امیر راعیفرد
یکسال پیش و همزمان با افزایش سفرهای استانی محمود احمدینژاد و ورود او به حیطههایی که البته در زمان ۸ سال سکانداری اداره کشور توسط نامبرده، آنها را به عنوان خطوط قرمز برگشتناپذیر حکومتی قلمداد میکرد، زنگ خطری جدی برای ظهور مجدد یک پوپولیست خلقالساعه دیگر به صدا درآمد. تلاش بیوقفه احمدینژاد و تیم رسانهاي او برای امکان ورود به بطن نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه امری است که پس از خروج تیم حامیان او از بدنه تصمیمگیر حکومتی بهصورتی واضح قابل رویت است.
ریشه ورود مجدد نگارنده به داستان دنبالهدار و هدفمند احمدینژاد و وابستگانش را باید در اتفاقات پنجشنبه گذشته در مشهد و چند شهر دیگر ایران جستجو نمود. این بار فشارهای کمر شکن اقتصادی که باعث عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در جامعه ایرانی گردیده است، به عنوان دستاویز جدید دولتمردان بهاری جهت حضور در بطن جامعه آسیب پذیر کشور برگزیده شده است. باید توجه داشت که بروز نارضایتیهای اقتصادی آن هم با توجه به افزایش غیر واقعی سطح توقعات مردمی از جانب دولت حسن روحانی که بیشتر جنبه استفادههای انتخاباتی را در خود جای داده بود، واقعیتی غیر قابل کتمان است. واقعیتی که اگر دولت دوازدهم راهی برای آرام کردن شرایط اجتماعی فراهم نیاورد، دیر یا زود خود را در محاصره معترضان اجتماعی خواهد دید.
لازم به توضیح است که غرض از ارایه توضیح بالا، تاکید بر وجود این نارضایتیهای اقتصادی در میان مردم بود که از جانب هیچ گروه و دسته و جریان سیاسی قابل تکذیب نیست اما «نمایشنامه محمود مردمی» که چند صباحی است با کارگردانی خوب و تصویربرداری و صحنهآرایی قوی تیم احمدینژاد و مشایی به روی صحنه سیاست ایران رفته است، با بازی خیابانی روزهای اخیر خود، فاز جدیدی از اکران را تجربه می کند. فازی که اگر از کنترل کارگردانان اصلی این نمایش خارج شود ریشه بسیاری از چیزها را خواهد سوزاند. برای ورود دقیقتر به اصل جریان چند روز گذشته لازم است از چند فاکتور مهم جهت اثبات مدیریت هماهنگ تجمعات ظاهرا اقتصادی روزهای گذشته نام برده شود.
۱.با کمی دقت در انتخاب محل تجمع مشهد میتوان به بسیاری از موارد پی برد. شورای شهر و شهرداری مشهد به عنوان تنها مراکز در اختیار اصلاحطلبان از سوی معترضان جهت محل برگزاری تجمع انتخاب شده است حال آنکه اگر هدف معترضان دولت و سیاستهاي ضعیف اقتصادیاش بوده است قاعدتا باید این تجمع در محلی که نماینده دولت شناخته میشود برگزار میشده است نه در برابر سازمانی که وظیفه خدمات رسانی را برعهده دارد!
۲. با توجه به اتفاقات چند ماه گذشته در مشهد و تحریک مردم توسط برخی اعضای منسوب به جبهه پایداری و دعوت از مردم برای چندین بار تجمع در برابر شهرداری مشهد به سادگی میتوان ارتباط مشخصی میان تبدیل کردن میدان شهدا به یک محل تجمع ضد دولتی از سوی تندروهای اصولگرا را تشخیص داد.
۳. برگزاری تجمعات مشابه با اعتراضات مشهد که در چند شهر دیگر استان خراسان و برخی استانهای دیگر با همین فرمول و با شعارهای یکسان و در یک روز مشخص جملگی نشان دهنده وجود یک حلقه تصمیمگیر جهت مدیریت این اتفاقات بوده است.
۴. همزمانی سفر احمدینژاد به استان کم برخوردار بوشهر و اتخاذ روش مصلح مردمی از جانب وی و سخنرانی آتشین او درست در روزی که تجمعات کوچک اعتراضی به ظاهر مردمی شکل گرفته است، نمی تواند امری تصادفی قلمداد گردد.
۵. انتشار گسترده فیلمهای تجمعات فوقالذکر در کانالهاي منسوبان دولتمردان بهاری و فیلمبرداریهای کاملا حرفهای از صحنههای درگیری و شعار میتواند دلیلی باشد بر تغییر فاز رفتاری تیم احمدینژاد در مقابل بخشی از حاکمیت و دولت.
نکته مهم در رفتارشناسی عوامفریبانه احمدینژاد و یارانش را باید در تلاش آنها در اثبات محقق شدن پیشگوییهای اجتماعیشان جستجو نمود. آنجایی که احمدینژاد در طول یکسال گذشته و در استانهای مختلف فریاد «حساب کشی مردم ستمدیده ایران از حاکمان» را سر می داد. احمدینژاد و حلقه اطرافش به خوبی از حافظه تاریخی ضعیف مردم ایران بهرهبرداری میکنند. به این معنا که با به زبان آوردن دردهایی که در بطن جامعه وجود دارد سعی در نزدیک نشان دادن خود و جامعه فرودست ایرانی داشته و با وقاحت سیاسی مثالزدنی عقبه دهشتناک مدیریتی خود را به گوشهای متروک میافکنند تا در نقش تازهای به بازی خود ادامه دهند. تلاش بیوقفه دولتمردان بهاری جهت تغییر فاز سیاسیشان و حفظ ظاهر منجی عادل برای جامعه زجر کشیده ایرانی امریست که شاید بتواند به عنوان تنها راه حفظ حیات سیاسی این گروه مطرود تلقی گردد.
شاید مهمترین بحث در ارتباط با دلیل این تغییر فاز رفتاری شکستخوردگان از مردم را باید در تلاش ایشان برای امکان بروز سیاسی برشمرد. تلاش قشر تندرو اصولگرایان و تیم احمدینژاد جهت اثبات بیکفایتی دولت و تحریک مردم برای اعتراضاتی که در دولت آقایان در زمره خطوط قرمز مرگبار قرار داشت! مهمترین هدف کوتاهمدت اتاق فکر دولتیان نهم و دهم است. حال آنکه تجربه این مدیریت مقطعی در اعتراضات خیابانی از سوی تیم گرداننده این نمایش نشان داد که کنترل این آتش زیر خاکستر بسیار سختتر از چیزی خواهد بود که اتاق فکر سادهانگار دولت بهار به آن دلخوش کرده است.
تحریک زخمهاي غیرقابلکتمان اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که روح و جان قشر عظیمی از ملت را در بر گرفته است نتیجهای جز خلق یک فاجعه اجتماعی در بر نخواهد داشت و این فاجعه نه به دولت روحانی رحم خواهد کرد و نه به بازیگران نمایشنامه محمود مردمی ملاطفتی خواهد داشت! کوتاه سخن اینکه ندای احقاق حقوق ملت نمیتواند از حنجره مردی بیرون بیاید که در بزرگترین فسادها و بیاخلاقیها و دروغها و تحدیدات نقش نخست را بازی کرده است.