي جز اصلاحات نيست. اصلاحات نه به معناي بازي سياسي يعني لباسش را عوض كنيم و دوباره عرضه كنيم.
* شما داريد از اين صحبت میكنيد كه اصلاحات ساختاري جزو ضرورياتي است كه بايد اتفاق بيفتد.
*** احسنت. نه اينكه جمهوري اسلامي عوض شود. آقا اين ظرفي كه ما درست كرديم، آن مسيرهاي تصميم گيري اش، مسيرهاي برنامه ريزي اش قادر نيست اين اهداف را تامين كند.
* خشت اول گر نهد معمار كج، تا ثريا میرود ديوار كج! شما مهندس هستيد آقاي دكتر احمدي نژاد، آيا نظام جمهوري اسلامي و ظرف این نظام درست طراحي شده است؟
*** نظام که به خودي خود اصالتي ندارد. من توضيح دادم، اين خلط اتفاق افتاده...
* پس چرا میگويند حفظ نظام از اوجب واجبات است؟
*** اينكه امام يك روزي گفت حفظ نظام، منظورش پوسته بود يا محتوا؟ پوسته كه ارزشي ندارد. محتوا يعني بر همان آرمانها منطبق بشود. يعني از آنها نبايد فاصله بگيرد. آقا جمهوري اسلامي را حفظ كن يعني محتوايش را حفظ كن. حالا ما قالبش را حفظ میكنيم، محتوايش هر چه شد!؟ معنا ندارد، اين ادبيات مربوط به 500 سال قبل است. نظام بايد در خدمت مردم باشد و غير از اين معنا ندارد. اصلا هيچ نظامي بدون مردم معنا ندارد. اگر براي خودش مفهومي جز مردم تعريف كرد، همين نقطه انحراف و آغاز مشكلات است. اجازه بدهيد يك خاطره بگويم. بعضي از پروژهها را اجرا میكرديم و پولي در جيب مردم میرفت. نگاه ما اين بود كه اين ثروت مال مردم است، كار ما اين است كه راه را باز كنيم تا پول به جيب مردم برود، خودشان میدانند. ما میگفتيم همه ثروت مال مردم است منتهي مقاومت سنگين بود. از يكجا شروع میكرديم، میديديم هنوز دارد تير میآيد، تير كه چه عرض كنم موشك میآمد. مهم نيست البته، من از اينها ناراحت نيستم گلايه هم ندارم.
* شما البته سپر دفاعي تان هميشه خوب بوده...
*** بله، چون هيچوقت حرف خودم را نمیزدم و از خودم دفاع نمیكردم، از مردم دفاع میكردم. اما يك نگاه ديگری هم بود که می گفت ثروت مال ماست.
* آقاي دكتر میتوانم از شما خواهش بكنم خيلي صادقانه بگوييد چه كسي مقاومت میكرد؟
*** الان دیگر مردم آنها را میشناسند. شما چرا اسم میخواهيد؟ ما دو بار اسم برديم چه غوغايي شد! مردم الان شناخته اند و صفها را جدا كرده اند و شناخت، دائما دارد بيشتر میشود. ما موضوع را بشناسيم، تشخيص افراد خیلی سخت نيست. گفتند ثروت مال ماست و رسما میگفتند حالا اين بار را دادي اشكال ندارد ولي مردم را پررو نكن!
* اين واژه را بكار میبردند؟
*** بله. میگفتند مردم را پررو میكني! ما میگفتيم اين ميزي كه ما داريم رويش كار میكنيم، اين ماشين، اين برق، اين امكان امضاء كردن، اينها مال مردم است كه در اختيار ما قرار داده اند. من از كجا آورده ام؟ همه میگويند دولت راندمانش پايين است، سوءاستفاده در آن خيلي زياد است، باز هم همه منابع را دست دولت داده اند. ما میگوييم اين غلط است و باید دست خود مردم بدهید. مردم خودشان تشخيص میدهند كه چكار كنند. شما در حداقل ضرورتي كه مردم نمیتوانند با هم انجام بدهند، آن را انجام بدهيد. اين حرف، عين حرف امام است. دولت آنجايي را كه مردم نمیتوانند برود انجام بدهد، آن هم تا زماني كه مردم نمیتوانند. بقيه را باید به دست مردم بسپاریم. الان تمام ثروت كشور دست دولت به معني عام است. زمين ها، معادن، انرژي، جنگل ها، بخش مهمي از صنعت و حتي در گردشگري، اقتصاد، تجارت و... در دست دولت است. آن بخشي هم كه نيست با مجوز دولت است. يعني شما اگر بخواهيد كاري بكنيد بايد بروي و از 15 جا مجوز بگيريد! يعني تمام اختيارات و قدرت و ثروت آنجاست، در این صورت ديگر جايي براي تحرك مردم باقي نمیماند. ما میخواهيم آزادي به مفهوم حقيقي بيايد تا اين معادله را بايد برعکس كنيم.
* اين نگاهي كه میگويد مردم را پررو نكن، اين نگاه، نگاه ديني است؟ اين كارگزار، كارگزار ديني است؟
*** خير! بنظرم دين آمده است تا مردم را به اين معنا كه محكم بايستد و حقش را بگيرد پر رو کند تا بتواند در همه امور كشور دخالت نماید. آن نگاهی که می گوید مردم را پررو نکن ضد انقلاب و ضد دين است ولي میگويد من دين هستم!
* میگويد من دين هستم و پوشش دين را میگيرد، حالا بايد چه كرد؟
*** این اشتباه است که من به عنوان ناظر بگویم دين اين است و اصل دين باید برود!؟ او از این طرف بام افتاده است و من هم از آن طرف میافتم. پاسخ من این است این چیزی که تو میگويي دين نيست. دليل بياور كه دين اين است. دين كه به ظاهر و ادعا و برچسب نيست. 80 میليون انسان به دنيا میآيند و همه مسلمانيم، اسممان مسلمان است. آیا چون در خانواده مسلمان به دنيا میآييم، معنايش اين است كه واقعا مسلمان هستيم؟
* به گفته جنابعالي نظام جمهوري اسلامي، يك ظرفي بود كه میخواست آن اهداف و آرمانها را پيگيري كند و مردم ايران را توانمند سازد اما آن چيزي كه ما داريم میبينيم اين است كه مردم روز به روز وضعيت اقتصادي و معيشت شان بدتر میشود. اين افسردگي مردم را نمیشود نادیده گرفت، حتي آنهايي كه در ماشين شيشه دودي مینشينند و میگويند چهره مردم را نگاه میكنند، حتي اگر مثل من ضعف چشم داشته باشند و چشمشان هم رو به خاموشي بخواهد برود،
انقلاب براي چيست؟ براي زيست برتر است. آیا ما انقلاب كرديم که يك طايفه برود و يك طايفه ديگر بيايد؟ منظور تغيير حكومت بوده است؟ يعني پست ها دست يك عده بوده، حالا بروند و ما بياييم! اين كه خيلي بد است.
نمیتوانند نبينند كه مردم ناراحت هستند. چه بايد كرد؟ آیا كارنامه نظام جمهوري اسلامي كارنامه موفقي بوده است يا خير؟
*** نظر شما چيست؟
* خواهش میكنم يك بار براي هميشه سوال را با سوال جواب ندهيد.
*** من میخواهم بعنوان يك نسل جديدي، شما نظرتان را بگوييد، آنوقت خواهید دید که نظر من با شما تفاوت دارد یا خیر؟
* نه. من به عنوان نسل جديد واهمه اي ندارم و نظرم را میگويم. مردم و نسل ما از شرايط فعلي به شدت ناراضي هستيم.
*** بالاترين واگويه نظرات مردم فعلا يك بنده خداي كوچكي بنام احمدي نژاد است، او دارد حرف مردم را میزند، فشارها را هم او دارد تحمل میكند. اصلا مهم نيست. مهم اين است كه فردا شرمنده مردم نباشیم. كه يك چيزي می فهميدیم، میتوانستیم بگوئیم و نگفتیم. گفتن مطلق صفر يا صد درست نيست. شما امروز و اين چند سال را نبينید.
* ما چهل سال را میبينيم آقاي دكتر.
*** در طول چهل سال كارهاي مثبتي شده است. ما بايد آمارهاي واقعي را ببينيم. زمانی 6 ميليون بشكه نفت توليد میشد و 5.5 ميليون بشکه آن صادر میشد. 36 ميليون جمعيت داشتيم، 30 ميليونش فقير بود. کجای این عالی بود؟ به بسياري از روستاها راه آمد، مدرسه آمد، بهداشت آمد، سطح سواد بالا رفت، دانشگاهها توسعه پيدا كرد، خيلي از زيرساخت ها، شبكه راه و راه آهن، شبكه فرودگاهي، بيمارستان و ... اما امروزي كه در آن قرار گرفته ايم، وضع رفاه و اقتصادي مردم خراب است. در بعضي بخشها آسيب ديده ايم كه بخش عمده اش به خاطر رفتار مقامات است كه به مردم سرايت كرده است. وقتي همه راهها را میبندند، اگر كسي بخواهد فعاليت كند و دائم پشت درهای بسته قرار گیرد، مجبور میشود از اصولش كوتاه بيايد و يك چيزي بدهد. آن فردي كه در فقر است مجبور است يك چيزي بگيرد. ولي ما مقداري تفكيك بكنيم و منصفانه قضاوت بكنيم. اگر بگوييم هيچ دستاوردي نداشته ايم اين بي انصافي است. ما بياييم منحني هاي قبل از انقلاب را بكشيم ببينيم به كجا میرفت و الان به كجا میرود. این به معنای نادیده گرفتن مشكلات اساسي امروز نیست.
* سوالي كه پيش میآيد اين است كه حتي به فرض محال اگر رژيم پهلوي هم سرنگون نمیشد آيا وضعيت فقر و بيچارگي و گرفتاري مردم با توجه به رشد اقتصادي و توسعه پروژه محوري كه محمدرضا پهلوي در پيش گرفته بود، در همان سطح سال 57-56 باقي میماند؟
*** نه حتما تغييراتي میكرد. بحث ما اين نيست. ما اگر میخواهيم مقايسه بكنيم بايد با معيارهاي واحد مقايسه بكنيم. من اصلا قصدم دفاع نيست، من خودم منتقد هستم تا جايي كه به من میگويند تو اپوزيسيون شده ای اما انتقادات من بسيار جدي و اساسی است. اگر بگوييم هيچ دستاوردي نداشته ايم، داریم ملت را محكوم میكنيم! اين ملت تلاش كرده و چهل سال ايستاده، بچه اش و زندگي اش را داده است و دستاوردهاي بزرگي هم داشته است اما در حوزه مديريت و برخي عرصهها آسيب ديده ايم. شرايط اقتصادي امروز کشور خيلي بد است. گرچه فقر امري نسبي است. كسي كه امروز ماشين دارد، اگر ماشينش را از او بگيريم فقير می شود اما اگر ماشين نداشت، دوچرخه اش را بگيريم فقير می شود. مردم ناراحت هستند و حق هم دارند که ناراحت باشند. اين حق مضاعف میشود وقتي كه میبينند ثروت هست. يك وقتي مشكل وجود دارد و ثروتي نيست. مثلا زمان جنگ و دفاع مقدس مشكلاتي داشتيم. تلقي عموم اين بود كه الان منابع كم است و همه مثل هم هستيم. مسئولين هم مثل مردم هستند، آن موقع تحملش آسانتر بود. الان در فشار هستيم اما میبينيم منابع هست و از صبح كه تلويزيون را باز میكنيم میگويد اين قدر اين یکی برد و اين قدر آن یکی برد. اين به مراتب غيرقابل تحمل تر است.
* چه حسي به شما دست میدهد وقتي میگوييد چهل سال مردم ایران خانه و زندگی بچه شان را دادند، همه هستي و دار و ندارشان را دادند اما ما میبينيم كه دادگاه اعلام میكند كه معاون فلان رئيس قوه، فلان مبلغ برده، معاون فلاني اينقدر برده. چه حسي به مردم دست میدهد؟
*** بنظرم حس مردم خیلی تلخ اما سازنده است.
* تا کجا مردم باید اعتمادشان به كارگزاران جمهوري اسلامي را از دست بدهند؟
*** اين را بايد تفكيك بكنيم. آیا مردم باید حس اعتمادشان را نسبت به اصل انقلاب، آزادي، عدالت طلبي و كرامت جويي بايد از دست بدهند يا نسبت به آدمهايي كه خرابكاري كردند؟ یا به بعضي از اين ساختارهايي كه نمیتوانند حقوقشان را تامين كند؟ اینکه مردم اعتمادشان را از دست بدهند كه داده اند، مثبت است يا منفي؟ این امری تلخ ولي مثبت است. اگر ملت بي تفاوت بود، چيز بدي بود ولي ملت رشد كرده است. اين را من میگويم سرمايه ماست، اين است که آينده را میسازد و هر تحولي را سازمان میدهد و میآفريند.
* آیا قرار مردم با كارگزاران انقلاب، یعنی كساني كه انقلابي بودند و به كارگزاران حاكميت تبدیل شدند، اين بود؟
*** همه كساني كه بودند كارگزاران انقلاب بودند؟ يا اينكه عده ای با يك ساز و كارهايي بر سركار آمده اند ؟
* با همان ساز و كارها و با هر تفسيري که ممکن است بر سر کار آمده اند.
*** بسيار خوب من میگويم بايد همان ساز و كارها را درست كنيم تا آن چيزي كه مردم میخواهند و نماينده مردم است بالا برود و وزير و وكيل بشود.
* در تحليلها و تفسيرهاي برخي سياسيون و كنشگرها و حتي بخشي از مردم اين هست كه مشكلات اقتصادي امروز ايران محصول تنازع و تجادل 40 ساله اي است كه ما با آمريكا داريم. چه بخشي از وضعيت اقتصادي ايران محصول آمريكاستيزي است؟
*** اول بايد این مفهوم را باز كنيم تا معلوم شود معنای آمريكاستيزي چیست؟
* يعني رقابت با آمريكا در عرصه مديريت جهاني.
*** رقابت با ستيز فرق میكند. دقت كنيد؛ دو تا ورزشكار با هم مسابقه میدهند يكي اول میشود و يكي دوم، اين ستيز نيست.
* وضعيت ما با آمريكا ستيز بوده یا نبوده است؟
*** ما با آمريكا ستيز داريم؟ اشكال از همين جا پيدا میشود. مفهوم آمريكاستيزي مقابله با تجاوز، سلطه گري و استكبار بود نه مبارزه با ساختار حكومتي آمريكا. به ما چه ربطي دارد كه آنها چگونه زندگي میكنند؟ ما اصلا با شخص طرف نيستيم اما وقتي از محتوا خالي میشويم، يك باره موضوعی به نام آمريكا ستيزي مطرح می شود. ما چیزی به نام آمريكاستيزي نداريم. ما میگوييم سلطه گري غلط است. هر زمان كه سلطه گري متوقف شود خوب است، ما با كسي دعوايي نداريم.
* مشكلمان با آمريكا را چگونه میتوانيم حل كنيم؟
*** به نظرم میتوانيم حل كنيم، اينكه میگويم میتوانيم يعني اينكه دو طرف بايد بخواهند، يكطرفه نمیشود. بعضيها اينجا بي انصافي میكنند. اين طرف فقط مشكل ندارد، آن طرف هم مشكل وجود دارد. من گفتم، فرمولش ساده است. هيچكس دنبال برتري و سلطه نباشد.
* خب در ذات قدرت هست، قدرت كه نمیپذيرد. الان بگوييم آقاي آمريكا، آقاي ترامپ از سلطه گري دست بردار!
*** چرا شدني است. راه آن مردم هستند، راه آن ديپلماسي عمومي است، راه آن تغيير مطالبات مردم است. يادتان باشد راهي جز اين وجود ندارد. اگر ملتها بخواهند كنترل میشود و اگر مردم نخواهند كنترل نمیشود.
* ممكن است پيشنهادتان را قدري عملياتي تر و واضح تر بيان كنيد؟
*** میگوييم مشكل چيست؟ بسم الله بنويسید. فضا، فضاي احترام و عدالت است. اگر به من گفتید این کار را نکن، خودتان هم نبايد آن را انجام دهيد. اگر من گفتم اين كار را نبايد انجام بدهيد، خودم هم نبايد انجام بدهم. اين كه خيلي ساده است. نمیشود كسي كاري را انجام بدهد ولي به ديگران بگويد انجام ندهید. اينجوري تفاهمي بوجود نمیآيد. هر طرفي میخواهد باشد، چه ما باشيم و چه آنها.
* منافع ملي ايران در تفاهم با ايالات متحده آمريكا تامين میشود يا در استمرار همين وضعيتي كه الان وجود دارد؟
*** شما يك مفهوم جديد مطرح كرديد که باز هم بايد آن را تعريف كنيم. منافع ملي يعني چه؟ يعني ما يك منافعي داريم که در تقابل با منافع ديگران است؟ اگر اينگونه باشد نتیجه اش همین می شود.
* نه! ولی بخشی از شرايط فعلي ما حاصل تحريم هاست كه فشارش روي گُرده مردم می آید.
*** اينها را كنار بگذاريد، موضوع را باید از پايه باز كنيم، آنوقت راه حل پيدا میشود. آيا ما منافع ملي داريم كه در تقابل با منافع ديگر ملت هاست؟ آن چه منافعي است؟ آنوقت آنها هم منافعي دارند در تقابل با ماست. اين غلط است، اين را بايد درست كرد. منافع جهان عادلانه براي همه است، تقابل براي چيست؟ مگر كسي قرار است حق كسي را بخورد كه تقابل درست شود؟ هيچكس حق كسي را نخورد حتي جمهوري اسلامي و ملت ايران، هيچكس دنبال تجاوز و سلطه نباشد. والا منافع ملي ما چيست؟ منافع ملي مردم آمريكا چيست؟ آنها هم آزادي میخواهند، عدالت میخواهند. همين كه گفتند عدالت میخواهيم بايد گفت بسيار خوب پس نبايد از جيب من برداري، من هم نبايد از جيب تو بردارم. من نبايد تحميل كنم، تو هم نبايد تحميل كني. من نبايد زور بگويم، تو هم نبايد زور بگويي.
* اين شدني است؟
*** حتما شدني است.
* چه كسي بايد قدم اول را بردارد؟
*** همه انسانها، همه ملت ها. الان شما میگوييد یک دولتی گوش نمیدهد. آنقدر بايد بگوييد و مردمش را آگاه كنيد و مطالبه درست كنيد تا توجه كنند. برای مثال شما فردا گفتيد و آقاي ترامپ قبول کرد، وقتي پذیرفت، اگر حرفي خارج از عدالت زد، میگوييد آقا شما که میگویيد عدالت را قبول كردم، دیگر حق ندارید به من زور بگويید و او ديگر نمیتواند زور بگويد. شما معيار را براي همه روشن كنید. اگر معيار برتري جويي باشد، میشود جنگ. من میخواهم آمريكا را بزنم كنار و خودم جايش بنشينم، آن هم میخواهد مرا بزند كنار و جاي من بنشيند. در اين رویکرد، تفاهمي حاصل نمیشود اما يك زماني می گوییم شما اگر راست میگوييد و دنبال حقوق انسانها هستيد، اولين كار اين است كه بنشینیم و حقوقها را با هم تعريف كنيم. عدالت، احترام، كرامت و آزادي براي همه. هيچكس تجاوز به حق ديگري نكند، هيچكس دنبال سلطه نباشد. اگر پذيرفت، مینشينيم و بحث و مذاكره میكنيم. هر كجا هم خواست زيرش بزند، در انظار مردم و به صورت علني بحث میكنيم. حرف مخفي نداريم که پنهاني برويم و يك قرارداد بنويسيم كه 5 سال گذشته و هنوز مردم نمی دانند محتوايش چيست. اينجا مشكل پيش میآيد. وقتي شما میخواهيد روي اصول حركت كنيد چرا بايد پنهان باشد؟ مگر براي مردم نمیخواهيد كار كنيد؟ چرا بايد پنهان باشد؟ يكي از چيزهايي كه به من فشار میآوردند اين بود كه میگفتند تو چرا اول طرحها را براي مردم توضيح میدهي و بعد آن را به ما عرضه می کنی؟! پاسخ بنده این بود که من طرحها را از طرف مردم میخواهم به شما بدهم. من رئيس جمهور اين مردمم. آنها مرا انتخاب كردند و طرح مال اينهاست. مردم اول بايد بپذيرند، همراهي كنند و بعد من بياورم و به شما بدهم. خود مردم میخواهند فردا اجرا كنند، تبعاتش مال اينهاست. سود و ضررش مال مردم است.
* حالا فكر میكنيد اين تقابلي كه با آمريكا وجود دارد بنظر شما كي میتواند تمام شود؟
*** بنظرم قابل حل است. الان لااقل تقابل، ايدئولوژيك نیست.
* يعني فرصتي هست كه اين مشكلات حل و فصل شود؟
*** حتما هست. شما منطق صحیح و عادلانه را عرضه كنید، اگر الان كوتاه نيايد، 4 سال ديگر كوتاه خواهد آمد.
* رفتار ما در 40 سال گذشته در قبال آمريكا رفتار درستي بوده است؟
*** بعضي مقاطع بله و بعضي مقاطع خير. نمیشود همه را با يك چوپ راند. آنها هم كارهاي بدي كردند. اينها هم بعضي هايشان كارهاي بدي كرده اند. بايد عادلانه قضاوت كنيم. عدالت و ارزش ها، از سه اسارت و از سه تبعيض بايد آزاد شود. اول اسارت نژادي است. خيلي وقتها كه ما میگوييم عدالت، ته ذهنمان اين است كه بوسيله عدالت بر آنها مسلط شويم. اين ضد عدالت و نوعی فريب است. كمااينكه خيليها در دنيا همين كار را میكنند. يك شعار ارزشمند را بالا میگيرند ولي منظورشان سلطه است. مثل دوره استعمار که میگفت من میخواهم عمران و آباداني درست كنم ولي ته آن چاپيدن ثروت ملتها بود. ما وقتي میگويم عدالت بايد از تبعيض نژادي خلاص شويم. برتري هيچكس بر ديگري را بواسطه نژاد ما نمیپذيريم. نژاد بطور مطلق موجب برتري و هیچ حقي نیست. اسارت دوم؛ برتري مالي و ثروت است. آمريكا میگويد تا وقتی سازمان ملل خواسته هاي مرا تصويب نكند، به این سازمان پول نمی دهم. اين غلط است. همينها مشكل درست میكند. کشورهايي هستند كه فقيرند و علت فقرشان آمریکا یا ديگران هستند که این بحثش جداست ولي نمیتواني بگويي چون من پول دارم، خواسته ام را نیز تحميل میكنم يا از حق بيشتري برخوردارم! اسارت سوم هم تبعيض ديني است. الان نوع آنهايي كه در ایران میگويند امام زمان(عج)، در ذهنشان اين است كه آقا میآيد و ما را روي سر ديگران می گذارد! اصلا میآيد مشكلات ما را حل كند كه ما بر ديگران مسلط شويم. چرا؟ چون ما مسلمانيم. ما شيعه هستيم، پس ما برتر هستيم! مسيحي هم میگويد ما برتر هستيم، يهودي هم میگويد ما برتر هستيم. اين تفكر ضد امام زمان(عج) است. ما میگوييم عدالت براي نوع انسانها، فارغ از نژاد، دين و ثروت، يكسان است. اصلا به شما بگويم كسيكه در موضع مديريت قرار گرفت، همه را بايد يكسان ببيند. هيچ تبعيضي از ناحيه مدير جامعه، قابل قبول نيست.
* شما معتقديد كه مشكل ايران و آمريكا با
ما چیزی به نام آمريكاستيزي نداريم. ما میگوييم سلطه گري غلط است. هر زمان كه سلطه گري متوقف شود خوب است، ما با كسي دعوايي نداريم.
ديپلماسي عمومي و در يك موضع درست و برابر حل و فصل شود؟
*** ما باید به طور واقعی و به معنای حقیقی کلمه و فارغ از هر نوع تبعيض، روي عدالت براي همه پافشاری کنیم يعني اگر ديديم در جایی نسبت به يك فرد مثلا ترامپ بي عدالتي میشود، مانع از تداوم آن شویم. الان رسانه هاي ما خيلي دارند به ترامپ حمله میكنند، اگر ديديم دارند يك اتهامي به او میزنند كه واقعيت ندارد، باید اعتراض کنیم، اين غلط و ظلم است. ما حق نداریم حتی به دشمن خود ظلم کنیم. برای تبیین موضوع به خاطره ای اشاره می کنم. آقاي ساركوزي خيلي عليه ايران سر و صدا میكرد. يك روزنامه اي در داخل ایران، نسبت خيلي زشتی به همسر او داد و من بشدت اعتراض كردم. در حاليكه من تندترين برخوردها را نسبت به آن رئيس جمهور كردم كه ديگر موضعش اصلا عوض شد و با ما تماس گرفت و گفت ما میخواهيم با هم كار كنيم ولي به آن روزنامه گفتم ما مسلمان هستيم، تو با او مخالفي چرا به همسرش نسبت بد میدهي؟ مگر ما مجاز به انجام چنین کاری هستيم؟ مگر می توانیم چون او را دشمن تلقي میكنيم، به او ظلم كنيم؟ مشكل الان اينجاهاست. فكر میكنيم چون ما الان در حكومت هستيم، ظلم اشكالي ندارد.
* يكي از اصلي ترين شعارهاي سياست خارجی در جمهوري اسلامي نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي بوده است. بنظر میرسد كه ما غرب را دو دسته كرده ايم. غرب به معنای اروپا و غرب به معنای آمريكا. در اين تقسیم بندی توانستيم با اروپا تفاهم و مذاكره كنيم اما با غربي كه آمريكا نمايندگي اش میكند خيلي دچار مشكل هستيم. چه منطقي وجود دارد كه ما میتوانيم با روسيه و چين كار كنيم، يكسري از احزاب ما میتوانند بروند كره شمالي و بيايند اما به آمريكا نه؟
*** به نظرم این رفتار فاقد مبناي تئوريك و مکتبی است. آن نه شرقي، نه غربي يعني عدم سلطه پذيري. در آن زمان دو تا بلوك در دنيا وجود داشت. بلوك شوروي كمونيستي و غرب سرمايه داري. آن زمان آنها دنيا را تقسيم كرده بودند و يك ادبيات ايجاد كرده بودند و بين خودشان تفاهم داشتند. هر كس از این طرف خسته شد و خواست فرار كند، فقط بايد برود زير بليط آن طرف و اگر خواست از آنطرف فرار كند بايد برود زير بليط طرف مقابل و نباید بگذاریم راه سومی شکل بگیرد، چون به ضرر هر دوي آنهاست. انقلاب ما راه سوم را انتخاب کرد و گفت سلطه از هر طرف که باشد غلط است! اين اصلا ربطي به مواضع امروز ندارد. ما با اروپا كلي جلو میرويم و آنها يك سر سوزن خارج از نقشه آمريكا عمل نمیكنند و خيال میكنيم خيلي پيشرفت كرده ايم.
* در دنياي امروز اگر میخواهيم با آمريكا كار كنيم چرا با واسطه بايد كار كنيم؟
*** همين اتفاقي كه در هسته اي افتاد. مشكل هسته ای ما با آمريكاست که اروپا را هم دنبال خودش میكشد. آنها رفتند با آمريكا مذاكره كردند اما درست مذاكره نكردند. وقتي از موضع ضعف و شوق جلو میرويد بايد امتياز بدهيد در حالی که باید از موضع عدالت و احترام متقابل جلو برويد و مذاكره كنيد. شما اين حرف را روي ميز هر کس حتی آقاي ترامپ بگذارید نمیتواند با آن مخالفت كند. میگوييم بيایید از موضع عدالت و احترام مذاكره كنیم. شما به طور دائم دارید به اروپا امتياز میدهيد، درحالی که مشكل آمريكاست و باید با آمريكا مذاكره كنيد. برخي می گویند نفس گفت و گو با آمریکا باطل است. يعني از محتوا به شکل رسيده ايم! وقتی می گوئیم جمهوري اسلامي را حفظ كن يعني محتوايش را حفظ كن. حالا ما قالبش را حفظ میكنيم، محتوايش هر چه میخواهد بشود؟ ما با سلطه گري مخالف هستيم نه با يك قالبي به نام آمريكا. اصل در دنيا بر رابطه است. ما عدالت و احترام را معیار ارتباط معرفی می کنیم و اگر پذيرفت روی آن به تفاهم میرسیم.
* به گفته وزير امور خارجه ایران، شانس ترامپ براي انتخاب مجدد در انتخابات رياست جمهوري آمریکا بيش از 50 درصد است. آیا جمهوری اسلامي می تواند با ترامپ به تفاهم برسد؟
*** اشکال من به يك لايه پايين تر آن است. اشكال اين است كه چرا ما بايد مناسباتمان را بر اساس رقابت هاي داخل آمريكا تنظيم كنيم؟ اين میشود همان نگاه سياسي، نگاه قالبي و سطحي. من چكار دارم كه در آمريكا چه كسي سركار میآيد. مگر من میخواهم بر آنها مسلط شوم؟ من يك منطق روي ميز میگذارم، میگويم عدالت و احترام. همه چيز براي هر دو طرف مساوي. حالا هر كسي میخواهد باشد. آقاي ترامپ باشد يا خانم كلينتون. من از این مطلب صرف نظر می کنم که نظام آمريكا چگونه تصميم میگيرد یا اینکه اينها تصميم گير هستند يا افراد پشت صحنه! اصلا من چكار دارم كه چه كسي هست. من با همه دنيا با عدالت و احترام سخن میگويم. اين منطق را دنيا میپذيرد و میآيد پشت ایران قرار میگيرد. مگر شما ابزار دیگري جز افكار عمومي جهان داريد؟ ما مسابقه تسليحاتي را غلط میدانيم و نمیخواهيم موازنه سياسي را بر پايه سلاح تنظيم كنيم. اصلا انقلاب آمد كه بگويد اين غلط است و ما بايد آن را برچينيم.
* آقاي احمدي نژاد تا الان تلاش كرده ايد براي ترامپ نامه بنويسيد؟
*** من تا کنون چند تا نامه نوشتم.
* جواب شما را نداد.
*** اصلا نيازي نيست كه جواب بدهند.
* بنظرتان تاثيرگذار بود؟
*** بالاخره من هم وظيفه ام را انجام میدهم. وقتی موثر است که همه وظيفه خود را انجام بدهند. الان ديپلماسي عمومي يك محمل میخواهد. لزوما او نبايد بيايد مستقيما پاسخ مرا بدهد ولي حرف اثر خودش را در لايه هاي مختلف برجای می گذارد.
* اين ديپلماسي عمومي را چه كسي میتواند پيش ببرد؟
*** همه میتوانند پيش ببرند. هر كسي كه يك موبايل دارد می تواند اثر گذار باشد. بسته به دايره نفوذ افراد دارد. البته تاثيرش متفاوت است. گاهي يك نفر حرف ميزند همه دنيا توجه میكنند.
* يعني شما معتقديد كه بايد اطلاعات واقعي بين ملت هاي طرفين رد و بدل بشود تا بينش هاي دولتها تغيير بكند و اصلاحات ايجاد بشود.
*** احسنت. ما اصلا نبايد از قطع رابطه ملتها استقبال بكنيم. حالا دو دولت با هم دعوا داريم، راه ملتها را نبايد ببنديم. ملتها باید ارتباط و رفت و آمد داشته باشند، تجارت كنند و كار علمي انجام بدهند. چرا بايد راه ارتباط ملتها را ببنديم؟ چه كسي اين حق را داده است؟ الان دولت آمريكا از مردم این کشور نظرخواهي كند که آیا موافقيد كه اجازه رفتن به ایران را به شما ندهم؟ 99 درصد میگويند مخالف هستيم، چون حق مردم است. دولت آمريكا با ايرانيها مشكل دارد اما مگر می تواند راه مردم خودش را ببندد؟ دارد به مردمش ظلم میكند. راه را باز كن كه بيايند و بروند، اين طرف هم باید همين طور عمل کند. چرا راه مردم را میبنديد؟ واقعا اگر دست من باشد ويزا میدهم سالی ده ميليون آمريكايي بيايند و بروند. اولا درآمد است و در ثاني ارتباط بین ملت هاست. آن جهاني كه ما میخواهيم بسازيم در سايه مشاركت همه ملت هاست. چيزي كه امام زمان(عج) میخواهد بياورد همه بايد مشاركت كنند و آن را دوستانه و برادرانه مطالبه نمایند.
* در بحث اقتصادي، راه حل مشخص شما براي برون رفت از اين اوضاع بد اقتصادي فعلي چيست؟
*** من راهها را ارائه داده ام. لازم باشد میتوانيم تخصصي بحث كنيم ولي الان موضوع اين نيست. من هم اكنون در حوزه مسئوليت نيستم ولي راه دارد چرا نداشته باشد؟ البته كار خيلي سخت شده است، هر روز كه میگذرد، سخت تر هم میشود. اگر ما بخواهيم مشكلات را گردن آمريكا بيندازيم، از آن چيزهايي است كه هيچوقت حل نمیشود.
* شما سه لايه را تعريف كرديد. يك بخش ظرف بود، يك بخش سياست گذاري و يك بخش هم كارگزارها بودند.
*** بله. ضعفها از خودمان است. امروز اگر تحريم تاثير میگذارد بخاطر ضعف دروني ما است و الا اگر محكم باشیم، تحريم چه اثري دارد؟ آیا میکروب روی بدني كه كاملا سالم است، اثر میگذارد؟ نه. ميكروب روي نقطه ضعف انسان مینشيند. راه داشت و گفته شد. آن خاطره اي كه گفتم و بارها منتشر شد. گفتم ما اگر میخواهيم مذاكره كنيم، اول باید درون را محكم كنيم و بعد به سمت مذاکره برويم. از موضع ضعف نبايد مذاكره كرد.
* ما 40 سال است كه داریم شعار مرگ بر آمريكا سر میدهيم، سفارت آمريكا را هم توسط دانشجويان خط امام تسخير كرديم. چه میشود كه ما بيشترين شعار مرگ بر آمريكا را میدهيم اما بيشترين تعداد نخبگان كشور را به آنجا صادر میكنيم؟
*** اصلا اينها ربطي به هم ندارد، چين هم همين است. آنجا (آمریکا) الان قله علمي دنياست و جذب عملی هم دارد.
* چرا فرزندان مقامات و مسئولان كشور سر از آمريكا درمي آورند؟
*** اين يك بحث دوم است. اگر نخبه باشند و سقف كار علمي آنها در اينجا پر شده باشد و بعد رفتند، به نظر من اشكالي ندارد. تا زماني كه ما ظرفيت كافي نداريم تا هموطن نخبه ما استعدادهاي علمي اش را بروز بدهد، چه اشكالي دارد که برود به جايي كه از این جهت برای او بهتر است؟ چون علم براي كل بشر است. نگاه ما جغرافيايي نيست. اما اگر نه! اينجا به مردم فشار میآوريم و میگوييم تحمل كن و بعد از منابع مردم فرزندمان را ميفرستيم كه برود و لذت ببرد. اين با كدام آرمانهاي انقلاب همخواني دارد؟
* وقتي مردم با شاهد مثالهاي این مدلی مواجه میشوند بايد چكار كنند؟
*** اين با كدام منطق میخواند. با آرمانهاي انقلاب میخواند؟
* با هيچ منطقي نمیخواند، با منطق انسانيت هم نمیخواند.
*** احسنت. اصلا انقلاب غير از انسانيت است؟ با يك واژه هايي میآيند مفاهيم موهومي درست میكنند، در حالی که انقلاب آمد تا انسانيت را گسترش دهد.
* من فكر میكنم مشكل مردم ايران آن پوششي است كه با مفاهيم كليدي و ارزشي به دين داده می شود.
*** فقط بحث امروز كه نيست، بحث تاريخ است. ما در يك مرحله از تاريخ بايد چند گام جلو برويم. خيال نكنيم پايان تاريخ هستيم، اصلا اينطور نيست. در طول تاريخ، هميشه در پوشش دين خيلي كارها شده، مگر نشده است؟ ولي جامعه دارد عبور میكند. من بشارت بدهم چون همه اش تلخي است. گفتم خيلي تلخ است ولي درونش اميد است. فشار خيلي بر مردم زياد است. فشار فقط اقتصادی هم نيست، روحي و رواني اش صد برابر است. فشار سياسي اش پانصد برابر است. يك وقت فشار هست بالاخره همه داريم تحمل میكنيم اما وقتي میبينيم اين خورد، آن خورد، این برد، آن برد و به ما میگويند تحمل كن و خودشان چه كارهايي میكنند! اين مسائل فشارها را ده برابر میكند. میگويد ما بهترين مدل اداره كشور را داريم ارائه ميدهيم صدايت در نيايد، اين ديگر بدتر از همه است. به بدترين شكل ممكن داريم اداره میكنيم بعد هم میگوييم بهترين شكل است و صدايت درنيايد. اینها فشارها را مضاعف می کند. اما من میگويم در اين همه تلخي، اميد هست. اميد به اينكه مردم اعتلا پيدا كردند، نسل بالا آمده است، از خيلي از قالب هاي غيرحقيقي، مردم دارند عبور میكنند. بعضيها میگويند مردم بي دين میشوند، نه اینطور نیست! مردم كجا بي دين میشوند؟ اتفاقا مردم دارند دين دار میشوند. بشريت دارد ديندار حقيقي میشود، چون دين به معنی عبور از اين قالبها و تبعيض هاست.
* به بركت همه اين اتفاقاتي كه در اين سالها افتاد، همه ملت ديندار شدند.
*** فقط بركت اين نيست، میخواهم بگويم آنهايي كه میخواهند مردم را منكوب كنند و بيندازند گردن مردم. الان يك خطي هست در تبليغات كه می خواهد همه چيز را به گردن مردم بيندازد. مردم را مسئول وضعیت اقتصاد، كرونا و سایر مشکلات معرفی می کنند. اين يك خط است و برآمده از خودخواهي و خودپرستي است. مردم چه كار دیگری بايد بكنند که نکردند؟ تصميمات غلط و نابجا میگيريد و هر كاري كه دلتان بخواهد انجام می دهید، مردم حتي نمی توانند صداي خود را به جایی برسانند. مردم چه گناهي كرده اند؟ میروند يك نمونه پيدا میكنند كه بياندازند گردن مردم و بعد برخورد هم میكنند. جامعه بشري در سير تكاملي چند پله بالا آمده است. و بزودي از اين شرايط عبور خواهد كرد. به نظر من در ذهنيت از آن عبور شده است.
* پس احتمالا شما معتقديد كه آرايش سياسي دنيا و نظام بين الملل ممكن است تغيير بكند؟
*** بسرعت دارد تغيير میكند. بايد بيايد در خدمت مردم، اصلا شك نكنيد. بايد يك جهش اتفاق بيفتد و اراده مردم حاكم شود.
* بحث ما سر همين جهش است. اين جهش چطور بايد اتفاق بيفتد؟
*** در انديشهها بسرعت دارد اتفاق میافتد.
* نه از حالت انتزاعي خارجش كنيد، بفرماييد از لحاظ ساختاري چگونه ممكن است اتفاق بيفتد؟
*** انتزاعي نيست، اتفاقا واقعي همان است.
* شما مهندس هستيد به لحاظ شكلي چگونه ممكن است اتفاق بيفتد؟
*** شكل تابع آن است. خدا خودش میفرمايد. اين سنت خداست. ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيرو ما بانفسهم. خدا نمیگويد شما خودتان ظاهر را تغيير میدهيد، میگويد شما ذهنيتها و ارادهها را تغيير بدهيد، من بيرون را برايتان تغيير میدهم. حتي نمیگويد تغيير نمیكند، میگويد خدا تغيير نمیدهد. میگويد شما اينقدر به بيرون حساس نباشيد، فقط به بيرون بپردازيد از محتوا خالي میشويد و میرويد روي قالب ها. اگر جهان واقعا به يك فهم واحد و تصوير روشنی از عدالت و ارتباطات انساني برسد و اراده كند و آن را پيدا نماید، بسرعت
اگر كسي در وجود خودش شيله پيله ای نداشته باشد، چرا باید از اينكه مردم تصميم بگيرند بترسد؟ اول اينكه حق مردم است. مگر ما میخواهيم به مردم زور بگوييم؟ يا پنهانكاري كنيم يا میخواهيم حق مردم را بخوريم كه بترسيم؟
مناسبات بيرون تغيير میكند. به دست همين مردم هم تغيير میكند. اما شكلش را خودشان پيدا میكنند. اين بحث خيلي زيربنايي است. برخي میگويند شما كه از آزادي صحبت می کنید، پس اين نهادها چه میشوند؟ اگر ثروت را بدهيم دست مردم پس نهادسازي چه میشود؟ میگوييم شما ثروت و آزادي را به مردم بدهید، آنها خودشان نهادسازي میكنند. چه كسي گفته كه من بايد بروم برايشان نهاد تعريف كنم؟ هر نهادي كه يك عده نشسته اند و تعریف کرده اند مانع كار مردم و سد راه آنان شده است. ما اگر زيرساخت را تغيير بدهيم، روساخت خودش تغيير میكند. من اصلا نگران آن قسمتش نيستم.
* شما نگران مغزافزار هستيد.
*** من نگران مغزافزار هستم، اين اگر تغيير بكند، بيرون كه اصلا كاري ندارد. با يك تفاهم، آن را جا به جا میكنيم.
* آقاي دكتر ما چون مصاحبه قبلي مان هم ابتر ماند و من به نوعي بدقول شدم میگويند " اوفو بالقول و العقود " و وقتي ما اعلام كرديم كه با جنابعالي مصاحبه داريم، سوالات فراواني برايمان ارسال شد. میخواستم از محضرتان اجازه بخواهم كه سوالات مردم را بپرسم. آیا سرنوشت را بايد از سر نوشت؟
*** اين يك امر دائمي است. يك امر مقطعي نيست. همه انسانها خودشان سرنوشتشان را تعيين میكنند. اين حق قطعي انسانهاست. ما دائما بايد بروز شويم. معنايش اين نيست كه جامعه هر روز به يك شكلي درمي آيد، نه! تحولات در مقیاس فرد ممكن است خيلي سريع باشد اما در مقياس جامعه يك تدريجی درون آن وجود دارد. هر روز و هر لحظه بايد بازنگري كنيم. هر دو روزمان نبايد يكي باشد. اين كلام معصوم است.
* سوال پرسيده اند كه چگونه میتوان آينده اي ساخت كه از بحران مشروعيت و مقبوليت و كارآمدي، بحران در همبستگي طبقه حاكم، بحران نارضايتي اجتماعي و عمومي و ديگر ابر بحرانها خلاص شويم؟
*** تنها راه آن پذيرش حقوق اساسي انسانهاست. غير از اين راهي وجود ندارد. حق تعيين سرنوشت، حق رشد و حيات، حق آزادی، حق عدالت و كرامت، حق پيشرفت و ... و اگر بخواهد به صورت ساختاري تعريف شود، فقط بايد براي تامين اينها ايجاد گردد. به خودي خود معنا ندارد. ما يك ساختار درست میكنيم براي اينكه ساختار است و بايد باشد و من چنين مفهومي را متوجه نمیشوم. ما بايد اينها را سخن اميرالمومنين(ع) است تامین کنیم. آن حضرت میفرمايند اين مسئوليتي كه به من داده ايد، اگر من نتوانم حقي را احقاق كنم و عدالتي را برپا نمایم دو ریال نمیارزد. اين حرف خيلي ساده است. اين مسئوليت اجتماعي براي چيست؟ براي تامين حقوق مردم است، اگر يك ساختار میچينيم باید آن را تامين كنیم يعني ساختار را جوري بچينيم كه نه به شکل سلبی بلکه به طور لحظه اي و حقیقی و اثباتی، مردم را نمايندگي كند.
* در صورتيكه گفتمان مسلط بر كشور همچنان بخواهد حافظ وضع موجود باشد و جامعه بخواهد از وضع موجود به وضع مطلوب مدنظر خود كوچ كند و تعارضي جدي تر پيش آيد، ملت چگونه و با چه راه و روشي و بازي در چه زميني و با چه بينش و لجستيك و ابزاري میتواند حقوق اساسي خود را در اين آينده طلبي محقق كند، با اصلاحات يا با انقلاب؟
*** اين قالبها راه را گم میكند. يا اصلاحات يا انقلاب يعني چه؟ خود انقلاب اصلاحات است و اصلا بدون آن معنا دارد؟ ما روز به روزمان را بايد اصلاح كنيم، نبايد يكي باشيم و من پايه اش را گفتم که در همان تغييرات است. يعني همه بايد بدانيم چه میخواهيم و چه نمیخواهيم.
* الان مردم میدانند چه نمیخواهند.
*** الان بايد اين را تبيين كنيم. مثلا تقي را نمیخواهيم، چه كسي را بايد جايش بگذاريم؟ اين نحوه تصميم گيري را نمیخواهيم، چه چيزي را میخواهيم جايش بگذاريم؟ اينجا هنوز واقعا پوشش، گسترده نشده است.
* يعني معتقديد كه بايد بيشتر راجع به آن فكر و بررسي شود؟
*** حتما. وقتی می گوییم گفتمان غالب، منظورمان چیست؟
* يعني گفتمان كارگزاران حكومتي و هيئت حاكمه.
*** من میخواهم نتيجه را برای شما بگویم. ببينيد؛ بدنه اين نهادها خود مردم هستند. من به اشاره میگويم. وقتي ديدگاه هاي مردم دارد عوض میشود، حالا يك فردي نشسته و رئيس يك اداره اي هست که كل كارمندانش با او نيستند، اين چه كاری میخواهد انجام دهد؟ ديگر گفتمان غالب يعني چه؟ غالبي وجود ندارد. اصل اين است. اين اگر انجام شود، آن خودبخود انجام میشود.
* حالا اگر برای همين رئيس اداره، يك ابزار ديگري فراهم شده باشد براي روز مبادايي كه...
*** چه ابزاري؟
* ابزار قدرت!
*** قدرت و منشاء قدرت مردم هستند . رئيس جمهور قبل از اوباما (جرج بوش)، يكبار به عراق آمد. خيلي سر و صدا میكرد كه ایران محور شرارت است و بايد ايران را بزنيم. اول افغانستان و عراق و بعد ايران را هدف قرار دهیم. يكبار به عراق آمد. با افسران خود جلسه گذاشت كه آقا با ايران درگير شويد، آنها قبول نكردند. گفت يك موشك بزنيد. من دارم خلاصه اين ماجرا را براي شما میگويم. اينها بحثها و جلسات طولاني و گزارشات مختلف داشتند. در نهايت رسيدند به اينكه گفتند نه نمی شود با ایران درگیر شویم. گفت بابا یک هواپيما برود بر روي شهرهاي ايران و ديوار صوتي آنها را بشكند. گفتند آقا نمیشود، نمیدانيم عكس العملشان چه میشود؟ آمریکا قدرت دارد ولي میتواند اعمال كند؟ اين محصول يك ديپلماسي عمومي بود كه در آن ديپلماسي، سربازان ارتش آمريكا خط نخوردند. نگفتیم شما دشمنيد، و با شما حرف نميزنم. براي آنها هم صحبت شد كه آقا ما چه دشمني با هم داريم؟ من يادم میآيد زماني كه سربازان انگليسي آمدند اينجا، من خيلي با احترام آن را به کشورشان فرستادم. بعضيها اعتراض كردند. گفتم آقا مگر طرف حساب ما اين سربازان هستند؟ اينها هم از نظر ما مستضعف و اسير هستند. يك زن که پنج فرزند داشت، آمده است سربازي! اين چه عدالت و انسانيتي است؟ ما تازه اينها را هم بايد نجات بدهيم. آن نگاه انساني اينگونه است. يعني وقتي نگاه میكند، نمیگويد كارمندان كاخ سفيد همه بايد اعدام شوند. میگويد اينها هم انسان هستند، حقوقي دارند و بايد نجات پيدا كنند. اين نگاه، تا عمق میرود. اين را ما بايد دنبال كنيم ولي متاسفانه در فضاي سياسي، بسياري از اينهايي كه فعال سياسي هستند، دنبال جايگزيني در قدرت هستند نه دنبال اصلاحات اساسي.
* آيا جمهوري اسلامي، يك حكومت رو به جلو و پيش برنده است يا خير؟
*** اين را بايد در خيابان از مردم سوال كنيد. بايد قضاوت عمومي را ببينید چیست؟
* چه بايد كرد تا اصطكاك و تجادل در قدرت منجر به تضعيف بنيه ملي نشود؟
*** اگر يك بنايي را اينجا گذاشتيم، اداره ای را برپا کردیم که پايه اش بر دروغگويي بود، بايد پايه را درست كنيم. من معتقد هستم كه اصل تاسیس جمهوري اسلامي براي قدرت نبود، منتهي به مرور مسائلي پيش آمد. بايد به اصل برگرديم. مسئولیت در جمهوري اسلامي چيزي جز خدمت و نوكري و نمايندگي مردم نبود و مقامات هيچ شان ديگري ندارند. اگر يك ميليمتر از آن بالاتر رفتيم، فساد از همانجا آغاز میشود.
* آقاي دكتر محمود احمدي نژاد شما معتقديد كه علل مبقیه انقلاب يا جمهوري اسلامي همان علل موجده اش است؟
*** خير . انقلاب یک امر فطری است و ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، انقلاب ادامه دارد. بحث انقلاب را بايد تفكيك كنيم. انقلاب متعلق به همه انسانهاست و همه می خواهند بالا بروند و پيشرفت كنند، همه تعالي و كمال را میخواهند. يك ساختار میتواند سرعت ببخشد يا مانع شود. میتواند كُند باشد يا اذيت كند. ما بايد برگرديم و تمام نهادسازي هايي كه كرديم، تقسيم بنديها و نظام هاي تصميم گيري كه درون جمهوري اسلامي نوشتيم، همه اينها را به سمت مردم اصلاح كنيم. يعني لوله كشيها را جوري تنظيم كنيم كه اراده مردم از آن بيرون بریزد و اين شدني است.
* در نگاه انقلابي نسل انقلاب، وطن مهمتر بود يا ايدئولوژي يا مردم و يا دين؟
*** متاسفانه این مفاهیم به گونه ای تعریف شده اند که گویی با هم تفاوت دارند؟ اما من چيزي را تعريف كردم كه در حقيقت با هم تفاوتی ندارند. ما وطن را براي چه میخواهيم؟ براي تسلط بر ديگران يا براي دوستي و همكاري و كار مشترك با ديگران و ساختن دنيايي بهتر؟ اگر دومي باشد، ديگر چه مشكلي هست؟ دين براي چيست؟ براي اينكه دنياي بهتري بسازيم. اگر دين اسباب فاصله و تبعيض و برتري شد، دين نيست. دين با وطن چه مشكلي دارد؟ البته اين ديني كه من میگويم. يعني انسانيت، رشد، كمال، آزادي، برادري! دين اسلام كه كاملترين دين است و پيامبر اسلام (ص) آن را آورد و امام زمان(عج) آن را احيا خواهد کرد، تماما در خدمت اينهاست كه انسانها را كامل از اسارت آزاد كند. "ويضع عنهم اصرهم والاغلال". عزت و صلح و برادري و رفاه انسانها را تامين كند. اين چه مباينتي با بقيه مسائل دارد؟
* الان بعد از چهل و چند سال هم مفاهيم خيلي تغيير كرده است.
*** بله. شما هر كجا يك ارزشي را مطرح میكنيد بلافاصله شيطان زير پرچم همان ارزش، قلابي اش را میگذارد. مثال ساده اش استعمار بود. همه ملتها میخواستند پيشرفت كنند. استعمار آمد و گفت من برايتان پيشرفت میآورم ولي نابودشان كرد. ما به سمت عدالتي برويم كه فهم عمومي از عدالت را پياده كند. اينكه میگويم بايد در مفاهيم جايگزين، اشتراكش، توسعه پيدا كند، اينجاست. ما ارزشها را براي زندگي انسانها میخواهيم. ارزشها چيزي نيست كه بگوييم آنها هست، زندگي هم نداشتي بي خيال آن باشید. اصلا اين قطع رابطه، كار شيطان است، اين ایجاد دوگانه كار شيطان است. عدالت میخواهيم كه زندگي مردم خوب شود، همه عزيز باشند، به كسي ظلم نشود، حق كسي خورده نشود، اجحاف و تجاوز نشود، ثروت طبيعي مساوي توزيع بشود. اين میشود عدالت!
* آيا اقتصاد ايران بدون توجه و همكاري با اقتصاد دنيا میتواند به رشد و پويايي برسد؟
*** چرا فقط میگوييد اقتصاد؟ اجازه بدهيد يك مفهوم عميق تر را براي شما بگويم. ما بايد اينها را كار كنيم والا جا میمانيم.
* حالا میشود اول اقتصادش را بگوييد كه مشت نمونه خروار بشود؟
*** آیا يك انسان بدون ارتباط با ديگران میتواند زندگي كند؟ زندگی بدون ارتباط با دیگران چه معنایی دارد؟ انسان اجتماعي آفريده شده است و ظرف اجتماع، جهان است. ميشود دور ايران را ببنديم تا آن را بسازيم؟ اين غير منطقي ترين، بي ربط ترين و غير عملي ترين حرفي است كه میتوان زد. نه فقط اقتصاد، بلکه فرهنگ، سياست و کل مسائل جهان با ارتباطات جلو میرود. اصلا ظرف مفاهيم انساني، جهاني است. ظرف عدالت، آزادي و انسان یک ظرف جهاني است. اصلا ظرف جغرافيايي و نژادي و ديني ندارد. ما بايد طالب ارتباطات با دنيا باشيم. بدون ارتباط مگر میشود زندگي كرد؟ الان اگر بخواهيم چيزي را صادر یا وارد کنیم تابع قوانين گمرك جهاني است.
* قواعد نظام بين الملل را می شود رعايت نكرد؟
*** اينجا دو بحث مطرح میشود. بحث اول اين است كه اصل بر ارتباطات است. ما نبايد طالب قطع ارتباط با دیگران باشيم، مگر در موارد استثنائی. اصلا ايدئولوژي ما در فرهنگ انقلاب در ارتباطات به جلو میرود. اگر همه مردم دنيا عدالت را بخواهند، اين قدرتمندان دنيا نمیتوانند زور بگويند و سلطه گري كنند يا جنگ را بر دیگران تحميل نمایند. برخي ارزشها را هم نژادي كردند، میگويند مال دين ماست. اين غلط است. عدالت یک امر جهاني است و همه آن را می خواهند. شما هم بايد تعامل كنيد و برای اصلاح تلاش نمایید. قاعده روشن است. نمیشود تعامل نكرد ولي بايد براي اصلاح تلاش كرد.
* قوانين جهاني و قوانين سازمانهاي دولتي میگويد بايد شفافيت را در اقتصاد داشته باشيد.
*** اصلا آنها هم نگويند، ما خودمان بايد شفافيت داشته باشيم. اصلا اين دو با هم است. مثلا يك جايي از قوانين راهنمايي و رانندگي اشكال وجود دارد، چه بايد كرد؟ هم بايد رعايت كنيم و هم برای اصلاح آن اشكال تلاش نماییم. قواعد اقتصادي گذاشته شده ولي اشكال دارند. نمیتوان گفت چون اشكال دارد من اصلا رعايت نمیكنم. همزمان باید برای اصلاح آن تلاش کنیم. جهان هم همين است. من دائما دارم تلاش میكنم كه بگويم هر كاري كه میكنيم جهاني است. اصلا نمیتوانيم بگوييم ما اين كار را میكنيم، به دنيا چه ربطي دارد! اين هم جهت با تعريف ما از انسان نيست. متعلق به دين و انقلاب ما نيست. همه چيز ما جهاني است. هر چيزي كه میخواهيم باید براي تمام دنيا بخواهيم و همه جا قابل دفاع باشد.
* میتوان گفت چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است؟
*** اتفاقا آن چراغ همین است. تا شما این نگاه را نداشته باشید، درست نمی شود. اگر پذيرفتيد كه حقوق، یک امر نژادي، ديني و ثروتي است و آن را محصور در داخل كشور کردید، مرتکب اشتباه بزرگی شده اید .
* دين كه فرانژادي و فرامرزی است.
*** داخل هم كه بياييم همين میشود. يك عده میگويند ما برتر از بقيه هستيم، پس حق داريم در جيب مان بگذاريم، رانت بخوريم و زمينها را تصاحب كنيم. نباید تصور کنیم که اگر ما آن را از جهاني بودن درآورديم، هیچ اشکالی پیش نخواهد آمد! هر نوع محدوديت در حقوق انسانها تحت هر نامي، ولو جغرافيا، پذيرفتني نيست. از ديد مديريت جامعه همه مساوي هستند. مثال آن هم همين يارانه است. طرف چه ديني دارد؟ من چه كار دارم كه چه ديني دارد! موضع سياسي اش چيست؟ به من چه ربطي دارد! متعلق به كدام قوم است؟ ارتباطی به من ندارد! در اینجا ملاک، انسانيت است. يك دعوايي شده و رفته ایم به دادگاه، يكي پولدار
عده اي میگويند ما میدانيم مردم چه كسي را میخواهند، بايد كاري كنيم كه نخواهند! عینا دارند میگويند، حرفي است كه در روزنامهها نوشته میشود. تو کی هستي!
و ديگري بي پول است، يكي مسيحي و ديگري مسلمان است، يكي كُرد و ديگري تُرك است، يكي سُني و ديگري شيعه است، يكي حزب اللهي و ديگري غيرحزب اللهي است، منتقد است يا مدافع! به من ارتباطي ندارد. ما بايد اينجا حق و عدالت را جاري كنيم. اصلا نبايد اين چيزها پرسيده شود. به محض اينكه اينها را دخالت داديم، فساد از همين جا شروع میشود. جايي قرار است گزينش انجام شود. دو نفر جوان آمده اند. يكي كار بلد است و تعهد كاريش زياد است و ديگري حزب اللهي است. بعد میبينيم كه میگويند حزب اللهي بياييد داخل! مشكل از همين جا آغاز میشود. آقا من يك نفر را میخواهم كه اينجا را بسازد، نباید سوال كنم دين و مذهب و نظرش چيست، منتقد است يا غيرمنتقد، پولدار است يا بي پول. فردي كه بهتر میتواند كار كند همان بايد انتخاب شود. اين ريشهها را بايد درست كنيم تا جامعه درست شود. اگر درست نكرديم، فردی كه نخبه است آرام آرام از صحنه حذف میشود، همچنانكه شده است و از حاكميت و توده هاي مردم فاصله میگيرد.
* و حق هم دارد كه فاصله بگيرد.
*** قطعا حق دارد چون اينجا شايستگي داشت. سال هاي 63-62 بود. تازه دانشگاهها باز شده بود و گزينش خيلي سخت میگرفت. يك جواني بود كه من او را میشناختم. جوان بسيار پاكي و سالمی بود، ريشش را هم میزد. من خانواده اش را میشناختم. از آن قشري بود كه يك ريال دستش به مال كسي نمیرفت. اگر به او میگفتند بايد بروي اينجا و 8 ساعت يك بند كار كني، يك دقيقه نفس نمیكشيد، میگفت من تعهد دادم. يك رشته خيلي خوب پزشکی قبول شده بود. ماموران گزينش كه ديده بودند او ريشش را میزند، او را رد كرده بودند! يك دفعه ديدم پدرش گريان نزد من آمد و گفت، آقا شما كه فرزند ما را میشناسيد، چرا او را رد كردند؟ براي اينكه ريشش را میزند؟ ما رفتيم و گفتيم آقا خجالت بكشيد و بحث کردیم و بالاخره او را پذيرفتند و الان استاد دانشگاه است و همان روحيات را دارد.
* بعد از سال 63 كه 36 سال هم میگذرد همچنان اين مباحث مطرح است. آزادي مسئله مملكت است، حجاب مسئله مملكت است، مطالبات زنان مسئله مملكت است. اينها را چه كسي بايد حل و فصل كند؟
***همه باهم.
* يعني شما معتقديد ملت خودش بايد راهش را پيدا بكند؟
*** وظیفه امروز و همين الان من و شما که با هم هستیم چیست؟ منِ احمدي نژاد و شماي رسانه، دو وظيفه بيشتر نداريم. اول اميد دادن است. الان داخل و خارج، كه من معتقد هستم داخل هم عامدانه است "كه جاي بحث آن الان نيست"، میخواهند مردم را نسبت به سرنوشت خود، كلا مايوس كنند. اگر خداي ناكرده اين اتفاق بيفتد، براحتي اساس ما را از بين میبرند، اساس ملت ما را از بين میبرند.
* لطفا واضح تر صحبت كنيد؟
*** بله. 28 مرداد چه اتفاقي افتاد؟ مردم را نسبت به عرصه سياسي و اجتماعي بي تفاوت كردند و مردم از صحنه كنار رفتند و تمام! هر لحظه ممكن است اين اتفاق بيفتد.
* يعني جا به جايي در قدرت!
*** نه فقط جابجايي در قدرت.
* و طراحي سرنوشت ملت ايران؟
*** احسنت. انگليسي كه رفته بود، دوباره برگشت. اين بار ديگر خيلي قوي تر برگشت. اگر قبلا 50 درصد نفت مال او بود، اين بار 70 درصد شد. فارغ از اينكه چه كساني رئيس بودند و نبودند. ما آدمها را كاري نداريم، ما مشي را كار داريم. راهبردي كه در كشور بايد پياده شود را كار داريم. مايوس شويم اصلا اتفاق مثبتي نخواهد افتاد.
* يعني شرايط كشور را شبیه شرايط كشور در 28 مرداد میبينيد؟
*** خير! مثال زدم . میگويم اگر ياس مستولي بشود و مردم مايوس شوند هيچ اصلاحي اتفاق نمیافتد. اصلاح برپايه اميدواري است. ما يك ملت هستيم كه يك تاريخ داريم و در مقطعي دچار مشكل شديم. نه گذشته ادامه پيدا كرد و نه اين مقطع پايدار میماند.
* آقاي دكتر فكر نمیكنيد مردم يك مقدار خسته شده اند؟
*** حتما خسته شده اند، نه يك مقدار، خيلي خسته شدهاند.
* مردم فكر میكنند قدرت دائم دارد دست به دست میشود، يك خرده تميز و مرزبندي هايش براي افكار عمومي سخت شده است.
*** اين كار را شما بايد انجام بدهيد. كار رسانه همين است. رسانه به جاي اينكه به اين بحث هاي قدرت و اينكه چه كسي برود و چه كسي بيايد و بحث هاي سطحي كه هيچ كاركردي ندارد، بپردازد، بايد مباحث اساسي را وسط بگذارد. بگوييم بياييد روي اين موضوعات بحث كنيم. اجازه بدهيم افكار عمومي هم بيايند و قضاوت و انتخاب كنند. بعد از انتخاب است كه اتفاقات میافتد.
* جدي ترين نگراني شما الان چيست؟
*** نگراني من اين است كه خداي ناكرده بتوانند ياس را مستولي كنند كه اگر اينگونه شود، هيچ اصلاحي امكان پذير نيست. البته آنها موفق نخواهند شد.
* نفس مردم به شماره افتاده است!
*** من هم دارم همين را میگويم ولي آن اميد به اصلاح نبايد از دست برود و خودمان بايد اصلاح كنيم، تك تك مان.
* با چه لجستيكي؟
*** اصلا به آن سمت نرويد. لجستيك اصالتي ندارد. لجستيك ابزار است. اصل انسانها هستند و دومين چيزي كه به اولي هم كمك میكند تبيين است. آنها میخواهند علتها را ببرند به سمت چيزهايي كه اگر تغيير هم بكنند مهم هم نيست. بايد كالبدشكافي كنيم كه فردا هر کسی مدير هر قسمتی شد، حواسمان باشد که اگر زيرساختها را دستكاري كرد، يقه اش را بگيريم. اين مهم است. باید تبيين كنيم تا همگان دریابند که علتها و راهكارها چيست؟ اينها را به بحث بگذاريم نه اينكه چه كسي و روی کدام صندلی باشد! اشكال از جايي پيدا شد که دعوا به جاي اينكه بر سر اين باشد كه چه بايد بكنيم، دنبال اين شد كه چه كسي بر روي كدام صندلي بنشيند!
* در انتخابات مجلس؟
*** بله. من در انتخابات نمایندگان مجلس انتخاب هيئت رئيسه دخالتي نكردم. گفتم اين مربوط به مردم است و به من ارتباطي ندارد. ما نبايد دخالت كنيم. به آنها گفتم شما به جاي اينكه دنبال اين باشيد چه كسي رئيس كجا باشد، بگوييد چه كاری را میخواهيد انجام دهید؟ 5 تا كار بگذاريد وسط و تفاهم كنيد و بگوييد در اين دوره میخواهيم اين پنج كار را براي كشور انجام بدهيم. كاري كه حلال مشكلات و اصلاحگر باشد و الا دعوا سر اين است كه چه كسي آنجا بنشيند نتیجه اش این می شود که تا رسيد میگويد همه چيز خوب است. تا ديروز همه چيز بد بود حالا میشود خوب! آن يكي میآيد و جاي ديگري مینشيند، تا ديگري هست میگويد بد است، خودش كه میآيد میگويد خوب است. چرا؟ چون موضوع اصلاح امور نيست بلكه جابجايي صندلي است. در فضاي سياسي کشور من تقريبا نمیبينم كسي برنامه اي داشته باشد كه اگر آن را اجرا كنيم اوضاع را اصلاح كند. حالا در پرانتز میگويم؛ يك دولت هم كه آمد 5 تا برنامه روي ميز گذاشت، همه دارند همان برنامهها را میكوبند. شما همانها را يك قدم بالاتر ببريد. ما مسكن مهر داديم شما آن را يك پله بالاتر ببرید. آن دوره اي كه در دولت نبوديد و مسكن مهر را میكوبيديد، برنامه تان را آماده میكرديد، وقتي آمديد بهترش را اجرا میكرديد. نه اينكه تا الان 5 تا برنامه داديد، يك خانه هم نساختيد و حالا سال آخر هم داريد برنامه جديد میدهيد! اين غلط است چرا؟ چون هدف جا به جايي در نفرات بوده است. آقا ما سهام عدالت را اينجوري كرديم، شما میگوييد اشكال دارد؟ بسيار خوب! شما هم يك قدم برايش بردارید و آن را بالاتر ببرید. ما 40 ميليون را صاحب سهام عدالت كرديم شما آن را 80 ميليون كنید. دستتان درد نكند، مخلص شما هم هستيم.
* بنظر شما مردم ايران حق دارند آينده خودشان را منهاي همه كارگزاران سياسي كه در همه اين سالها مسئوليت داشتند، بسازند؟
*** اين را من بايد بگويم؟ اين حق خدادادي است، حق هر انساني است، فقط حق ملت ايران كه نيست. فساد از جايي خود را نشان می دهد که يك حقی محدود میشود. وقتي مردم راجع به ثروت كشور خلع ید میشوند، ثروت در دست يك عده متمركز میشود و بعد میشود بخور بخور و فساد. اگر ثروت دست خود مردم باشد، ديگر فساد معنا ندارد. آنهايي كه میخواهند با فساد مبارزه كنند، با چه چيزي دارند مبارزه میكنند؟ ثروت ملت را بدهيد به دست خودشان بدهید، ديگر فسادي پيدا نمیشود. ثروت را به جای مردم در دست یک عده متمركز كرده ايم و بعد میگوييم ما به جاي شما خرج میكنيم. يك عده هم می روند دست اندازي میكنند و از اين ثروت بر میدارند. چرا فكر میكنيد مردم نمیتوانند خودشان اداره كنند؟ اين باورها بايد در هم شكسته شود. هر ديكتاتوري و هر استكباري بر اين پايه شكل میگيرد كه گفته شود مردم نمیتوانند و من به جاي آنها تصميم میگيرم. چه كسي گفته حالا كه شدي رئيس جمهور يا مدير كل، همه چيز را بهتر از مردم میفهميد؟
* سوال كرده اند كه آيا براي ساختن دنيايي خوب بايد ساختار يا سازمان قدرت تغيير كند يا كارگزاران و عوامل قدرت را به تعطيلات فرستاد يا باید تكليف تمامي عناوين متعارض همچون ايدئولوژي و دين و زندگي و سبك زندگي و اصول و فروع سياست را حل و فصل كرد؟
*** هر سه!
* آيا از آغاز نو براي ايران بايد هراسيد يا خير؟
*** چرا بايد بترسيم؟ اگر كسي در وجود خودش شيله پيله ای نداشته باشد، چرا باید از اينكه مردم تصميم بگيرند بترسد؟ اول اينكه حق مردم است. مگر ما میخواهيم به مردم زور بگوييم؟ يا پنهانكاري كنيم يا میخواهيم حق مردم را بخوريم كه بترسيم؟ حق خودشان است از اين میگيرند و میدهند به ديگري، تمام. چرا میخواهيم بجنگيم؟ عده اي میگويند ما میدانيم مردم چه كسي را میخواهند، بايد كاري كنيم كه نخواهند! عینا دارند میگويند، حرفي است كه در روزنامهها نوشته میشود. تو کی هستي! معلوم است تو هم جزو اصحاب قدرت هستي! چه فرقي بين تو و يك قدرت طلب آمريكايي وجود دارد؟ فرقي میكند؟ اگر يك شيعه ظلم كرد یا يك مسيحي ظلم كرد، در پيشگاه خدا فرقي بين اين دو وجود دارد؟ بنظرم شايد خدا آن فرد شيعه را بيشتر مجازات كند. میگويد تو يك ادعاهايي كردي! ظلم ظلم است. آمريكا ظلم كرد میشود استكبار، ما ظلم كرديم، چطور؟ اينها را بايد اصلاح كنيم. اين هاست كه به مرور جدارهها را درست كرده و مرزها را بسته است. ظلم، ظلم است چه پليس ما انجام بدهد و چه پليس آمريكا، ايتاليا یا ژاپن انجام دهد. چه فرقي با هم میكند؟
* آیا با توجه به تمامي مباحثي كه مطرح شد، نسبت به آينده ايران و ملت ايران اميدوار هستيد یا خیر؟ و اينكه آيا آقاي دكتر احمدي نژاد چه نقش و ماموريت و تكليفي را براي ساخت آن آينده براي خودش در نظر گرفته است؟
*** اميد من صد در صد است يعني به اندازه يك سر سوزن در اميد من خدشه نيست. اميد من واقعي هم هست چون من آدم عملگرايي هستم. من مهندس هستم. در صحنه هم بودم. وقتي میگويم اينجا میشود يعني محاسبات كرده ام. همه امكانات براي داشتن آينده اي درخشان در ايران فراهم است.
* شما چه نقشي میخواهيد در اين آينده درخشان داشته باشيد؟
*** بهترين منابع، بهترين مردم و بهترين فرهنگ را داريم. من يك نفر ايراني هستم مانند بقيه. من نوكر مردم و فدايي آنان هستم. من با تمام توانم در خدمت مردم هستم، تمام سلول هايم در خدمت مردم است. همه چيز مال مردم است. اين ميز مال مردم است، اين چراغ مال مردم است، این ماشین مال ملت است، این بنزین مال ملت است، این ماشين مال ملت است، اين امضاء مال مردم است. مشكل وقتي ايجاد شد كه يك عده گفتند همه چيز مال ماست!
* فكر نمیكنيد اگر يك كشور عادي داشته باشيم مردم هم زندگي عادي خواهند داشت؟
*** ما میگوييم عادي، خيال میكنيم در كشورهاي عادي عدالت لازم نيست. همان جا هم عدالت شده كه مردم دارند زندگي میكنند. منتها ما چون اينجا سوپر ادعا داريم نمیتوانيم آنها را ببينيم. من مثال زدم، میگويند فلان كشورها خراب هستند، چرا خراب هستند؟ چون مردم آنجا دارند راحت زندگي میكنند براي اينكه عدالت را بيشتر رعايت كردند. فاصله طبقاتي آنجا هم كمتر از ايران است. فاصله طبقاتي در ايران 16 برابر شده است. به چه چيز افتخار كنيم؟ جاهاي ديگر 5 است. بارك الله به كشورهايي كه فاصله طبقاتي شان 5 شده است. آنها در عدالت جلوتر از ما هستند. چرا خيال میكنيم حالا كه ما مدعي هستيم، از همه جلوتريم؟ ما اين را بايد دستكاري كنيم. چون ما شيعه هستيم، چون جمهوري اسلامي هستيم، از همه برتريم؟ خير! معيار الهي، براي همه يك معيار واحد است. جمال الدين اسدآبادي رفت غرب را دید و گفت آنها بهتر اجرا كردند. مسيحي است باشد. مگر براي خدا مسيحي يا مسلمان فرق میكند ؟ آنها هم بندگان خدا هستند ولي عدالت را اجرا كردند و جلو افتادند.
* بنظر شما آزادي مهم تر است يا استقلال يا نان؟
*** همه اينها در سايه آزادي بدست میآيند.
* الگوي سياسي آقاي دكتر محمود احمدي نژاد بعنوان حسن ختام مصاحبه چه كسي يا كساني هستند؟
*** مگر الگوي شما غير از پيغمبر(ص) و اميرالمومنين(ع) و ائمه علیهم السلام است؟ بقيه هم که يك جلوه اي از آنها را دارند، ما به آنها توجه میكنيم و الا اصل الگو برای همه ما، پيامبر خاتم(ص) و اميرالمومنين(ع) هستند. براي همه انسانها نه فقط براي من بلکه برای همه هفت و نیم میلیارد انسان.
* آقاي دكتر احمدي نژاد خيلي ممنون از محبت شما كه اين فرصت را در اختیار ما قرار داديد. اميدوارم اين بحث مورد توجه بينندگان اين برنامه قرار گرفته باشد و كم و زياد آن را بر ما ببخشند. سپاسگزارم.
*** ان شاءالله عزيز و موفق باشيد.
نسخه ویدئویی مصاحبه