گروه سیاسی: حسین نورانینژاد در سایت امتداد نوشت: اعتراضات اخیر را اگر درست نشناسیم و دچار خطای تحلیلی شویم، در مواجهه با آن نیز دچار اشتباه خواهیم شد؛ البته این درصورتی است که رویکرد «حل مسئله» داشته باشیم، وگرنه «پاک کردن» صورتمسئله هم یک راه است که از طریق سرکوب و برخورد امنیتی ممکن است مسئله را «جمع کند» و نیاز چندانی هم به فهم مسئله ندارد. در این صورت هم طبیعی است که انتظار داشته باشیم مسئله مثل یک غده سرطانی روزی از جای دیگری از بدن کشور بیرون بزند. اما این اعتراضات به عقیده صاحب این قلم، اولا جدی است. کمیت و گستره اعتراضات و خسارات جانی و مالی که تاکنون در بر داشته و جمعیت پیگیران اخبار آن نشان میدهد که مسئله جدی است.
دوم، بیسر است؛ یعنی یک جریان گفتمانی یا سیاسی یا گروه خاص بر آن رهبری و مدیریت ندارد. در نتیجه گفتوگو با آن سخت است. سوم، ریشهدار است. ریشهدار به این معنا که اعتراض به یک موضوع خاص در روزها و ماههای اخیر نیست. به یک دولت و یک دستگاه حکومتی هم نیست. این اعتراض، حاصل انباشت مطالبات و دلخوریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که فرو خورده شده، امکان بروز تدریجی نداشته و بروز و ظهور گاهبهگاه آن در زمانهایی چون انتخابات منتج به نتیجه مورد انتظار نشده و اینک ناگهان به شکل خشم بروز یافته است. معترضان مطالبه معلومی را مطرح نمیکنند، یک گروه مشخص هم نیستند. آنها کلا معترضند. اعتماد ندارند، مورد اعتماد نیستند، شغل ندارند، دخل و خرجشان با هم نمیخواند، نسبت به هزینهکرد بخشی از منابع کشورشان در جاهایی که قبولش ندارند حرف دارند، به درست یا غلط اگر به موضوعی معترض باشند راهی برای ابراز آن ندارند، ساختار اداری و مدیریتی کشور را ناکارآمد میدانند، آسیبهای اجتماعی کلافهشان کرده است، صداوسیمایی دارند که روزانه در ساعتهای متمادی یا حرف دل آنها را نادیده میگیرد یا آنها را محکوم میکند، سبک زندگیشان یا به رسمیت شناخته نشده یا تحقیر شده است، آقازادگی را فرهنگ رایج در کشور میدانند، از دست ژنهای خوب به ستوه آمدهاند، تبعیض را کاملا حس میکنند، بیکار است و خود را شایسته میداند اما میبیند که فلان آقازاده یا فلان پارتیدار یا فلان عافیتطلب و لابیباز یکباره سر از بهترین مشاغل با بهترین موقعیتهای شغلی در میآورد اما پیش پای خودش هزار دستانداز برای کمترین شغل وجود دارد. کسی که باور دارد شایستگی کمتری از او داشته با ماشین دولتی و راننده شخصی از کنارش رد میشود و او باید دنبال بی آر تی و متروهای شلوغ بدود و لای دست و پا له شود. خسته است، برای خستگی در کردن آهنگی که دوست دارد را ممنوع میبیند، فیلمی را که دوستش دارد، باید غیر از مسیر عادی پیدا کند و ببیند، پوشش مطلوبش در گفتمان رسمی تحقیر میشود، به وعدهای رای میدهد اما اتفاق نمیافتد، انتخابات برایش غیرجدی میشود، حق اعتراض و راه اعتراض هم ندارد. همین است که هست. برای امروز و دیروز هم نیست. برای یکی، دو موضوع هم نیست. در زمان این دولت و آن دولت هم تفاوت جدی در سرنوشتش ایجاد نشده است. شاکی است. از خیلی وقت پیش شاکی است. شکایاتش ریشه دارد.
چهارم، قابل مدیریت است. همین چند ماه پیش این جامعه با شور و شوق بسیار و با جمعیتی قابلتوجه در انتخابات شرکت کرد. یعنی میل جامعه به پیگیری مطالباتش از طریق صندوق رای است. تنها باید احساس کند که رایش کاملا موثر است و فردای انتخابات حرف و نظرش زیر گفتمان رسمی فراموش نمیشود. افراد و سیاستهایی که نه شنیدهاند به انحای مختلف بر سرنوشت مردم مجددا حاکم نمیشوند، کسی که دست راست کاندیدای بازنده در انتخابات بوده رییس دانشگاه آزاد با مخاطبانی میلیونی نشود، دیگرانی که باختهاند هر کدام در سمتی بالا مدیریتهای کلان نکنند و کسانی که کاندیدای پیروز را به موفقیت رساندند تحت فشار و محدودیتهای بیشازپیش قرار نگیرند.
به جز این، سیکل معیوب است و راهحل انتخابات را در ذهن جامعه عقیم میکند. از سویی به نظر میرسد اگر این اعتراضات طولانی شود، امکان سوءاستفاده و موجسواری جریانهای خشونتطلب و برانداز را بیشتر میکند. ضمن آنکه فرصت پیوند خوردن افراد و جمعهای متمایل به رفتار غیرمدنی و خشن را فراهم میکند. همچنین تداوم اعتراضات فعلی دشمنان بیرونی که یک واقعیت عینی هستند و در شرایط حضور رییسجمهور غیرعاقلی چون ترامپ در آمریکا، پیشبینیناپذیرتر و جریتر از قبل شدهاند را در افکار شوم خود مصممتر میکند.
به همین دلایل، به نظر میرسد با رویکردی غیرلجوجانه و با تدابیر فوری، گفتوگوی غیرکلیشهای و صادقانه با معترضان و نشاندادن برخی مواردی که متضمن ادامه اصلاحات مدنظر اکثریت جامعه باشد، از این اعتراضها میتوان فرصتی برای عبور به اجماع و گفتوگوی ملی ساخت. هم این اعتراضها را «حل» کرد و هم به حل سایر مسائلی ورود کرد که زمینهساز مطالبات انباشته و خشم عمومی شدهاند. در این صورت راه جمع کردن باقیمانده خشونتطلبها و تخریبگرانی که با حل مسئله کنار نیامدهاند، همچون هر جامعه قانونگرا و دموکراتیک دیگری با حداقل قوه قهریه موجه و با همدلی عمومی مواجه خواهد بود.