این نویسنده و منتقد سینمایی درباره سازمان سینمایی و نحوهی مدیریت آن تاکنون بیان کرد: متاسفانه کسانی در راس امور سینمایی قرار گرفتند که قاطعیت لازم را برای انسجام بخشیدن به این معاونت یا مدیریت نداشتند. اولین مدیر سینمایی بعد از انقلاب محمدعلی نجفی بود. با وجود آنکه او خودش فیلمساز بود و به نوعی از دل سینما بیرون آمده بود عملاً نتوانست کار خاصی انجام دهد و در مقابل نهادهای بیربطی که در امور سینما دخالت میکردند، از بنیاد مستضعفان گرفته تا حوزه هنری که آن زمان تازه تشکیل شده بود و حتی بخش فیلمسازی سپاه و حوزه علمیه در زمینه مجوز دادن و باطل کردن مجوز فیلمها، دخالت میکردند. برای نمونه هم میتوان به دخالت آیت الله خلخالی درمورد فیلم «قیصر» اشاره کرد که در نهایت با دستور او فیلم از پرده برداشته شد.
او ادامه داد: ارادهای برای برخورد با آدمها و نهادهایی که ربطی به فرهنگ و هنر نداشتند وجود نداشت و ندارد. این روال متاسفانه با تغییراتی ادامه پیدا کرد البته از تأسیس بنیاد سینمایی فارابی تا اواخر ۷۰ که محمد بهشتی مدیرعامل سینمایی بود ما به یک انسجام رسیدیم و دست خیلی از نهادها از سینما کوتاه شود. از دوره دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد که این نهاد به سازمان سینمایی تبدیل شد، عملاً دیدیم که این اتفاق ادامه پیدا کرد و کار خاصی انجام نشد دلیلش هم این بود که مدیرانی که در رأس سازمان قرار گرفتند نگاه ایدئولوژیک به سینما دارند و نگاه فرهنگی هنری مستقل از ایدئولوژی وجود ندارد و این سرنوشتی است که در شوروی سابق نمونهاش را دیدهایم.
این منتقد سینمایی افزود: روسای سازمان سینمایی معمولاً نه سینما خوانده بودند و نه سابقه کار در حوزه سینمایی داشتند و نه حتی سینما دوست بودند بلکه به نظر میرسید سینما به آنها تحمیل شده بود. واقعیت این است که چنین وضعیتی سینما را فشل کرده بنابراین آیا کسی که از حوزه مطبوعات وارد کار سینما شده است و فرض بگیریم که در مطبوعات هم موفق بوده ایا میتواند در سینما هم موفق باشد؟ در حقیقت سینما با حوزه مطبوعات هم جنس نیست و سازوکار دیگری دارد و با مسائلی مثل مخاطب، سرمایه گذاریها، مسائل هنری، تکنیکهای خاص و هزاران نیروهای کاری که از این حوزه ارتزاق میکنند مواجه است. متاسفانه او با فضای سینمای ایران آشنایی زیادی ندارد و در این سالها هم ندیدیم که فعالیت خاص و اظهار نظری در باب سینما داشته باشد. گاهی وقتها کسی به لحاظ غریزی و دانش اینقدر تجربه دارد که نیاز نیست درگذشته فعالیتی مربوط به آن حوزه را داشته باشد تا بتواند مدیریت کند. درحال حاضر سینمای ایران اسکلت بندی درستی ندارد و نمیتواند کار بنیادینی در زمینه زیر ساختهای سینما انجام دهند.
طالبینژاد با بیان این سوال که "چرا حوزه علمیه یا یک نهاد امنیتی باید در حوزه سینما دخالت کند" تصریح کرد: ریاست سازمان سینمایی باید با قاطعیت برخورد کند چه آقای انتظامی باشد چه هرکس دیگری باید بداند تا تکلیف روشن نشود در بر همین پاشنه میچرخد.وی در ادامه صحبتهای خود به بحث ورود پولهای کثیف به سینما نیز اشاره کرد و گفت: ورود پولهای کثیف به سینما بسیار جدی است و سرنخهایی که پس از دیگری پیدا میشود واقعاً ناراحت کننده است. چرا باید سینما ایران آلوده این قضیه شود، تا حدی که هر فیلمی را میخواهید ببینید به آن مشکوک شوید؟ سازمان سینمایی کسی را میخواهد که بتواند با این هرج و مرج برخورد قاطع کند. در این میان ما تهیه کننده و کارگردانانی داریم که مورد حمایت دائمی هستند و از ساخت یک فیلم به سریال میروند و هیج فاصله بین اینها نیست یا مشغول تولیدات مشترک هستند و به نوعی اقتصاد سینما را به چنگ خود گرفتند اما طرف دیگر فیلمسازانی داریم که دستشان در جیب خودشان است و چند سال یکبار هم نمیتوانند فیلم بسازند.
این نویسنده در ادامه این بحث به سیاست شفاف سازی سازمان سینمایی و اعلام امارهایی که به طرق مختلف از هزینهکردهای این سازمان منتشر میشود اشاره کرد و گفت: باید شفافسازی به صورت دائمی وجود داشته باشد. در واقع وقتی پولی وارد سینما میشود باید همه بدانند که این پول از کجا وارد شده و کجا خرج شده است. بر این اساس، این حرکت میتواند مثبت است اما لازم است تداوم پیدا کند. اساساً شفافسازی مانند بودجه یک فیلم باید همه جزئیاتش بیان شود و تا قبل از پروانه ساخت تمام روند تولید اثر مشخص شود همانطور که در همه جای دنیا چنین روندی اتفاق میافتد و حتی در تیتراژ فیلم نام تمامی افراد و نهادی حامی ذکر میشود.
این منتقد درباره بحث کوچک سازی دولت و ادغام برخی از انجمنها و موسسات زیر مجموعه سازمان سینمایی نیز گفت: انجمن سینمای جوان در دورهای پناهگاه و نقطه امید نسل جوان کشور بود و حتی کنکور برگزار میکرد و هنرجویان خود را اینگونه میپذیرفت و شرایطش رونق خوبی پیدا کرده بود و به خصوص در شهرستانها فعالیت خوبی داشت. اما الان شرایط به گونهای پیش رفته است که گویی بود و نبودش تفاوتی با هم ندارند. البته اصلاً منظور نابود کردن این نهاد سینمایی جوان گرایانه نیست بلکه باید از این حالت بلاتکلیفی دربیاید. اکنون اغلب دفاتر شهرستانها به حالت نیمه تعطیل درآمده. نکته دوم این است که امر آموزش دیگر مانند گذشته در این انجمن جدی نیست که میتواند یکی از دلایل آن گسترش مراکز آموزشی و دانشگاهها باشد. درحال حاضر نهادهایی مثل سینمای جوان بیشتر تلاش خود را بر برگزاری جشنوارهها گذاشتهاند در صورتی که وظیفه آنها از ابتدا چیز دیگری بوده است.احمد طالبینژاد در پایان بیان کرد: اگر بحث کوچکسازی باشد میتوانیم آن را با دیگر انجمنها ادغام کنیم تا مدیریتشان تقویت شود و مدیران بهتری در راس امور انجمن قرار بگیرد. از میان دست اندرکاران فعال سینما که هویت مستقل و غیر ایدئولوژیک دارند میتوان مدیرانی را برای مقابله با وضعیت فعلی حاکم بر سینما انتخاب کرد البته مشروط به اینکه مدیران سینمایی از تجربیات مدیران دهه ۶۰ و ۷۰ بهره بگیرند.