روزنامه بهار: در حالی که این روزها شنیده میشد، پوستر فیلم «کارت پرواز» از روی پوستر یک فیلم خارجی کپی شده است، طراح پوستر تاکید کرد ماجرا برعکس است و او پوسترش را زودتر طراحی و رونمایی کرده است. طاها ذاکر، طراح پوستر با اشاره به اینکه به زودی از شرکت «سونی پیکچرز» برای کپی غیرمجاز از پوستر «کارت پرواز» به کارگردانی مهدی رحمانی شکایت ميکند، بر بحران موجود در جامعه فرهنگی و اجتماعی تاکید داشت. ذاکر یکی از پر کارترین طراحانی است که در دهه اخیر فعالیت ميکند و طراحی پوستر فیلمهایی از جریان نو سینمای ایران همچون «فصل بارانهای موسمی»، «پرویز»، «روز مبادا»، «تابور» و «یک شهروند کاملا معمولی» را بر عهده داشته است.
***
این روزها از شما به عنوان طراح جنجالی یاد ميشود. ماجرای کپی بودن پوسترها به کجا رسیده است؟
در حال طرح شکایت از شرکت «سونی پیکچرز» هستیم تا کمک کنند تا این مسئله رفع شود اما مسائلی در میان است که باید ببینیم ميتوانیم از این موانع عبور کنیم یا نه.
این موانع چه مواردی هستند؟
اول از همه اینکه اثبات این نکته که این دو پوستر به هم شباهت دارند، بیش از آن است که شباهت باشد. مرزی بین شباهت و کپی وجود دارد و دوم اینکه کارشناسی هم نداریم که این موارد را بررسی کنند و شغلش تشخیص و تبیین این نوع مسائل باشد، نداریم. در ابتدا باید کپی بودن این دو پوستر مشخص شود. به عنوان طراح پوستر فیلم «کارت پرواز» وقتی با پوستر فیلم «flat liner» روبه رو شدم، جا خوردم که چقدر این دو پوستر به هم شبیه هستند ولی خیلی به این موضوع توجه نکردم. واکنش هایی هم ميگرفتم که همه به کپی بودن پوسترها اشاره داشتند ولی تصور ميکردم که بقیه هم مثل من متوجه هستند که پوستر فیلم ما زودتر از پوستر فیلم خارجی طراحی و منتشر شده است. تا اینکه خبری مبنی بر کپی بودن پوستر «کارت پرواز» که من طراحی کردم، مطرح شد. بدتر اینکه این خبر بدون هیچ تحقیق و پیگیریاي مطرح شده بود و حتی از تهیه کننده و سازنده فیلم هم پرس و جو نشده بود. در این میان واکنشهاي زیادی مطرح شد که کپی، همه بخشهاي فرهنگی ما را گرفته است و دوستان من معترض شدند که چرا من واکنشی به این بحثها ندارم.
نمی شود نسبت به کنشهاي این چنینی، واکنش نداشت. باید پاسخگوی این اتهام باشید.
واقعیت این است که من سعی ميکنم وارد این جنجالها نشوم ولی ناخواسته وارد این جنجال شدم.
چه مدارکی برای اثبات کپی شدن پوسترتان دارید؟
این پوستر در قالب روی جلد DVD به جشنوارههاي زیادی ارسال شده است که یا فیلم در آن جشنوارهها حاضر شده است یا نه. علاوه بر این، این فیلم در بازار جشنواره کن حضور داشته و فیلم در آنجا توسط پخشکننده بینالمللیای چون اطبایی ارائه شده است و این احتمال وجود دارد که پوستر فیلم در آنجا دیده شده باشد. پیش از آغاز جشنواره کن بود که مهدی رحمانی، سازنده فیلم «کارت پرواز» از من خواست که نمونه هایی برای پوستر، کاتالوگ و روی جلدDVDآماده کنم این طرحها را در اواسط فروردین آماده کردم و برای ایشان ارسال کردم. پیش از آن، این فیلم در جشنواره بینالمللی برلین ارسال شده است و روی DVD ارسالی این طرح وجود داشت و باید اشاره کنم که خیلی پیشتر از جشنواره برلین، این طرح برای جشنواره فیلم فجر در اوایل سال 2017 زده شده است. طرحی که این قدر حاشیه ساز شده، خیلی پیشتر از فیلم «flat liner» طراحی شده بود.
در واقع اگر اثری هم کپی شده باشد، طرف دیگر این اقدام را انجام داده است، درست است؟
من چون کارشناس نیستم که بتوانم کپی را از اصل طرح تشخیص بدهم، به خودم اجازه نمی دهم که به طراحی در دنیا اتهام بزنم ، طرحی را کپی کرده است. در حال حاضر ما طرح مسئله ميکنیم و نه طرح شکایت. دلیل پرسش ما این است که چطور هر دو پوستر فیلم «flat liner» شبیه پوستر فیلم ما است. من وقتی پوستر اول را دیدم، احساس کردم که طراح دیگری در جهان با من هم ایده و هم فکر بوده است اما وقتی پوستر دوم فیلم را دیدم این احساس را نداشتم. چطور ممکن است هر دو پوستر «flat liner» این قدر شبیه به پوستر فیلم «کارت پرواز» باشد که من طراحی کردم. اینجا بود که شکم بیشتر شد. نمی توانم اتهام کپی بودن به آن پوسترها را بزنم ولی این اتهام به من زده شده است و من در جهت رفع اتهام از خودم باید این مسئله را طرح و پیگیری کنم.
درباره شکل گیری این طرح چیزی به خاطر ميآورید؟
این ایده در کارگاه چاپ به ذهن من آمد. در چاپخانه بودم و داشتم پوستری را چاپ ميکردم که برحسب اتفاق، بخشی ازعکس روی پوستر خراب شد. از خرابی آن پوستر، این تعبیر که اضمحلال آن فرد را نشان ميدهد، به ذهنم آمد. وقتی فیلم «کارت پرواز» را دیدم، این ایده در ذهن من قویتر شد چون در طی فیلم شخصیت داستان رو به اضمحلال ميرود. وقتی داشتم فیلم را تحلیل ميکردم ، به این نتیجه رسیدم که دختر جوان در قصه رو به نابودی است و یاد آن پوستر خراب شده افتادم واز آن ایده کمک گرفتم اما داستان فیلم «flat liner» چنین معنایی را انتقال نمی دهد. خروجی هر دو پوستر یکی است اما مسیر رسیدن به این ایده برای هر دو فیلم متفاوت است اما شباهت هر دو پوستر ما با پوسترهای آن فیلم حاشیه ساز شده است. من در اینجا متهم شده ام و یا باید واکنشم این باشد که کپی ای در کار نبوده است و هر دو پوستر برآمده از ذهن طراحان خودش بوده است که به دلیل شباهت بياندازه دو پوستر از طرفی، دیگران جمعی قابل پذیرش نیست. جالب اینجاست که همه هم کارشناس هستند و عنوان کردند که من کپی کردهام. در نتیجه تصمیم گرفتم واکنشم این باشد که از کارشناسی بخواهم که طرحها را قضاوت کند و نظر بدهد. حال منتظرم که کارشناس بینالمللیاي بیاید و این دو طرح را بررسی کند و اعلام کند که طرحها کپی هست یا نیست!
تا از شما رفع اتهام شود؟
بله من در این شرایط قرار گرفتم که علاقهای به آن ندارم اما مجبورم برای رفع این اتهام آن را پیگیری کنم. به نظرم در حال حاضر بحرانهاي جدی تری داریم که کپی، بحران اصلی فضای فرهنگی و اجتماعی ما نیست. فیلمهاي زیادی ساخته ميشوند که در ساختار و طراحی، بينهایت از نمونههاي اصلی خود (حال چه داخلی، چه خارجی) کپی ميشوند و کسی هم اشارهاي به آنها ندارد و چه بسا کپیهاي بدی هم هستند. بحران ما طراحی پوستر نیست، کمی فراتر نگاه کنیم که بحران اصلی، بحران مخاطب است. از طرفی فرهنگ محفلی شده و از طرفی مخاطبان نازل شدهاند که به مسائل مختلف سمت و سو ميدهند. چهرههاي پرطرفدار و نازل، ابتذال را وارد فضای فرهنگی کرده اند و تبلیغات، مسائل سرگرمی و امثال آن را جهت ميدهند. به قول آقای عقیقی، فیلم فارسی تمام نمی شود فقط از شکلی به شکل دیگر تغییر ميکند. در واقع قانون بقای فیلم فارسی در جامعه سینمایی ما برقرار است. مسئله سازندگان ما دیگر کار حرفهاي و آرتیسیتی نیست.
یعنی ميخواهید بگویید مخاطب پسند بودن بر فیلم و حواشی آن مسلط شده است؟
در شرایطی هستیم که هنری و آرتیسیتی بودن اثر یک امتیاز نیست. واقعیت این است که ارزشها جا به جا شده اند و این بحران فقط در سینما اتفاق نیفتاده است بلکه در دیگر حوزههاي هنری و حتی اجتماعی هم این اتفاق رخ داده است. فقط فرقش این است که در دیگر هنرها این هنرمندان تجسمی هستند که به گالریها ميروند و تئاتری ها، تئاتر ميبینند و محفلی عمل ميکنند و تنها هنری که هنوز ارتباطش با مردم را حفظ کرده است، سینما است که به خاطر حفظ همین پیوند و نگهداشتن تماشاگر حداقلی هم تن به هر ابتذالی ميدهد. مشکل بزرگ ما این است که ما با گذاشتن بازیگری با لب قلوهاي و دماغ عمل کرده، این فرهنگ را تایید ميکنیم و از این موارد بسیار است. فراموش نکنیم که وقتی فرهنگ نازل ميشود، بيفرهنگی از جانب دیگر فراگیر ميشود به گونهاي که رسانههاي دیگر هم باید به این بيفرهنگی تن بدهند. ما باید فکر جدی برای مخاطب بکنیم چون این روند نگرانکننده است.
پیش از اتهامی که به شما زده شد، سه خواننده داخلی به دلیل کپی از آثار اردلان سرافراز متهم شدند و حالا یکی از داخل کشور یعنی شما در پی پیگیری کردن حقوق خود هستید که از سوی یک طراح خارجی تضییع شده است. شما چقدر امیدوار هستید که این روند به نتیجه برسد؟
واقعا نمی دانم چقدر این مسئله قابل پیگیری باشد و به نتیجهاي خواهیم رسید چون من حقوق دان نیستم. با یادی از رئیسجمهور روحانی اما با پرس و جویی که داشتم متوجه شدم کارشناسانی هستند که متخصص تشخیص اصل یا کپی بودن اثر هستند. در نتیجه تصمیم گرفتم از این کارشناسان کمک بگیریم. ما در داخل ایران کارشناس متخصص این حوزه نداریم و درنتیجه باید از کارشناس کشور مقصد که برای آن طرح شکایت آماده کردهايم و قانون کپی رایت هم در آنجا رعایت ميشود، کمک بگیریم. در گفتوگویی با وکیل متوجه شدم که اگر این طرح ثبت شده بود، راحتتر ميشد آن را پیگیری کرد اما ما در ایران ساز و کاری برای این طور مسائل نداریم و دردسر زیادی هم در مسیر وجود دارد ، درنتیجه بيخیال آن ميشویم.