«تنگه ابوقریب» بهرام توکلی، «به وقت شام» ابراهیم حاتمی کیا، «مغزهای کوچک زنگ زده» هومن سیدی، «لاتاری» محمدحسین مهدویان، «چهارراه استانبول» مصطفی کیایی و «بمب یک عاشقانه» پیمان معادی. شش فیلمی هستند که تا امروز بالاترین آرا را در میان رای های مردمی داشته اند، نکته جالب توجه خارج شدن «عرق سرد» از فهرست محبوبترینهاست. اتفاقی که شاید با مخالفت رسانه های اصولگرا با مضمون این فیلم بیربط نباشد. نکته جالب توجه محبوبترینهای آرای مردمی غیبت «مصادره» است. فیلمی که صف های عریض و طویلی دارد و عطاران در آن هنرنمایی میکند اما جایی میان محبوبها ندارد، همان طور که «به وقت شام» حاتمی کیا که خیلی هم محبوبیت نداشته در آرای مردمی جزو برترینها قرار گرفته است!
دیرور( پنج شنبه ۱۹ بهمن ماه) و دو روز مانده تا پایان جشنواره فیلمهایی در سینمای رسانه ها به نمایش درآمد که کیفیت آن ها صدای بسیاری از منتقدان و خبرنگاران را درآورد و درخواست جمعی از منتقدان «مستقل» برای احیای زرشک زرین؛ پررنگ و رسانهای شد. در این روز؛ سه فیلم «جشن دلتنگی» به کارگردانی پوریا آذربایجانی، «هایلایت» به کارگردانی اصغر نعیمی و «ماهورا» به کارگردانی حمید زرگرنژاد به نمایش درآمد که از میان آنها فقط فیلم سوم تا حدودی تماشاگران را بیشتر در سالن نگه داشت و رضایت نسبی آنها هم پس از پایان فیلم بخاطر واقعی بودن داستان بود.
در «جشن دلتنگی» ،فیلم از نیمههای ماجرا خسته کننده شد و دقایقی پس از شروع تماشاگران قابل توجهی را مجبور کرد تا سالن را ترک کنند. این اتفاق در دو فیلم دیگر هم تکرار شد با این تفاوت که میزان انتقاد و اعتراض نسبت به فیلم «هایلایت» بیشتر بود. البته فیلم «جاده قدیم» منیژه حکمت، یا «امپراطور جهنم» پرویز شیخ طادی هم مشتریان زیادی ندارند.
میزان انتقاد از این فیلمها به قدری بود که تا پایان شب خیلی از خبرنگاران و منتقدان از فیلمهای روز هفتم گله میکردند و متعجب بودند که چه لزومی داشته این فیلمها با این کیفیت پایین به بخش رقابتی جشنواره راه پیدا کنند. یکی از خبرهای مهم در این روز به معرفی نامزدهای جشنواره مربوط می شد که یکی از مدیران جشنواره در یک برنامه رادیویی اعلام کرد که برای جلوگیری از کمرونق شدن جشنواره در روز آخر برخلاف سالهای قبل، اسامی کاندیداها تقریبا ۲۴ ساعت قبل از مراسم اختتامیه و پس از پایان آخرین فیلم جشنواره اعلام میشود که آن هم احتمالا در یک نشست خبری انجام خواهد شد.
بازارگرمي براي فيلم سخيف لاتاري يا ...؟
يك سايت خبري نزديك به فيلمساز سفارشيساز مدعي شد: برخی از منابع آگاه از توقیف احتمالی فیلم سینمایی لاتاری ساخته محمد حسین مهدویان خبر دادهاند! اين سايت به نقل از محافل آگاه خود! نوشت كه فیلم جدید مهدویان که یکی از جنجالیترین فیلمهای جشنواره فیلم فجر بوده به دليل فشارهاي سياسي پس از جشنواره فرصت اکران نخواهد داشت. این تصمیم پس از اعلام برنامه هفت در خصوص تروريست بودن ايرانيان در اين فيلم و با فشار سیاسی و به بهانه به خطر افتادن امنیت ملی رخ میدهد.
البته به نظر ميرسد اين فضاسازي رسانهاي توسط باند رسانهاي همين فيلم كه از نفوذ زيادي در بين محافل خاص برخوردارند و در جهت بازارگرمي براي فيلم سخيف لاتاري مي باشد!
ادامه حمایت مسئولان، از "به وقت شام" حاتمیکیا!
کافه سینما هم نوشت: در روزهای گذشته و با وجود تمام انتقادها به پروژه میلیاردی ابراهیم حاتمیکیا، که بودجهاش از اقتصاد مرکزی تامین شده، مسئولان به حمایت از فیلم پرداختهاند!
پس از علی مطهری، عزتالله ضرغامی رییس اسبق صدا و سیما، این فیلم را «شاهکار» دانسته، و در فضای مجازی از اشکهای جواد ظریف پس از تماشای فیلم، سخن گفته شده است!!
محصول مفرح و مبتذل ابراهیم حاتمیکیا!
امیر قادری در كافه سينما نوشت: "به وقت شام"، غیر قابل باور است. وحشتناک بد است! شبیه هیچ فیلمی که پیش از این دیدهاید نیست. با مرد ریش نارنجی سوار بر اسب روی باند فرودگاه و اسرای نارنجیپوش در قفس، و آدم بدی که با چشمهای درشت بین گوسفندها فریاد میزند، و زن مرگباری که هنگام مرگ، به ترانه متال با صدای خودش گوش میدهد؛ لذت تماشای فیلم بد را، در اوج زنده میکند. یکی از مفرحترین سئانسهای نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر را با ابراهیم حاتمیکیا و Trash Movie جذاباش تجربه کردیم. این فیلم بد خالص، میتواند به یک فیلم-کالت اساسی تبدیل شود!
تماشای فیلم بد و لذت بردن از آن، از لذتهای عشاق سینماست. امسال فیلم "هنرمند فاجعه" جیمز فرانکو در همین باره است. فیلمهای بد، با نابلدی، ایدههای توهمی، و البته با اعتماد به نفس و ایمان کامل فیلمساز به کارش خلق میشوند. این فیلمهای بد کالت شده، در وهله اول میتوانند ملودرام، ترسناک، هارور یا تریلر باشند. اما در اصل به محصولات بامزهای تبدیل میشوند که تمسخر همراه با لذت آنان، یکی از تفریحهای اساسی عشاق سینماست. فیلمهایی که دست به دست میچرخند و لحظات عجیب و غریبی که در آن شکل گرفته، نقل محافل سینمایی است. تکرار میکنم که چنین فیلمهایی باید با عشق و علاقه و اعتماد به نفس خالص، از سوی سازندگانشان ساخته شود، و گرنه به محصولاتی باسمهای و بیتاثیر تبدیل میشوند. سازندگان این فیلمهای بد، در دنیای خودشان غرقاند. تصور میکنند دارند شاهکار میسازند، اما نتیجه وحشتناک است. طبعن این آثار در بیشتر موارد، به صورت شخصی، زیرزمینی و دور از جریان اصلی، که استانداردهایش اجازه ساخت چنین فیلمهایی، و چنین ایدههای غریب و غیر قابل باوری را نمیدهد، شکل میگیرند. با بودجههای اندک. و خود همین اندک بودن بودجه، هم جسارت سازندگاناش را افزایش میدهد، و هم به خلق تصاویر ارزانقیمتی منجر میشود که به ابتذال موجود در محصول نهایی دامن میزند. مثال دمدستی لذت تماشای بد مووی، دست به دست گشتن فیلمهای ایرج ملکی در فضای مجازی است. که مردم این فیلمهای کوتاه ظاهرن جدی را، به عنوان یک جوک و یک محصول کمیک، با همدیگر به اشتراک میگذارند.
حالا اما فکر کنید ابراهیم حاتمیکیا با "به وقت شام"، چنین محصولی با بودجه بالا ساخته است! یعنی فکرش را بکنید یکی از فیلمسازان درجه چند کمپانی فیلمسازی مستقل راجر کورمن، برای به ثمر رساندن ایدههای دیوانهوارشان، بودجه سازمان اوج را هم در اختیار داشته باشند. این یک فیلم باور نکردنی است. با تمام پیشفرضهایمان متفاوت است. این جا مردی را میبینید که در لحظه مویاش سپید میشود. دودهای کامپیوتری با اجرای بد، که از پشت سر شخصیتها به آسمان میرود. زنی که لکههای نارنجی روی پیشانیاش دارد. درباره مرد ریش نارنجی با شمشیر و اسب روی باند فرودگاه، و حمله به گوسفندان در میان بیابان که حرف زدیم. نماهای انیمیشنی خندهدار، از آتش گرفتن موتور هواپیما هم زیاد داریم. رودهبر کننده است! حالا داریم کاریکاتور «فیلمهای فاخر حاکمیتی» را میبینیم. حاتمیکیای به قول خودش «سرباز نظام» و تهیهکننده فیلم، محمد خزاعی، هیچ جوره در نشست مطبوعاتی فیلم، حاضر نشدند درباره پول خرج شده برای ساخت به وقت شام، اطلاعاتی به مردم بدهند. اما نوش جانشان، بس که از تماشای حاصل این توهم بامزه و مبتذل، لذت بردیم و خندیدیم. "هنرمند فاجعه"، در ابعاد غولآسا. اوایل فیلم را که دیدم، به نظرم رسید این میتواند یک هجویه بر فیلمهای خود حاتمیکیا باشد. اما پیشتر که رفتیم، دیدم نه، ماجرا بسیار جذابتر، و سکانسهای بامزه، غولآساتر از این حرفهاست. همه این صحنههای کمیک، با سازهای بادی کارن همایونفر هم همراهی میشود! محشر است!
این وسط دلام میخواهد تماشاگری را، که آن طور که حاتمیکیا ادعا کرده، در مشهد میخواسته از پرده نمایش فیلم به وقت شام، فیلم بگیرد، پیدا کنم. و این که بدانم هدفاش چه بوده.
این جا چند تصویر از بعضی فیلمهای ارزانقیمت و کالتی را که میتوانسته منبع الهام حاتمیکیا برای ساخت فیلماش باشد، میآورم. (خودشان البته از "مد مکس" گفتهاند!) همین الان که رسیدم خانه، تصاویر را گرفتم. ارزشهای هر کدام از این فیلمها به کنار، به نظرم میتواند بخشی از حال و هوای این محصول مبتذل، مفرح و بسیار بامزه حاتمیکیا را به شما هم انتقال بدهد
: