ليلا واحدي
این روزها برنامههای رسانه ملی و افاضات مهمانان رنگارنگش لبخند تلختر از زهری بر گوشه لبهای هر عاقلی مینشاند.از اقرار به ولایت فلان میوه تا زن گرفتن فلان کودک.رسانهای که قرارش دانشگاه بود، اکنون به مدد ضیاهای نورانی و متنوع آبروی ولایت و آینده ایران را با هم در سیبل نابودی خود قرار داده است.رسانه ملی به تعبیری خیلی ساده از آدم حسابی تهی شده است.
سطح مهمانان، مجریان و برنامهریزان این رسانه از کسانی چون محمد بهشتی در دهه 60 به بزرگسالان میوهشناس! و کودکان شیرینزبان تنزل یافته است.اینکه چه شد که سطح دغدغههای ملی ما از برقراری عدالت جهانی به کوبیدن بدل مسی در برنامههای متنوع تنزل کرد خود جای هزاران بحث دارد.اما سؤال اینجاست که هزینه این آبروبرداری و آینده سوزی را چه کسی پرداخت میکند؟
چه کسی به مجریان و برنامه سازان این رسانه سخیف میلیاردها تومان پول پرداخت میکند تا در این وانفسای غرق شدن کشور در انواع بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، دو تن از کودکان معصوم این آب و خاک را مقابل دوربین بنشاند و از آنها درباره فرآیند ازدواج بپرسد و به پاسخهای معصومانه و ناآگاهانه آنها با صدای بلند بخندد.باید هم به ریش این رسانه سخیف بخندند رسانههای ماهواره ای، که از ماست که بر ماست.
این میلیاردها هزینهای که برای ساخت این مبتذلیات خرج میشود دقیقا از کجا تامین میگردد؟ چنان شرایط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی جامعه ایران رو به انحطاط و فروپاشی پیش میرود که گویی همگی برای فرریختن بنیانها توافق کردهایم.شاید گفته شود که رسانه در کنار تمام رسالتهای خود باید اولویت سرگرمی را از یاد نبرد.این گزاره زمانی میتواند محلی از اعراب داشته باشد که آموزشهای درست و عمیق، کنکاشهای بدون سانسور، خبرهای و تحلیلهای فاقد غرض و شفاف، در همه امور به بیننده داده شود.
در همه حوزهها از همه سلایق و جناحها امکان ارائه نظر داشته باشند، رسانه به مفهوم واقعی رقابت پذیر باشد، شعور مخاطب و جامعه در برنامهها لحاظ شود، روانشناسی و جامعه شناسی دغدغهها صورت گیرد و....دقیقا به موازات طی چنین مراحلی و در نظر گرفتن چنین گزارههایی است که میتوان به بخش سرگرمی و تاکشوهای درست رسید و اندیشید.حتی وجه سرگرمی رسانه هم نباید کرامت انسانی را خدشهدار کند. سؤالات، حرکات و رفتارهایی که شان انسانی مهمان را زیر سؤال برد دیگر سرگرمی نیست بدآموزی در پوستین خنده و شوخی است.در جامعهای که از کوچکترین نهاد عمومیاشیعنی مدرسه تا بزرگترین آنها بدآموزیهای متنوعی تجربه میشود، رسانه ملی باید که ضربهگیر این فروپاشی باشد، نه سرعت بخش و کاتالیزور.
تلخ سخن آنکه حتی وقتی این رسانه تصمیم میگیرد به معضلات و فسادهای جامعه ورود پیدا کند از زبان کارشناسی که تقریبا در تمام دو دهه گذشته پای ثابت برنامههای دو ساعته رسانه ملی بوده است! اعلام میکند که مفسدان را در نمازجمعه شلاق زنند تا درس عبرت شود، شبیه همه رفتارهای قهری این سالها، شبیه گشتهای ارشاد و...اما تجربه دنیای پیشرفته نشان میدهد که نه شلاق، نه اخلاق و نه قسم و موعظه هیچ کدام بهاندازه قانون نمیتوانند ریشه فساد در جامعه را خشک کنند.
سوییس، نروژ، استرالیا و آلمان با آنکه بادمجان را ولایی نمیدانند! اما بنابر اعلام سازمانهای جهانی کمترین میزان فساد اقتصادی را در سیستم خود داشتهاند.بر پایه اخبار رسیده از این ولایات برخی از فرط خالی بودن زندانهایشان به واردات زندانی و مجرم از کشورهای همسایه مبادرت میکنند.نه کسی در ملاعام شلاق میخورد و نه رسانههایشان از بام تا شام درس اخلاق بادمجانی! میدهند، اما قانون به عنوان حجت تام و قدرت تمام در این سرزمینها حکومت میکند و وزیر و وکیل و آقازاده و...هم نمیشناسد.