شامگاه گذشته (جمعه 28 اردیبهشت ماه) گروه موسیقی سیمرغ به سرپرستی میثم قومورلو معروف به میثم افشین، با حضور مجتبی غلامی (نوازنده تار، دوتار شمال خراسان و خواننده)، مهرداد لایزال (نوازنده تار، دوتار جنوب خراسان و خواننده)، رضا خسروی (نوازنده کمانچه) و محمدرضا امامیان (نوازنده سازهای ضربی) در قالب پروژه «شبهای موسیقی خراسان» به همت مؤسسه هواداران هنر ایرانیان به مدیریت علیرضا جلالیان در برنامهای با عنوان «نوای غربت موسیقی خراسان در تهران» در تالار رودکی روی صحنه رفتند.این کنسرت در حضور عثمان محمدپرست، معروف به عثمان خوافی، از استادان دوتارنوازی خراسان، برگزار شد که قرار است امروز، شنبه 29 اردیبهشت در همان تالار مورد تجلیل قرار بگیرد.در ابتدای مراسم، جلالیان در صحبت کوتاهی گفت: عثمان محمدپرست هیچ چیز برای خود نمیخواهد، او خواستهاش این است که از موسیقی نواحی خراسان و از روندگانِ مسیری که او پیشکسوتش است، حمایت شود.
ازجمله قطعاتی که در این کنسرت توسط گروه سیمرغ اجرا شد، میتوان به «الله مزار» و «نوایی، نوایی» اشاره کرد.در پایان اجرای گروه سیمرغ، عثمان محمدپرست که روی ویلچر مینشیند به سِن منتقل شد و در صحبتهای کوتاهی گفت: من سلام خالصانهای خدمت شما عرض میکنم که ما را زنده نگه داشتهاید. این مردمند که هنرمندان و حکومتیان را زنده نگه میدارند و اگر نباشند، ما هم نیستیم.او در مورد ویلچرنشین شدنش هم گفت: من 90 سالم است و یک سال و 10 روز است که پایم این چنین شده است، آن هم از روی ناآگاهی بود و عجله کردنِ خودم، اگر کمی صبر و با کسی مشورت میکردم و زود تن به عمل نمیدادنم این طور نمیشد.
این دوتارنواز خراسانی ادامه داد: من به هر جا که رسیدم با دوتار رسیدم. به مدد شناخته شدن با همین دوتار و با کمک خیرین، 920 مدرسه در سراسر ایران ساختهام، چون معتقدم این مدرسه است که به ما علم میدهد و علم است که باعث میشود عقلمان به کار بیفتد. من غصه میخورم که جرات ندارم واضحتر از این حرف بزنم ولی چرا آمریکا باید اینقدر از ما جلوتر باشد؟ از مایی که منابع طبیعیمان و ثروت خدادیمان از آنها بسیار بیشتر است! در جایی که من زندگی میکنم (خواف یکی از شهرستانهای استان خراسان رضوی) هر روز کامیون، کامیون آهن از کوه میکنَند و میبَرَند این طرف و آن طرف، آن وقت وضع مالی مردم آنجا و مردم سایر نقاط ایران چگونه است؟! ما اگر تصمیم بگیریم آقا شویم، همه چیز در دستمان هست، اما مشکل اینجاست که تصمیم نمیگیریم.عثمان خوافی در پایان گفت: من بچه خاکم، پدرم دامدار بود و با همان دوتار به ژاپن، آفریقا، مسکو و... رفتم. الان غصه میخورم که نمیتوانم ساز بزنم، دعایم کنید که خوب شوم و به خاطر شما مردم تهران دوباره به همین سالن بیایم و برایتان اجرا کنم.