گروه فرهنگ و هنر: قبل از ورود به موضوع خوب است واكنش یكی از مجریان سیما به افترازنی اخیر علیاكبر رائفیپور به یكی از بازیگران زن سینمای ایران، را ببینید و سپس نقد كلیتر ما را بخوانید:
...
این فیلم نشان میدهد كه آش آنقدر شور شده كه حتی مجری سیما هم صدایش درآمده كه بس كنید این همه بیاخلاقی و سقوط را. شخص مورد اشاره مجری، رائفیپور است. متولد ۱۳۶۴ یعنی با حدود 35 سن كه به همراه دو-سه نفر دیگر از همتیپهای فكری و مسلكی خودش، بنا به دلایل نامشخص و مبهمی، طی چند ساله اخیر و در حالیكه بسیاری از اساتید دینی و اخلاق و فرهنگ ایرانی، به دلیل شرایط كشور، گوشه انزوا طلبیده و یا به انزوای اجباری و مهاجرت از كشور روی آوردهاند، به یكباره سخنران اعلب مجالس و مناسبتهای دینی و اجتماعی شده و همچون یك «علامه دهر!» درباره همه چیز اظهارنظر میكنند.
آنان ایدههای عجیب و غریب و بدون سند و پشتوانه علمی ارائه میدهند، به گونهای كه خود را متخصص همه امور هستی و نیستی! برای برخی از مخاطبان خود جا زده، و به همه منتقدان و فعالان سیاسی، چهرههای هنری، ورزشی، جهانی، اقتصادی، شاعران، اساتید و فلاسفه...!! و عقاید و سلایق مختلف مردم تاخته و بعضا بیحرمتی نموده و استهزا روا میدارند، به تازگی هم پردههای حیا دریده و به شكل زنندهای در سخنرانیهای خود اقدام به افترازنیهای اخلاقی و جنسی مینمایند!
برای شناخت شخصیت فرد مورد اشاره مجری سیما، چندان نیاز نیست به گذشته دور رجوع كنیم. رائفیپور همانی است كه در سال 1396 در حمایت از امیر تتلو در نامهای سرگشاده اعلام کرده بود که به حال تتلو، غبطه میخورد زیرا که او معیار تشخیص حق از باطل است! (خوانندهای هتاك كه چند ماه بعد حتی از شنیعترین توهینها به مقدسات دینی مردم هم دریغ نورزید!) همانی است كه همین چند ماه قبل و در آستانه عید باستانی ایرانیان (نوروز) همان جشنی كه بسیارانی از اندیشمندان تاریخ جهان از استثنا بودنش و زیباییهایش غبطه میخورند به عنوان یک تشریفات بیفایده! یاد میكند و افاضه میدارد که «به مناسبت اتفاقی بیمعنی یعنی آمدن بهار شکل میگیرد و زمستون میره بهار میاد خب حالا بیاید به درک!»
هم اوست که هدف ساخت کارتونهای تام و جری و میکیماوس و والتدیسنی را محبوب کردن یهودیها میداند و به اعتقادش همه شخصیتهای خوب کارتونها کلاه یهودی دارند! در توهماتش، شلوار «جین» را برآمده از مفهوم جن و کفش پاشنهبلند را نماد سُم جن دانسته است! همانی كه اخیرا برخی از رسانههای طیف راست، برای معرفیاش از لفظ «استاد» هم استفاده میكنند!
از یادمان نرفته كه او همانی است كه پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ آمریکا، صراحتا و به با قاطعیت پیشبینی میكرد هیلاری کلینتون پس از اوباما رییسجمهور خواهد شد و مغرورانه و با آب و تاب ویژه خود بیان میکرد چهار سال است در سخنرانیهایش میگوید رئیسجمهوری بعدی آمریکا یک زن است و آمریکاییها برای «بازی با افکار جهانی» یک زن را به ریاستجمهوری میرسانند!
اما بعدا او هیچگاه حاضر نشد درباره این همه بیراههگویی و پیشبینیهای توخالیاش پاسخ بدهد كه چرا یك زن رییسجمهور نشد، زیرا در همه این سالها ثابت شده كه امثال او در یك جاده یكطرفه و در یك میدان بی رقیب، همواره فقط یك سخنرانند كه صرفا فن «سخنوری» را برای موفقیت خود فرا گرفتهاند؛ همین! حرفهای كه البته و اخیرا با میدانداری و وسعت فضایی كه به وی و امثال او داده شده به ابتذال، افترازنی، استهزای عقاید و سلایق طیفهای متنوع جامعه، منجر شده و به تازگی هم به هتك و تخریب جنسی هم رسیده است! واقعا درباره شناخت شخصیت فردی كه «معیار تشخیص حق از باطلش» تتلو است، چه میتوان گفت؟ جز اینكه افسوس به حال جامعهای بخوریم كه تئوریسینهایش شدهاند امثال او؟
آنگاه مدام بسیاری از دلسوزان به طور مداوم، طرح پرسش می كنند كه چرا جامعه، مردم و جوانان از اخلاقیات و مذهب و فرهنگ دور شدهاند! كه به صراحت باید به آنان گفت: آقایان، از ماست كه بر ماست! از جامعهای كه حسن عباسیها و علیاكبر رائفیپورها شدهاند ایدئولوگها، تئوریسینها و اساتید اخلاق و دینش، انتظاری بیش از این دارید؟ به حال این جامعه باید سر به بالین گذاشت، زار زد و گریست و عزای عمومی اعلام كرد! وقتی تریبوندارانش كسانی باشند كه شنیعترین الفاظ را در مجامع عمومی علیه شهروندان این كشور كه شاید تنها جرمشان این است كه همچون اینان نمیاندیشند، بكار میبرند، چه انتظاری میتوان داشت، جز ترویج بیاخلاقی و سقوط همه فضایل؟ جز این است؟
همانانی كه به عنوان نوستراداموس وطنی نیازی هم به توضیح دادن در مورد ادعاهای واهی و خوابنماشدنهایشان هم نمیبینند! چون هیچگاه توسط نهادهای مسئول به چالش كشیده نشده، كه سهل است روز به روز فراغ بال مییابند لذا در مسیر ناصحیح خود مصرتر هم شده و از این هم بیپرواتر خواهند شد! جای دوری نرویم، خود را نفریبیم، همین بیاخلاقیهای تریبونهای رسمی است كه جامعه ایران را به سمت و سوی ناكجاآباد بیاخلاقی سوق داده است،
عجیبتر اینكه معلوم نیست عقبه صحنهگردانان این پروژه مبهم و حیرتآفرین چیستند و كیستند، اصولا دارای كدامین سابقه و پیشینهای تحصیلاتی، علمی، دینی، تخصصی و ... هستند كه اینگونه براحتی جولان داده، بیاخلاقی را در جامعه بسط میدهند و ایدهها و تزها و پیشبینیهای توخالی آن هم در یك مسیر یكطرفه و بدون پاسخگویی و تقبل مسئولیت، ارائه میدهند و هر كس را دلشان بخواهند در آزادی كامل از دم تیغ پردهدری و هتاكیاشان میگذرانند...!؟ تبعات این روشها و این مسیر كج؛ فقط دامنگیر خود آنان و طرفدارانشان نمیشود كه اگر اینگونه بود چندان غمی نداشتیم، اما چه میتوان كرد وقتی میبینیم تبعات این مسیر، گریبان دین، اعتقاد و اخلاق جامعه ایران را گرفته است. تبعاتی بس ناگوار كه ثمراتش را فراروی خود به عینه و بسیار هویدا و ملموس میبینیم!
و غمبارتر اینكه با وجود همه این علایم منفی و سیگنالهای بس خطرناك، طراحان و صحنهگردانان این نمایش ویرانگر قادرند همچنان و هرگاه اراده كنند در هر كجا عشقشان كشید از مساجد تا مجالس، مراسم، در صدا و سیما و دبیرستان و دانشگاههای كشور و همه حای این ملك سرفراز، تریبونها انتظارشان را میكشند! و از خود میپرسم كه موطن مولانا، حافط، سعدی، فردوسی، ابنسینا، خیام، شهریار، و ... چگونه جولانگه اینان شده؟ كلید رمز این ماجرا چیست و كجاست؟