گروه ورزشی: امروز گروهي از اهالي فوتبال از جمله علي كريمي ستاره محبوب فوتبال ايران و پرسپولیس بر سر مزار ناصر حجازی حاضر شدند. علی کریمی امروز (پنجشنبه) در دومین سالروز درگذشت مرحوم ناصر حجازی بر سر مزار آن مرحوم گفت: مرحوم "ناصرخان" با این که در کنار ما نیست ولی یاد این مرد بزرگ تا ابد در خاطرمان خواهد ماند.
مثل برق و باد گذشت. از آن روزها که فوتبالدوستان ایرانی برای بهبود کاپیتان و بهترین دروازه بان تاریخ فوتبال خود، دست به دعا شده بودند و اجل مهلت دوباره ای به او نداد دو سال گذشت.
این روزها، ایام سالگرد درگذشت ناصر حجازی است. مردی که طی ۱۱ سال، ۶۲ بار سنگربان تیم ملی بود ( تعداد بازیها و تورنمنت ها در آن سالها بسیار کمتر از امروز بود). مردی که با تیم ملی قهرمان آسیا شد، به جام جهانی رفت،با تاج سابق قهرمان ایران و آسیا شد، در آستانه پیوستن به منچستریونایتد بزرگ قرار گرفت و دهها افتخار بزرگ و کوچک دیگر کسب کرد،
مردی که به مرور و در سالهای پایان فوتبالش به عنوان بازیکن، یکی از محبوبترین آبیهای پایتخت بود. در آن سالها حجازی بعد از ترک تاج (که حالا نام استقلال را یدک ميکشید) دوباره به این تیم بازگشته بود و در کنار منصور پورحیدری و گروهی دیگر از بازیکنان سابق این تیم، استقلال جدید را پی ریزی کردند.در سالهای آخرین رژیم پهلوی، مسوولین فوتبال آن دوران داعیه فوتبال حرفه ای را در بوق و کرنا کرده بودند و از کنار این ادعا، تیمهای خلق الساعه ای سر برآوردند. تیمهایی مثل شهباز...دکتر اکرامی که بنیانگذار تیم شاهین (پرسپولیس فعلی) بود پس از ۷ سال به فوتبال برگشت و با کمک پولهای نفتی بسیاری از بزرگان فوتبال ایران را به خدمت گرفت. بزرگانی مانند غلامحسین مظلومی،حسین کلانی،رضا عادلخانی و البته ناصر حجازی ! مربی این تیم نیز آلن راجرز مربی سابق پرسپولیس بود . تیم شهباز بعد از دوسال ریخت و پاش، منحل شد و بازیکنان سابق تیمهای محبوب به تیمهای خود بازگشتند.
ناصر حجازی پس از بازگشت به استقلال، تا سال ۶۵ از دروازه این تیم محافظت کرد و سپس به بنگلادش رفت.این مقاله سر آن ندارد که بیوگرافی و کارنامه ناصر خان حجازی را باز نویسی کند بلکه ميخواهیم به این نتیجه برسیم که سیر زندگی ناصر حجازی بزرگ چگونه از او اسطوره ساخت؟
در سال ۱۳۷۵ و پس از تحولات بسیاری که در استقلال اتفاق افتاد، ناصر حجازی به عنوان سرمربی استقلال انتخاب شد.کارنامه او در مجموع ۶-۵ سالی که مرد اول نیمکت آبیها بود البته کارنامه بدی نبود، قهرمانی ایران و نایب قهرمانی آسیا و چند قهرمانی در جامهای برون مرزی را میتوان حتی به عنوان کارنامه موفق قلمداد کرد. ولی باز هم مردان دیگری در استقلال بودند که بیش از حجازی افتخار آفرین بودند و هیچگاه در حد او محبوب نشدند( منصور پورحیدری مصداق بارز این ادعاست) .اتفاقات ریز و درشت (توطئههاي واقعی و غیر واقعی ) و کسب نتایج ضعیف باعث شد که ناصر حجازی از استقلال کنار گذاشته شود و دوره جدیدی در استقلال با مردان جوانتر آغاز گردد.
در سالهای پایانی عمر، حجازی دیگری را شاهد بودیم. مردی که با رفتار و مصاحبه هایش به عنوان سمبل اعتراض فوتبالی ها شناخته میشد و سخنان بی پروا و شجاعانه اش او را نه فقط در بین استقلالیها بلکه در بین همه فوتبالدوستان و حتی عموم مردم محبوبتر از پیش ساخت.در تاریخ ایران و جهان بسیاری از بزرگان بودند که محبوبیت بسیاری داشتند ولی هیچگاه مفتخر به لقب اسطوره نشدند. به طور مثال در دنیای سینما مارلون براندو؛ یا آل پاچینو، همفری بوگارت و....بازیگران بزرگ و برجسته ای بودند ولی آن کس که اکثر سینما دوستان از او با عنوان اسطوره یاد میکنند جیمز دین بود( بازیگری که بیش از ۶ فیلم بازی نکرد ) . در همین فوتبال خودمان بازیکنان بزرگ و نابغه ای آمدند و رفتند ولی خاطره اسطوره بزرگ منچستر یونایتد یعنی جرج بست هیچگاه از اذهان پاک نخواهد شد.
این که چگونه ميشود که یک نفر به نماد و یا اسطوره هر مقوله ای ملقب ميشود توضیح بسیاری ميطلبد که از حوصله این مقاله خارج است ولی اگر بخواهیم به بحث اصلی خودمان بگردیم باید بگویم که ناصر حجازی اگر نه همه ولی درصد بالایی از شرایط اسطوره شدن را دارا بود.مهارت بی بدیل در دوره بازیکن بودنش، تیپ و سیمای مناسب، شجاعت در زمین فوتبال، صراحت لهجه، افتخارات ریز و درشت چه به عنوان بازیکن و چه در کسوت مربی و البته مرگ زودهنگام و ناباورانه....همین مرگ زودهنگام پارامتر جالبی است که خیلی از اسطورههاي بزرگ تاریخ را به این لقب مبدل ساخته است ( چه گوارا، جیمز دین، مریلین مونرو، فروغ فرخزاد، تئودور روزولت و.....) گویا شکست در برابر دست اجل باعث ميشود که شکستهای دیگر این اساطیر پاک شده و طیب و طاهر در سینه تاریخ در یادها باقی بمانند گویا دست تقدیر، این اساطیر را با خود بهراهی ميکشاند که باید و ناصر حجازی مرد محبوب آبیها در سالهای پایانی زندگی اش نیز به همین راه رفت، راهی که از او ناصر حجازی دیگری ساخت.اکنون دیگر کمتر کسی به یاد ميآورد که اوخانه اش یعنی تیم تاج (استقلال) را به خاطر یک خانه مسکونی ترک کرد و به شهباز رفت، دیگر کسی اشتباهاتش در دربی ها را به خاطر ندارد( دربی سال ۷۶ و آن شکست ۳-۰ را به طور مثال)، دیگر کسی از آن روز که در هنگام اعزام تیم ملی به جام جهانی آرژانتین ناصر حجازی، سوار شدنش را مشروط به مطالبه جایزه اش از فدراسیون میدانست سخنی به میان نمی آورد و این همان چیزی است که تقدیر به اسطوره هایش هدیه میدهد.
حجازی با هوش سرشار و استعداد نهفته در باطنش (شاید اسطوره شدن هم استعداد ميخواهد) در این سالهای پایانی کاری کرد که از مرد همیشه محبوب آبیها بدل به محبوب همه ایرانیها شد، و با مرگش به اسطوره ای کم نظیر در تاریخ این سرزمین مبدل شد.
ولي با منت و خواري پي شبنم نمي گردم (55535)