«جمال ميرصادقي»؛ در مصاحبه با ايلنا از بلاتکليف ماندن وضعيت دريافت مجوز آثارش به شدت انتقاد کرد. اين نويسنده ضمن اشاره به ۵ عنوان کتابش که چندين سال است بلاتکليف مانده، گفت: مدتهاست اين کتابها منتظر دريافت مجوز انتشار ماندهاند و به هر سازي که وزارت ارشاد ميزند رقصيدهايم و فايدهاي نداشته است. او در خصوص اولين كتاب گفت: ۳ مجموعه داستان من با اسمهاي «مسافرهاي شب»، «چشمهاي من خسته» و «شبهاي تماشا و گل زرد» در دهه ۴۰ شمسي منتشر شده بود که در مجموع شامل ۳۰ داستان بودند. چند سال پيش تصميم گرفتم داستانهاي اين ۳ مجموعه را در قالب يک مجموعه با اسم «سپيده دمان» منتشر کنم. به دليل امکان ايجاد حساسيت، يکي از داستانها را به طور کلي حذف کردم و نقاط حساس بقيه داستانها را هم نسبت به شرايط روز تعديل کردم تا مشکلي براي مجوز آن پيش نيايد. شرايط و فضاي داستانها مربوط به زمان شاه بود و اگر نکتهي زشت و ناپسندي هم در داستاني وجود داشته، شرايط آن دوره را به تصوير کشيده و من بر هر کدام از اين داستانها مقدمه هم نوشتم و همين مسائل را توضيح دادم.
اين نويسنده به سرنوشت اين اثر اشاره کرد و گفت: اين مجموعه توسط انتشارات «نيلوفر» براي طي مراحل رسيدگي و اخذ مجوز به وزارت ارشاد فرستاده شد. با پيگيريهاي ناشر، سرانجام ۵ داستان اين مجموعه به طور کامل حذف شد و ۴ داستان ديگر هم اصلاحاتي کلي و مهم داشت که ديگر قابل انتشار نبودند. در نهايت و به اصرار ناشر، اصلاحات انجام شد و کتاب با ۲۰ داستان و تحت عنوان «برگزيده ۳۰ داستان» بار ديگر به وزارت ارشاد فرستاده شد و تا امروز بعد از گذشت ۲ سال و نيم، هيچ خبري از آن نشده است. او در پاسخ به اين سوال که نتيجهي پيگيريهاي شما براي تعيين تكليف اين اثر چه بوده، گفت: از من که سني گذشته و اصولآ پيگيري و سر و کله زدن با افراد کوچک درشان من نيست، اما ناشر بارها پيگير سرنوشت اين اثر شده و در جواب نهايتآ گفتهاند: داريم ميخوانيم.
«جمال ميرصادقي» از کتاب ديگري در مورد «پيشکسوتان
ايراداتي که به کتابهاي من گرفته ميشود واقعآ دردناک است، در جايي ايراد گرفتهاند که يکي از شخصيتهاي داستان گفته است: نامزدت خوشگله. گفتهاند اين جمله بايد حذف شود!
داستان کوتاه جهان» اسم برد که سرنوشت مشابهي داشته و توضيح داد: اين کتاب ۱۱ سال قبل از سوي انتشارات «نگاه» منتشر شده بود که آن را تقريبآ همان ۲ سال و نيم پيش براي تجديد چاپ مجدد به انتشارات نيلوفر سپردم. در اين مجموعه هم برخي از داستانها را که احساس کردم حساسيتزاست حذف کردم و با اين حال، اين کتاب از همان زمان در انتظار صدور مجوز نشر باقي مانده است.
اين نويسنده در مورد سومين کتاب بلاتکليفش در وزارت ارشاد گفت: قبلآ کتابي با عنوان «جهان داستان» را که در برگيرنده آثاري از ۸ نويسنده نسل اول داستان نويسي ايران مثل «بزرگ علوي» و.. بود را منتشر کرده بودم. در ادامه هم اثري دربرگيرندهي نقد و تفسير آثار نويسندگان نسل دوم داستان نويسي ايران بين سالهاي ۳۲ تا ۵۷ بود که سرجمع ۲۳ نويسنده را در بر ميگرفت و اين کتاب را هم سالها پيش منتشر کردم. تصميم داشتم به عنوان سومين مجموعه از اين آثار و با توجه به نقش فعال زنان نويسنده در سالهاي بعد از۵۷، اثري را تحت عنوان «زنان داستان نويس نسل سوم» منتشر کنم. او افزود: براي اين مجموعه نزديک به۹۰ داستان را گردآوري کردم و از بين آنها ۶۶ اثر را انتخاب کردم و براي هر کدام توضيح و مقدمهاي نوشتم كه در مجموع شامل ۷۴۱صفحه شد. اين اثر را بعد از مدتها که توسط «مرواريد» براي دريافت مجوز فرستاده شده بود، با حذف بسياري از داستانها و اصلاحيههاي عجيب و غريب براي بسياري ديگر، برگرداندند. نکتهي جالب اينجاست که بسياري از اين داستانها قبلآ توسط همين نويسندهها به صورت مستقل منتشر شده بودند و حالا ميگويند قابل انتشار نيست. به هر حال مقدار حذفيات و اصلاحات به قدري بود که عملي نميشد و از انتشار آن پشيمان شدم.
«ميرصادقي» از رمان «آسمان رنگ رنگ» به عنوان اثر ديگري که از انتشار آن پشيمان شده است ياد کرد و گفت: اين کتاب هم همان چند سال پيش به ارشاد فرستاده شد و پس از مدتها و با اصلاحات بسياري، به ناشر برگردانده شد. اين ايرادها به قدري زياد و خنده دار بود که از انتشار آن هم منصرف شدم.
اين نويسنده از «رهايي» به عنوان آخرين اثر منتشر نشدهاش ياد کرد و افزود: اين کتاب را هم نشر «اشاره» از ارديبهشت ماه امسال براي دريافت مجوز فرستاده است که بعد از گذشت ۷ ماه، به اين اثر هم جوابي ندادهاند.
«ميرصادقي» از کتاب «زاويه ديد در داستان» به عنوان تنها کتاب خود که در
خيلي از اين مميزها و کساني که کتابها را ميخوانند و بررسي ميکنند، جوانان فارغالتحصيل دانشگاه امام صادق هستند و چيز زيادي در مورد ادبيات و کتاب نميدانند
اين مدت مجوز نشر گرفته است نام برد و توضيح داد: با اينکه اين اثر تخصصي است و قاعدتآ نبايد مشکلي داشته باشد، با اينحال با يک فصل حذف شده منتشر شد.
او در مورد ادعاي بررسي و جواب دادن به آثار در مدت ۴۵ روز گفت: اين حرفها دروغ است، اگر قرار بود ۴۵ روزه تکليف آثار روشن شود، آثار من پس از چند سال، بلاتکليف در ارشاد نميماندند. شايد از عمر من چيز زيادي باقي نمانده باشد، اما من به اين مملکت خدمات زيادي کردهام؛ بسياري از نويسندههاي فعلي شاگردان من بودهاند، در دانشگاهها تدريس کردهام، من۴۷ عنوان کتاب نوشتهام و بسياري از کتابهايم به عنوان مرجع براي داستان نويسي مورد استفاده قرار گرفتهاند. اگر من در جاي ديگري بودم، طور ديگري با من برخورد ميشد.
اين نويسنده افزود: هيچ دورهاي مثل اين دوره با مشکل روبرو نبودهام، ايراداتي که به کتابهاي من گرفته ميشود واقعآ دردناک است، در جايي ايراد گرفتهاند که يکي از شخصيتهاي داستان گفته است: نامزدت خوشگله. گفتهاند اين جمله بايد حذف شود. يا مثلآ ميگويند کلمهاي مثل شراب نبايد در نوشتهاي باشد. خيلي از اين مميزها و کساني که کتابها را ميخوانند و بررسي ميکنند، جوانان فارغالتحصيل دانشگاه امام صادق هستند و چيز زيادي در مورد ادبيات و کتاب نميدانند، اينها آلت دست هستند و براي اينکه پول خود را بگيرند به کتابها ايراد ميگيرند و برايشان فرقي نميکند که چه کتابي باشد. البته در همين جمع هم بودهاند افراد با وجداني که از سر منطق کتابها را بررسي کردهاند و مشکلي پيش نيامده است.
«ميرصادقي» از دورهي رياست جمهوري «محمد خاتمي» به عنوان بهترين دورهاي که در وزارت ارشاد وجود داشته ياد کرد و گفت: ميتوانم بگويم اين بهترين دوره زندگي من بوده است، اين دوره حتي از دورهي پيش از انقلاب هم بدون مشکلتر بود. از طرف ديگر همين دوره فعلي هم بدترين دوره زندگي من بوده و مشکلات و معضلات بيسابقه بوده است. او در پايان گفت: اين دوره براي همه اهالي فرهنگ، از نويسندهها گرفته تا اهالي سينما و... بدترين دوره است. ناشران در حال ورشکست شدن هستند و همين انتشارات «نيلوفر» چند ده عنوان کتاب منتشر نشده دارد، کتابفروشيها يکي يکي تعطيل ميکنند و خوانندهها ديگر علاقهاي به مطالعهي کتاب ندارند و ميگويند کتاب سانسور شده ديگر خواندن ندارد.