به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۴ - ۱۵:۰۹
 
۸۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ساعت ۱۳:۳۶
کد مطلب : ۱۰۸۸۵۵
نامه وارده؛ دل نوشته‌های پدری خیالی در دل شب

براي ملیکاي 13 ساله كه آتشش زدند

براي ملیکاي 13 ساله كه آتشش زدند
نادر قلی زاده بسطامی

گروه جامعه: حوالی ساعت 9 شب روز چهار شنبه 12 خرداد سال 1395 در یکی از محله‌های اطراف کرج مادری به همراه پسر 17 ساله‌اش هراسان دنبال دخترش مي‌گشت، چون شوهرش را که کارگر یک شرکت دوچرخه سازی بود از طرف شرکت به مشهد برده بودند. به هرکس مي‌رسید مي‌گفت ملیکای مرا ندیده ای؟ اما پاسخ‌ها همه یک شکل بود نه. غافل از اینکه در چند قدمی خانه آنها جنایتی فوق تصور انسان در حال شکل گرفتن است. ملیکا که هنوز 13 سالش هم تمام نشده بود در یک ساختمان متروکه در چنگال 4 دیوصفت گرفتار بود، بدن نحیف و لاغر او را به درختی بسته بودند و برای اینکه نتواند فریاد بزند دهانش را هم بسته بودند و با ریختن تینر و جرقه فندک او را آتش مي‌زدند. شعله‌های آتش بی رحمانه شروع به سوزاندن آن بدن پاک و معصوم مي‌کند. وقتی که شعله‌های آتش باعث سوختن دهان بند مي‌شود ناله‌های دلخراش طفل معصوم بلند مي‌شود مادر بینوا با شنیدن صدا به آن سمت مي‌دود و ناله‌های مادر و دختر با هم چنان منظره دلخراشی را ایجاد مي‌کند که همسایه‌ها نیز بیرون مي‌ریزند و با کمک پتو آتش را خاموش مي‌کنند. پس از خاموش شدن آتش اولین چیزی که آن طفل بی گناه بر زبان مي‌آورد این است که مادر برایم آب بیاورید درونم آتش گرفته است. سپس باقی مانده بدن او را به بیمارستانی در کرج منتقل مي‌کنند ولی ساعت 2 روز پنج شنبه چشم که نداشته ببندد قلب نحیف و نیمه جانش هم از حرکت باز مي‌ایستد.

دخترم ملیکا جان؛
من که هرگز تو را در عمر خود ندیده بودم فقط تعریف‌های تو را از همسرم که معلم تو بود شنیدم. از آن روز به بعد مگر مي‌توانم بخوابم؟ همش با تو زندگی کرده ام . آخر گلهایی که تو در روز معلم برای همسرم آورده ای هنوز پرپر نشده اند من چگونه باور کنم که تو آنگونه مظلومانه پژمردی؟ مگر مي‌شود؟

دخترم ملیکا جان؛ من از این به بعد چگونه لیوان آب به دست گیرم و آب بخورم وقتی که آخرین کلامت «مامان درونم آتش گرفته است برایم آب بیاورید» در پیش چشمانم مجسم مي‌شود؟ مگر مي‌شود آن عذابی را که تو در آن مدت کشیده ای بتوانم فقط تصور کنم؟

دخترم ملیکا جان؛ از همسرم شنیدم که عمه ات یک تبلت به عنوان کادوی عید برایت خریده بود. چرا نماندی با تبلتت بازی کنی؟ آخر فقط یک امتحان باقی مانده بود تا تعطیلات تابستان شروع شود، مگر تو هم مثل بچه‌های دیگر منتظر رسیدن تعطیلات تابستان نبودی؟

دخترم ملیکا جان؛ حتما مثل بچه‌های دیگر منتظر بودی تا پدرت برایت از مشهد سوغاتی بیاورد، چرا منتظر نماندی سوغاتی‌های پدرت را ببینی؟ مي‌دانی سوغاتی‌های پدرت چی بود؟ بدن نحیف و ناله‌های جانسوز و قطره‌های اشک و مظلومیت بی انتهای پدرت که همان شب با هواپیما از مشهد برگشته و خود را به بالین تو رسانده بود. آری آمد و سوغاتی هم آورد اما تو که چشم نداشتی تا ببینی همان بهتر هم که ندیدی.

دخترم ملیکا جان؛ در آن لحظاتی که آتش ذره ذره وجود تو را آب مي‌کرد راجع به ما انسان‌ها چه فکر مي‌کردی؟ انسان هایی که خود را اشرف مخلوقات مي‌نامند و مخصوصا ماها که ادعایمان گوش مردم دنیا را کر کرده است. حتما با خود مي‌گفتی مگر انسان مي‌تواند همچین کاری بکند؟ شاید الان با خودت مي‌گویی تو هم از جنس همان‌ها هستی. راست مي‌گویی دخترم من هم از جنس همان انسان‌ها هستم . شرم بر من.

دخترم ملیکا جان؛ نمی دانم شاید در عالم پاک کودکی خودت عاشق یکی از آن چهار دیو هم بوده ای عشقی فارغ از هر گونه هوس و شهوت. آخه من هم مثل تو بچه بوده ام در آن سن انسان چیزی از هوس و شهوت نمی داند فقط عشقی پاک است و بس. آیا فکر مي‌کردی همان کسی که مدام در رویاهای شیرینت با تو بود دست به چنین کاری بزند؟ آری دخترم دیدی که تو هنوز ما انسان‌ها را نشناخته ای ؟ همان بهتر که رفتی، من هم آرزو مي‌کنم هر چه زودتر پیش تو بیایم.

دخترم ملیکا جان؛ روز شنبه که باقی مانده بدن تو را در خاک قرار داده بودند من آمدم محله شما، همه چیز عادی بود مردم آن قدر بی تفاوت بودند که حداقل من از چند نفری که سراغ خانه شما را گرفتم حتی از دفن شدن تو هم خبر نداشتند فقط مي‌گفتند سه سالی است که اینجا زندگی مي‌کنند. آنجا بود که به ریشه‌های ماجرا پی بردم، جرم تو بی کسی بود.

دخترم ملیکا جان؛ به هر زحمت خانه شما را پیدا کردم ، هیچ کس در خانه نبود محلی هم که جنایت در آن رخ داده بود دیدم همان نزدیک خانه تان بود و شاید یک میلیونیم آن عذابی را که تو تحمل کرده بودی با تمام وجود حس کردم، اما دخترم مي‌دانی سوزنده تر از شعله‌های آتش در وجودم چه بود؟ بی تفاوتی انسان‌ها و نگاههایشان، حتی برخی مي‌گفتند تقصیر خودش بود مي‌خواستند تو آیینه عبرت دیگران بشوی، انگار نه انگار که در مورد طفل معصومی حرف مي‌زنند که تازه سه ماهه دیگر 13 ساله مي‌شود. شرم بر من.

دخترم ملیکا جان؛ بالاخره رفتم خانه مادر بزرگت را پیدا کردم و پدرت را برای اولین بار دیدم بدنی بسیار نحیف و لاغر و دستان پینه بسته ای داشت. اشک‌های جانسوزش فرصت تعریف کردن ماجرا را نداشت به هر زحمتی بود ماجرا را برایم تعریف کرد. دخترم من نمی توانم احساس پدر تو را داشته باشم اما حال و روز من هم بهتر از او نیست. از آن موقع هر شب مثل مار به خود مي‌پیچم و گریه مي‌کنم اما چه فایده؟

دخترم ملیکا جان؛ بعضی از انسان هایی هم که متاثر مي‌شدند مي‌دانی از چه چیزی ناراحت بودند؟ از اینکه شاید چنین اتفاقی روزی برای بچه‌های آنها هم بیافتد اصلا به تو فکر نمی کردند ناراحت اتفاقات نیافتاده خود بودند.

دخترم ملیکا جان؛ شعله‌های آتش به غیر از اینکه بتوانی اسم یکی دو نفر از آن دیوصفتان را بر زبان بیاوری به تو فرصت حرف زدن نداد. حتما حرف‌های ناگفته بسیاری با خود به دل خاک بردی. اما زبان من هنوز مي‌چرخد زبانی که عمریست به بچه‌های مردم درس مي‌دهد. تصمیم گرفتم حرف‌های ناگفته تو را من بر زبان بیاورم و فریاد بزنم که ای انسان‌ها من همه شماها را بخشیدم اما خیلی از شما گله مندم همین و بس.

آیلار
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۳:۴۹
حالا اگر چنین اتفاقهایی که برای ملیکا و ستایش ها در کشوری دیگر رخ می دادم در بوق کرنا کرده بودیم که چه جنایتهایی گه نمی شه ..
متاسفانه دیگه داریم راحت از روی این خبرها رد میشیم چرا بررسی دقیق تری برای چرایی و افزایش این نوع جنایتها نمی شه (338385)
کامیار
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۳:۴۹
واقعا هیچ چیزی نمیشه گفت...من که چیزی به ذهنم نمیرسه..خدایا (338386)
صالح
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۰۲
واقعا چی میشه گفت... جز اشک... که اونم فایده نداره... (338389)
محمود
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۰۸
چنان قلبم از خواندن مطلب آتش گرفت که هزاران بار گفتم خدایا چرا ............
آیا مگر می شود دختری معصوم را در آتش بسوزانند به چه گناهی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (338391)
قصاص
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۰۹
عمرا! اگر این جنایتکارها اعدام بشن دختر بچه جنس دومی!!!!!!!!!!!! (338392)
عجب دنیای کثیفیه
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۲۰
توروخدااین افراد بگیرین به دوطرف ماشین ببندین وآروم آروم ازوسط نصفشون کنین.
همین طورافرادی روکه کامنت های روشنفکری میذارن روهم ازوسط نصف کنین...
اعدام برای این افرادازعسل شیرین تره.بایدزجرکن بشن. (338394)
امیر
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۲۳:۴۵
مگه داعشه کشور قانون داره و برای هر جرمی مجازات تعیین شده (338437)
خندان
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ ۰۰:۴۷
برادر گلم به روان پزشک مراجعه کنی بد نیستا! (338439)
نازنین
France
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۴۱
دلیل آتش زدن کودک چه بوده ؟
مجرمین چه شدند ؟
کودک که رفت، باید مجرمین را ضمن مجازات، بررسی روانی کرد، شاید
تکرار نشود. (338396)
م. مرادی
Germany
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۴۷
متاسفانه ملیکا های بسیاری در گوشه و کنار دنیا قربانی میشوند و تقریبا هیچ راهکاری برای این معضلات اجتماعی وجود ندارد. اساسا تا جامعه درمان نشود همواره با بروز چنین حوادث شومی مواجه هستیم. که این امر هم یک پروسه طولانی و در آمال و آرزوهایمان می‌گنجد. جامعه سالم مرهون انسانهای سالم است. زیرساخت های تربیتی باید درست شود.تا آن زمان نمیتوان دست روی دست گذاشت حداقل کاری که میتوان کرد حفاظت از فرزندان و آموزش در محیط خانواده و آگاهی بخشی به آنان از خطرات احتمالی ست که در جامعه به کمین آنها نشسته است. (338397)
asghar
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۴:۵۳
خدا نثل چنین دیو صفت هارا از زمین بردار! (338398)
شب
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۵:۰۱
من خیلی بیشتر از سهم خودم در مورد این ماجرا ناراحتم و با اینکه نمی توانم احساساتم را کنترل کنم اما به این فکر می کنم که مگر علم جامعه شناسی راه حل هایی برای کنترل و مدیریت چنین مشکلاتی ندارد؟!در نگاه من نه تنها قاتل و مقتول بلکه همه ما قربانی توطئه ای بزرگ تریم. توطئه ای که جز اسارت در چنبره توهم حاصلی ندارد.مگر جامعه چقدر باید هزینه بپردازد تا عده ای بفهمند اداره جامعه قواعد شناخته شده ای دارد و با شعار نمی شود آن را اداره کرد.خدا می داند مقصر واقعی در این گونه موارد جهالت ماست. (338400)
م. مرادی
Germany
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۵:۱۴
مطلب جالبی بود اما فراموش نکنیم که قاتل ملیکا نیز طبق نظر روانشناسان یک کودک محسوب میشود. ملیکا و ملیکا های بسیاری در گوشه و کنار دنیا قربانی میشوند و این محصول جامعه ای ست که نتوانسته زیرساخت های تربیتی مناسب با نیاز روز رو پی ریزی کند. این پروسه ای ست زمان بر و تا حصول نتیجه لازم است خانواده ها فرزندان خود را از دام های که در جامعه درکمین انها قرار دارد آگاهی بخشی و مراقبت مداوم داشته باشند. واقعا جای سوال است که چطور والدین اجازه میدهند که کودکانشان به تنهایی در جامعه تردد کنند.؟! (338403)
امیر م
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۵:۲۰
این موضوع واقعا احساسات هر آدمی را جریحه دار می کند اما سوال اساسی اینجاست چرا حاکمیت ،دانشگاه ها ،اساتید روانشناس و جامعه شناس و هزارتا دستگاه عریض و طویل دیگر که از بودجه بیت المال ارتزاق می کنند،هیچ راهکاری برای این گونه بزهکاری ها ارائه نمی کنند.جناح های سیاسی مملکت اعم از چپ و راست آنقدر در باندبازی و جناح بازی های سیاسی غرق شده اند که متاسفانه وقتی برای اصلاح اخلاق و مباحث اخلاقی ندارند.جنایت هایی را در حال حاضر شاهدیم که متاسفانه بیشتر به فیلم های هالیودی خشن شبیه است تا رفتار یک ایرانی. (338404)
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۵:۳۳
وقتی ملتی غربی نشود وغربزده بشود همین است.ولنگاری های جنسی را ازغرب میگیرد و کتابخوانی ورعایت حقوق رانه (338406)
روح ا...
Sweden
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۵:۴۱
خدایا ما را از شر دیو صفتان حفظ بفرما. به نظرم باید فکر اساسی برای این چنین مشکلاتی در جامعه اندیشید. مسئولین باید فکر اساسی کنند. (338407)
یا صاحب الزمان
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۵:۴۱
خدایا به حق این ماه مبارک قاتلینشو به سزار عمل ننگینشون برسون (338408)
وحید
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۶:۱۷
عحیب شده این مملکت !!!! (338410)
ساجد
Romania
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۶:۲۲
خدایا این انسانهای.....چی دارم میگم انسان؟؟؟؟؟؟
خدایان این انسان نماهارو از روی زمین بردار.
خدا لعنتشون کنه...
جگرم سوخت... (338411)
چرا؟؟؟
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۱۹:۰۴
تف به قبر مرده قاتلین اگه من بودم چنان میکردم که تا سالها زنده بمانند و ارزوی مرگ کنند (338420)
سیزده
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۲۲:۱۰
جرم جوانان قدیم نوار کاست فلان خواننده و نوار ویدئو و این چیزها بود الان چی شده که 17 ساله حمام اسید به راه میندازه و این لجنها هم داعشی شدند (338429)
شهروند تهرانی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۲۲:۲۶
چرا مسئولین نمیخوان چشمهاشونو باز کنند؟ اینها نتیجه یک جامعه بیمار بی هدف و بی صاحب و ناامید است. (338431)
فاطینا
Romania
۱۳۹۵/۰۳/۱۷ ۲۳:۲۷
ازخواندن این متن آنقدر ناراحت شدم که اشکهایم اجازه نوشتن به من نمیده ازخداوند این پدرومادر داغ دیده صبر میخوام (338436)
میرحسینی
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ ۰۰:۴۶
سلام بر جناب قلی زاده دوست و همکار مهربانم آری جانا سخن از درون ما میگویی .
باید ریشه های چنین فجایع را در فقر مالی که باعث فقر فرهنگی که خود باعث فقر عاطفه شده و این نیز باعث بروز جنبه های وحشیانه انسان است جست . سیاست های کلان اقتصادی و فرهنگی تعریف شده در اجتماع باعث این فضای پر تنش شده است که حتی مسئولان انتظامی نیز خود منفعل در مقابل این اتفاقات خشکشان میزند . به امید روزی که ملیکاهای دیگر..... (338438)
روح الله
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۵/۰۳/۱۸ ۰۷:۵۲
مشکل جامعه ما............!!؟؟خواهرم حجابتو حفظ کن
بقیه اش عااااااااااالی.ما باید بریم مشکل بقیه جوامع رو حل کنیم.ما مشکل نداریم !؟ (338445)