این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره انتقال متلها و مثلها به کودکان و نقش نویسندهها در حفظ آنها، اظهار کرد: این موضوعی است که کمابیش بر روی آن کار شده است. اما باید ببینیم کتابخوانی در خانوادهها به چه شکل است.کتاب با تیراژ هزارنسخهای در برابر تعداد مخاطبان عددی نیست. اگر تیراژ کتابها بالا برود و مخاطبان با کتاب انس بگیرند خواهید دید خیلی از موضوعاتی که فکر میکردیم در ادبیات نادیده گرفته میشود، وجود دارد؛ اما شرایط نشر باعث شده کتاب به حداقل برسد.او سپس درباره تأثیر خانوادهها در انتقال متلها به کودکانشان گفت: دیگر زمان انتقال حکایت، متل و مثل به شکل سینه به سینه گذشته است. امروزه دیگر قصهها به شکل قدیم نقل نمیشوند، بنابراین به صورت مکتوب درآمدهاند، حتی یک قصه و حکایت را به صورتهای مختلف مینویسند؛ مثلاً ۲۰ نویسنده یک متن را به شکلهای مختلف نوشتهاند. زمان قدیم برق نبود و شبها خانوادهها به دور یک لامپا جمع میشدند و برای سرگرم کردن یکدیگر قصه میگفتند، اما حالا خانواده شبها تلویزیون میبینند. شرایط زندگی اجتماعی، امکانات و شیوه زندگی مردم جامعه تغییر کرده است و باید این موضوع را در شکل جدید زندگی اجتماعی دید که اثرش روی بچهها چگونه است. دیگر دوره سینه به سینه گشتن آثار سر آمده است، پس بهترین شکل این است که بچهها روخوانی کنند، اما دسترسی به کتاب و توسعه آن در کشور ما وجود ندارد.
نویسنده «ماجراهای علی کوچولو» در ادامه بیان کرد: به نظرم تأثیرگذاری نویسندهها در احیا و تقویت متلها همین میزان است که انجام میشود. اما مسئله اصلی سیاستگذاران فرهنگی هستند. ممکن است در یک سال توجه ویژهای به یک بخش داشته باشند؛ مثلاً داستانهای قدیمی بازنویسی و منتشر شوند. در واقع در همه جای دنیا کمبودها را به این شکل مرتفع میکنند؛ مثلاً یک سال میگویند توجه ویژه به ناشنوایان یا توجه ویژه به فلان بیماری.مجید راستی با تأکید بر اینکه مشکل اصلی، دسترسی به کتاب است، خاطرنشان کرد: ما در بخش تولید و توزیع کتاب ضعف داریم. زمانی که یک قصه به صورت عالی منتشر شود اما تیراژ هزارتایی داشته باشد آدمهای کمتری از آن استفاده میکنند، اما اگر کتاب تیراژ ۱۰ هزارتایی داشته باشد مخاطبان بیشتری خواهد داشت. زمانی که هزار نسخه از یک کتاب چاپ میشود اگر بخواهد به صورت فراگیر توزیع شود به یک منطقه تهران هم نمیرسد، در حالیکه این هزار نسخه برای کل کشور چاپ میشود، بنابراین بخش مشکلدار ما قسمتی است که به توسعه و توزیع کتاب مربوط است.
نویسنده «قصههای بیبی و بابا» در ادامه گفت: واقعیت این است که ما همیشه نمیتوانیم کتاب تولید کنیم، این تولید باید مصرفکننده داشته باشد. همه کتابهای ما به طور متوسط هزار نسخه تولید میشود، تفاوتی هم بین کتاب خوب و بد وجود ندارد؛ کتاب چه با کیفیت خوب و چه با کیفیت بد و متوسط منتشر شود همه هزارتا چاپ میشوند. هنوز مانده تا به جایی برسیم که از کتاب استقبال شود. متأسفانه روز به روز عقبتر میرویم و شرایط جامعه در این زمینه تأثیرگذار بوده است.او سپس اظهار کرد: باید از کتاب حمایت واقعی انجام شود و امکان دسترسی به کتاب برای همگان به وجود بیاید.اگر این اتفاق بیفتد مراجعهکنندگان به کتاب دوبرابر میشوند. شرایط به گونهای نیست که کتابخانه در دسترس همه بچهها وجود داشته باشد. در کشور ما چندهزار مدرسه وجود دارد؟ حداقل ۱۰۰ هزار مدرسه. اما به چه میزان کتابخانه داریم و دسترسی به کتاب به چه شکل است؟ شرایط باید به نحوی باشد که در همه فروشگاههای بزرگ، کتابفروشی بگذارند. در همه فروشگاههای بزرگ رستوران هست اما کتابفروشی نیست و کتاب هم به عنوان غذای روح لازم است. شکلگیری دسترسی به فرهنگ و کتاب خیلی جای کار دارد.