روزنامه بهار: خبر خاکسپاری دو تن از شهدای گمنام دفاع هشت ساله در حریم پاسارگاد در چند روز اخیر سر وصدای بسیاری را به پا کرده است و گویا پس از تایید و تکذیبهای فراوان در نهایت آن چه که موجبات دلواپسی دوستداران میراث فرهنگی را ایجاد کرده بود رخ داد. پیش از این نیز ماجرای مشابهی در یزد رخ داده بود و عدهای بدون توجه به دلواپسیهای بخشی از جامعه کار خود را کردند. آنچه در پی میآید بهبهانه این موضوع است و قصدی برای ورود تخصصی به این موضوع خاص نداریم زیرا به قدر کافی علل مخالفتها با این اقدام از سوی متخصصان این حوزه شرح داده شده است.
آن چه را که قرار است در انتهای این نوشته به آن برسیم در همین ابتدا مطرح میکنیم؛ دود چنین اقداماتی به چشم چه کسی میرود؟ رودر رو نشان دادن فرهنگ ایثار و شهادت با فرهنگ ایرانی چه سودی دارد؟ممکن است در پاسخ چنین گفته شود که قصد ونیت آنان که این اقدام را انجام دادهاند به هیچ وجه مقابله با فرهنگ ایرانی یا تجاوز به حریم تاریخی پاسارگاد که از نظر میراث فرهنگی حفاظت از این حریم موضوع مهمی است نبوده و به قصد خیر چنین عملی را انجام داده اند. سلّمنا، نیت خیرتان قبول حق، اما در عمل چه شد؟ واقعیت آن است که در عمل عدهای به بهانه ایران دوستی این اقدام را تلاش نظام سیاسی برای محو کردن تدریجی نمادهای ایرانی دانستند و از طراحیهای پیچیده پشت این اقدام سخن به میان آوردند و در سوی دیگر نیز افراطیونی پشت نقابی از ارزشها سعی در بی اهمیت جلوه دادن این بخش از فرهنگ ایرانی داشتند.
آیا در نهایت این دوگانه جعلی برندهای هم دارد؟ آن چه در واقعیات صحنه میبینیم این چنین است که هر دو سوی ماجرا دارند ضرر میکنند. در یک سو از آن جهت که دلبستههای فرهنگ ایران و بومی اش با چنین اقداماتی در حال نابود شدن و فراموشی است و در سوی مقابل هم افرادی بر خلاف آن چه در دفاع هشت ساله شاهدش بودهایم که همه با هم در مقابل خصم ایستاده بودیم دارند بخشی از جامعه را مقابل این ارزشها و در تضاد با آن تعریف میکنند. به نظر میآید برای تصمیم گیری در چنین موضوعاتی باید تدابیر خردمندانهتری را شاهد باشیم. برای اتخاذ چنین تصمیماتی میبایست به همه وجوه یک موضوع نگریست و این امکان وجود ندارد که بتوان با احساسات گراییهای یکجانبهنگر به تصمیماتی عاقلانه که به سود همه باشد رسید.