روزنامه بهار: داریوش شایگان، یکی از بزرگان فلسفه و اندیشمندان عصر حاضر است که تجربههاي متفاوتی را در زندگی پشت سر گذرانده است. او به هزار توي تمدنهاي كهنه مثل کشور هزار رنگ هند و تمدنهاي نو مثل سالها زندگی در فرانسه سرك كشيده و از هر گوشهاي خوشهاي چيده است. او همچنین به دنياي پر رمز و راز عرفان اسلامي و درك محضر فرزانگاني چون علامه طباطبايي، سيدجلالالدين آشتياني و رفيعي قزويني تا جهان انديشههاي رنگارنگ امروز توجه کرده است و آثارش، آینه ای است از تجربهها و زندگی از سر گذرانده اش. کتاب «آسيا در برابر غرب» او در راستای تفهیم مقابله با دیدگاهها و فلسفه غربی بود که به نوعی مشخص تر، تداعی گر و تبیین کننده کتاب «غرب زدگی» جلال آل احمد بود و تا سالها این کتاب در پیشانی روشنفکری قرار داشت و او در ادامه فعالیتش، دیدگاهی بسیطتر و جدیدتر را تجربه کرد و آن را در کتاب هایش طرح کرد. حال این اندیشمند که در مقابل مدرنیته تجدد اصالت سنتگرایی را نفی نکرد و سالها پیشروی گفتوگوی تمدنها بود، در بستر بیماری افتاده است. کسی که در زمینه فلسفه و اندیشه ورزی همواره خواند، قلم زد و دیدههایش را تطبیق ميداد.
***
نگاهی به زندگی و کارنامه کاری
«داریوش شایگان» در سال 1313 و در خانوادهای مرفه متولد شد. پدرش بازرگان ایرانی اما مادرش بانویی سنی مذهب از اهالی گرجستان روسیه بود. شایگان تحصیلات مقدماتی خود را در مرکز آموزشی «سنلویی» گذراند و بعد از آن برای تحصیل به خارج از کشور رفت و با اخذ درجه دکترا در رشته هندشناسی در سال 1347 به ایران بازگشت و به تحقیقات خود پیرامون ادیان بهویژه ادیان هندی ادامه داد که حاصل آن کتابی دو جلدی بود به نام «ادیان و مکتبهای فلسفی هند» که از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شد.
شایگان پیش از آن دیدگاههای نظریاش را در کتاب «آسیا در برابر غرب» منتشر ساخته بود که همچنان از کتابهای مهم در حوزه اندیشه معاصر ایرانی است. او همچنین چند سال بعد کتاب «بتهای ذهنی و خاطرههای ازلی» را انتشار داد. تصوف و هندوئیسم (آیین هندو و عرفان اسلامی بر مبنای کتاب مجمع البحرین نوشته داراشکوه ترجمه به فارسی توسط جمشید ارجمند)، «افسون زدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار» ترجمه فاطمه ولیانی، بینش اساطیری از (نشر اساطیر)، پنج اقلیم حضور (نشر فرهنگ معاصر)، در جستجوی فضاهای گمشده (نشر فرزان روز)، نگاه شکسته ترجمه علیرضا منافزاده از نشر فرزان روز از دیگر آثار او به شمار میرود.
علاوه بر آثاری که شایگان نوشت، دو کتاب مهم نیز به زندگی و آثارش پرداختهاند که اولی «زیر آسمانهای جهان» است که گفت وگویی بلند است از سوی رامین جهانبگلو که با شایگان انجام شده و انتشارات فرزان روز منتشر کرده است و همچنین «آمیزش افقها» کتاب دیگری است که گلچین و منتخبی از آثار گذشته شایگان است که به کوشش محمد منصور هاشمی به همراه مقدمهای طولانی از سوی نشر فرزان روز منتشر شده است. او ساعت ۱۶ عصر پنجشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۶ در سن ۸۲ سالگی دچار سکته مغزی شد و هم اکنون در بیمارستان بستری است و در بیهوشی به سر میبرد.
جوایز و افتخارات
داریوش شایگان رمانی با عنوان «سرزمین سرابها» منتشر کرد که برنده جایزه انجمن نویسندگان فرانسوی شد. پیش از او ایرانیان دیگری چون جواد حدیدی و احمد کامیابی مسک این جایزه را گرفته بودند. در سال ۲۰۱۱ جایزه مدال بزرگ فرانکو فونی به وی تعلق گرفت. همچنین جایزه بزرگ فرانکو فونی در سال ۲۰۱۲ از آن شایگان شد. شایگان در سال ۲۰۱۱ مدال عالی زبان و ادبیات فرانسه را از آن خود کرد و از جمله فیلسوفانی است که نثر فرانسه وی در کتابهای درسی فرانسه چاپ میشود. نشان عالی دولت فرانسه با امضای فرانسوا اولاند رئیسجمهوری دولت فرانسه، در محل سفارت این کشور به داریوش شایگان اعطا شد. وی در سال ۲۰۱۰ از دانشگاه «آرهوس» دانمارک نیز جایزه «گفتوگوی فرهنگها و تمدنها» را از آن خود کرد. جایزه مجمع نویسندگان فرانسوی زبان و نشان شوالیه از دیگر جوایزی است که به داریوش شایگان اعطا شدهاست.
آشنایی با جهان معنویت
و فرهنگ شرقی
برای اینکه با دیدگاههاي این اندیشمند آشنا شویم، لازم است که از تجربیات و دلایل تحقیقاتش در فرهنگ آسایی بیشتر بدانیم. شایگان سالها در مهد تمدن اروپا یعنی در فرانسه زندگی کرد اما از ابتدا به هندشناسی علاقه داشت و در این زمینه تحقیق کرد و کتابها نوشت. او درباره این علاقه توضیح داده است: در دانشگاه ژنو كه دانشجو بودم هم رشته ادبيات و فلسفه ميخواندم و هم علوم سياسي. استادي بود به اسم «ژان هربر»، يك فرانسوي كه تاريخ اساطير هند درس ميداد. رفتم سر كلاس او، البته من از همان زمان به عرفان علاقهمند بودم. در سر كلاس او با اساطير هند و با حماسههاي «ماهابهاراتا و دامايانا» آشنا شدم و سپس شروع كردم به موازات كارهاي ديگر زبان سانسكريت خواندن و به تدريج شدم هندشناس. بعد آمدم ايران با پروفسور «ايندوشكر» كه استاد زبان سانسكريت بود. در تهران سالها درس خواندم. وقتي او از ايران رفت، من در دانشگاه تهران جانشيناش شدم و زبان سانسكريت درس دادم. از آنجا که به فلسفه هند هم علاقهمند بودم، در اين رشته تحقيقاتم را ادامه دادم كه نتيجهاش كتاب «اديان و مكتبهاي فلسفي هند» بود. بعد با هانري كربن آشنا شدم و او من را به مطالعات تطبيقي تشويق كرد و گفت كه در دوران مغولهاي گوركاني در هند، رسالههاي مهمي به زبان فارسي ترجمه شده است، از جمله آثار «داراشكوه». طبيعتاً من به اين موضوع علاقهمند شدم و در اين زمان كه حدود سالهاي 1340 بود با علماي اسلام هم خيلي معاشرت داشتم، از جمله با مرحوم علامه طباطبايي و آقاي سيد جلال الدين آشتياني.
او در ادامه تاکید کرده بود: كربن آن قدر به شناساندن فرهنگ ايراني خدمت كرده است كه وظيفه ما است كه قبل از يك فرانسوي كتابي درباره آثار او بنويسيم.. این دوره تحقیقاتی باعث شد تا به عمق تمدنهاي آسيايي پي ببرم، ناگزير است كه فرهنگ شان را بشناسد و آن هم در عمق يعني با سرسپردگي اين فرهنگها که همه فرهنگهاي ديني هم هستند، چه هند، چه ايران، چه چين، چه ژاپن. البته من به خاور دور هم از طريق آيين «بوديسم» خيلي علاقهمند شده بودم، مطالعاتي هم درباره چين كردم، البته زبان چيني بلد نيستم. بعد با پروفسور «ايزوتسو» آشنا شدم و در تهران سر كلاسهاي او رفتم. اين است كه يك سير كاملي در تفكر آسيايي كردم. به موازات اين به تفكر غرب هم علاقهمند بودم. كارم هميشه مقايسه بود و هميشه هم علاقهمند بودم بدانم كه چرا تمدنهاي بزرگ آسيايي از يك دوره خاص تاريخي از گردونه خارج ميشوند. اين براي من مهم بود. اين تمدنها تا قرن 17 و 18 بارور بودند و بعد يك دفعه متوقف شدند.
مدرنیته ناتوان در پاسخ به معنویت
شایگان معتقد بود که مدرنيته مسائل قانوني را حل كرد، مسائل اقتصادي، مسائل اجتماعي را حل كرد و تفكيك سه قوا، جامعه مدني و احكامش را روشن كرد، اما به مسائل اساسي حيات پاسخ نداد.
او در گفتوگویی متذکر ميشود: مرگ چيست؟ زندگي بعد از مرگ چيست؟ ما از كجا ميآييم و به كجا ميرويم؟ اين سؤالها وجود دارد و تا دنيا دنيا است اين مسائل هست. حالا اين به انواع و اقسام صورتها درميآيد امروز انسانها چون در دنياي گسترده زندگي ميكنند، تمام فرهنگها با هم تداخل پيدا ميكنند و ما در دنيا و فضاي دو رگهسازي زندگي ميكنيم و از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر با تفكر سيار سفر ميكنيم. اين است كه انسانها هر كدام راه خودشان را پيدا ميكنند. براي اين است كه ميگويم همه به نوعي «مرقعساز» شدهاند. هر كسي ميآيد فضاي خودش را ميسازد. فضاي شخصي خودش را ميآرايد، در فضاي كلي تنها راهي كه براي جامعه امروز باقي مانده راه دموكراسي است، ولي در مورد آنچه به زندگي خصوصي شما مربوط ميشود، بايد خودتان راه خودتان را انتخاب كنيد.
وی در این باره همچنین گفته است: هزاران آدم در غرب تمرين يوگا ميكنند. هزارها آدم به ذن ميپردازند، هزارها آدم مراقبه و ضبط حواس ميكنند. خيليها ميروند سراغ راهبهاي تبتي. خيلي ميروند سراغ معنويت هندو، معنويت بودايي. چرا اين كار را انجام ميدهند، براي اينكه در تمدن غرب، مسيحيت اسطورههايش را از دست داده است. ديگر جوانها را جذب نميكنند. چون اين بعد معنوي انسان هميشه هست و هميشه هم خودش را نشان ميدهد، پس هميشه يك جايي مردم احساس خلاً ميكنند.
توجه به عنصر شعر در ایرانیان
شایگان در کتاب «پنج اقلیم حضور»، میخواهد علل شاعرانگی ایرانیان را بررسی کند. اینکه به گفته او چرا عنصر شعر اینگونه در جهانبینی و اخلاقیات و حتی اندیشهورزی ایرانیان تأثیرگذار است، پدیدهای که در سایر کشورها وفرهنگهای کهن نظیر ندارد. اما در متن اثر فقط به توصیف تمجیدآمیز از پنج شاعر بزرگ ایرانی (فردوسی، خیام، مولوی، سعدی و حافظ) میپردازد بدون هیچ رهیافتی به کشف ماهیت این ویژگی شاخص در فرهنگ ایرانیان.
او در گفتوگویی مطرح کرده است: مجموعه شاعرانِ ایران در ذهنِ ایرانیها منظومهای ساختهاند که باوجود تفاوت زمانی هفتصد ساله با شاعری مانند حافظ هیچگاه متوجه این تفاوت زمانی نیستیم و با آنها رابطهای عبادی و فراسویی داریم. من شاعر نبودم، اما شاعران را خیلی دوست دارم. البته شاعران ایران که معلوم است، خیام و حافظ و مولوی و اخیراً هم خیلی به سعدی علاقهمند شدهام که یکی از بزرگان ما است و من معتقدم به او بیانصافی شده و تحتالشعاع دیگران قرار گرفته است. ضمنا من از بودلر خیلی چیز یاد گرفتم مخصوصاً دربارهٔ شهر. والتر بنیامین یک کتاب دارد دربارهٔ بودلر که میگوید بودلر واقعاً شاعر مدرنیته است. از شاعران ایران با سپهری دوست بودم و با کمک خودش اشعارش را به فرانسه ترجمه کردم.وی در ادامه تاکید کرده است: من دائم در تحولم، فکرم ایستا نیست. البته در ایران پذیرش «تحول فکری» برای هموطنهای ما بسیار مشکل است، برای همین هنوز حافظ و مولوی میخوانیم و هنوز بزرگترین متفکران ما مربوط به صدها سال پیش هستند. برای من خیلی عجیب است که هنوز بزرگترین متفکران ما، شاعرانمان هستند و تازه جدیدترینشان که حافظ باشد هفتصد سال با ما فاصله دارد. البته نه اینکه اینها آدمهای بزرگی نباشند، سوءتفاهم نشود.
آشنایی بیشتر با منظومه فکری شایگان
در پایان اگر ميخواهید بیشتر درباره منظومه فکری این اندیشمند ایرانی بدانید علاوه بر آثارش، بد نیست که کتاب گفتوگوی محمد منصور هاشمی با او را بخوانید.
هاشمی در معرفی این اندیشمند آورده است: آثار او آثار نقاد نکته سنج و ظریفی است که چیزهای بسیار میداند و از باغی گلی چیده است.بسیار خوانده است و وسیع و با ذهن باز نگریسته است و پذیرا.نه تنها دلبسته نظام ومسلک خاصی نیست،اساساً دلبسته نظام و مسلک به نظر نميرسد. همواره با نحوی گشودگی و انفتاح با موضوعات مختلف و مسائل و مکاتب گوناگون مواجه ميشود و آنچه ميگوید و مينویسد هم بیشتر نقادیهاي ژرف نگرانه است تا تئوریپردازیهاي بزرگ.
وی در ادامه نوشته است: داریوش شایگان در زمره آن گروه از اندیشمندان ما است که فاصله تاریخی ما و دنیای متجدد را به رأی العین دریافته و لمس کردهاند. فرهنگ سنتی ما با فرهنگ سنتی غرب پیش از تجدد تفاوتهای زیادی داشته است،اما این تفاوتها از سنخ تفاوتی نیست که اینک میان فرهنگ متجدد با دیگر فرهنگها هست.در غرب- به علل مختلف- اتفاقی حادث شده است که دیگر فرهنگها از آن غایب بودهاند. نوزایی و در پی آن نهضت اصلاح دینی و بالاخره روشنگری و در یک کلام تجدد. تجدد چنان بزرگ شده که راه تنفس فرهنگهای پیرامونی را تنگ ميکند و دیگر نميتوان نادیدهاش گرفت.این امر به کشمکش فرهنگ غالب و فرهنگهاي پیرامونی ميانجامد وماجراهای جدیدی را در عرصههاي روانی واجتماعی این فرهنگهای پیرامونی پدید ميآورد.گاهی این تقدیر تاریخی به «توهم مضاعف» ميانجامد،توهمی که در طی آن اهل این فرهنگها از سویی تصور ميکنند که ماهیت فکر غربی را ميشناسند و آن را به کنترل خویش در ميآورند و با تسلط بر آن عناصری را که مطلوب ميیابند برمی گزینند و از سوی دیگر تصور ميکنند ميتوانند فرهنگ خود را دست نخورده حفظ کنند.این توهم مضاعف به دو صورت غربزدگی و بیگانگی از خود بروز ميیابد.گاهی هم به پدیدههاي عجیب و پیش بینی ناپذیری ميانجامد که نه از عقلانیت نقاد جدید حاصل شده و نه ریشه در ارزشهای فرهنگهای کهن دارد.مفهوم دیگری که شایگان عرضه ميکند ناظر به همین پدیده ها است. «موتاسیون» تاریخی-فرهنگی.
هاشمی در کتابش تصریح کرده است: شایگان به واقع دلبسته فرهنگهاي گوناگون است. شیفته سنتهاي کهن است و در عین حال کاملاً متجدد. هم عاشق فرهنگ و هنر اسلامی و هندی و چینی است هم دوستدار فرهنگ و هنر جدید. او به راستی دارای هویتی چهل تکه است و خود نمونه متفکر و مهاجر سیار. مطابق تصویری که ما از حکیم داریم، حکیم کسی است که خود تحقق و تجلی اندیشه هایش باشد. به این معنا او حکیم است: حکیمی هم شرقی و هم غربی.