رضا گوران را اگر اهل تئاتر باشید حتما میشناسید؛ کارگردانی که نمایشهای «داستان یک پلکان»، «جاده طولانی مارپیچ»، «میخوام بخوابم»، «ابرهای پشت حنجره»، «یرما» و «هملت» را کارگردانی کرده و جوایزی را هم از جشنواره تئاتر فجر گرفته، اما سه سالی است که تئاتر را موقتا برای ساخت اولین فیلم سینمایی بلندش رها کرده؛ فیلمی که با نام «سرکوب» روی پرده سینماها در حال اکران است.این فیلم اگرچه برای رونمایی در جشنواره فیلم فجر سال قبل آماده شده بود، اما به این رویداد نرسید و با وجود برخی حاشیهها و حرف و حدیثهایی که از ممیزی در فیلم خبر میداد، سرانجام سازندگانش تصمیم گرفتند آن را یکراست روانه اکران عمومی کنند. «سرکوب» با بازی رویا افشار، باران کوثری، سارا بهرامی، الهام کردا، پردیس احمدیه و جمشید هاشمپور داستان خانوادهای را روایت میکند که رنجهای زیادی را متحمل شده و برای رهایی از این وضع هر کدام به سهم خود تلاش میکنند. گوران که در تدارک ساخت فیلم سینمایی دومش است، از آغوش باز و همراهی خانواده سینما قدردانی میکند و در عین حال یادآور میشود که تئاتر خانه اوست و حتما سراغ اجرای نمایشی تازه خواهد رفت.
او در در گفتوگویی با ایسنا در پاسخ به اینکه چه شد از تئاتر به سینما آمد و آیا در «سرکوب» طرح موضوع برایش دغدغه بود یا تغییر مدیوم از تئاتر به سینما، میگوید: «واقعیت این است که هم طرح موضوع و هم تغییر مدیوم برایم دغدغه بود، چون من همیشه در تئاتر دنبال مخاطب بیشتر بودم و میرایی تئاتر این اجازه را به من نمیداد که مخاطب وسیعتری را جستوجو کنم. من برای آثارم زمان زیادی میگذارم، خیلی رنج میکشم و در واقع به شکلی به کارم پناه میبرم چرا که به نظرم تنها چیزی است که مرا از این جهان پر از اندوه و فشار میتواند نجات دهد. برای همین دوست داشتم با مدیوم وسیعتری آنچه را میخواهم به نمایش بگذارم. البته منظورم اصلا انتشار رنج و حتی واکاوی رنج هم نیست.»او حالا پس از این تجربه سینمایی اضافه میکند: «شاید کمی جاهطلبانه باشد ولی اگر به انتخاب خودم بود و درگیر هنرهای دراماتیک نشده بودم، نوشتن را انتخاب می کردم چون معتقدم در نوشتن و در ادبیات به شکل خالص خودش، بیشتر میتوان با جهان اطراف بیرودربایستیتر بود.»
گوران در پاسخ به اینکه چرا وقتی از این همه فشار و رنج میخواهد خود را نجات دهد، سراغ دنیای پر از رنگ و امید و انگیزه و خیال در سینما نرفته تا داستانش را به شکلی دیگر روایت کند، توضیح میدهد: «همین الان هم به نحوی اینها را نشان دادهام؛ مثلا کاراکتر سارا بهرامی با اعترافی که در پایان فیلم میکند، نشان میدهد لزوماً نباید توسَریخور بود و سکوت کرد و دیگر کاراکترها هم هر کدام رفتاری دارند که نشان از مبارزه آنها دارد، اما ابزاری که آنها برای مبارزه استفاده میکنند قوی نیست چون فضا آن ابزار را نمیدهد. با این حال ناامید نشدهاند. همه آدمها در این فیلم برای بقا و ادامه حیات خودشان میجنگند، اگرچه نبرد نابرابر است. اصلا همین جامعه را نگاه کنید! آیا نبرد برابر است؟ آیا ما برای دستیابی به هر چیزی به نابرابرانهترین شکل ممکن نمیجنگیم؟ چه بسا خیلی از ما از پیش درک میکنیم شکست خوردهایم اما با این حال به جنگیدن ادامه دهیم؟ چرا؟ چون به نظرم تنها چیزی که به زندگی ما معنا و هویت میدهد جنگیدن و مبارزه کردن برای ادامه دادن است. در این فیلم در سکانس پایانی تلاش کردم این بارقه امید را بدهم اما آنچه بر ما گذشته تلختر از چیزی است که بتوانیم در آن فریادی از خوشحالی سر دهیم اما میتوانیم ایمان داشته باشیم که شاید بتوانیم شرایط را تغییر دهیم.»
او در ادامه درباره اینکه آیا آنچه از رنج و اندوه مردم مدنظرش بوده فقط مختص جامعه ایرانی است یا نگاهی کلانتر و فراتر داشته است، میگوید: «دغدغه من در این فیلم واقعا فقط جامعه خودم بود و اصلا به جهانی شدن و جهانی بودن فکر نکردم، به همین دلیل خیلی زود فیلم را اکران کردیم در صورتی که میتوانستیم شانسهای بیشتری را برای جشنوارههای خارجی امتحان کنیم. این فیلم برای جامعه ایران، جامعه زنان و بعد برای جامعه مردان ایران ساخته شده است. این فیلم برای کسانی ساخته شده که در اوج فقدان باور دارند باید ادامه داد. به نظرم این فیلم را اگر برای تماشاگران خارجی بگذاریم شاید نشانهها را درک نکنند که البته بخشی از آن به بسته بودن دست من هم بر میگردد چون اگر بیشتر میخواستم مسائل را باز کنم دچار سانسور بیشتر می شدیم به همین دلیل محافظهکارانهتر عمل کردم مخصوصا اینکه میدانستم مخاطب ایرانی به دلیل اینکه نشانهها در ناخودآگاهش نشسته آنها را درک میکند.»
او در پاسخ به اینکه بهجز جامعه زنان و مردان ایرانی چقدر از این داستان و ماجرا را برای سیاستمداران ایرانی میداند چون رگههایی از سیاست و نقدهای اجتماعی و سیاسی در فیلم دیده میشود، هر چند این نقدها و اشارات الکن مانده و مشخص نیست به دلیل ضعف فیلمنامه بوده یا احیاناً ممیزی آن را به این شکل درآورده است، بیان میکند: «حتما به خاطر ممیزی است چون این فیلمنامه دو بار، کامل رد شد و در آخرین بار که تایید شد، ۲۱ مورد اصلاحیه به آن زدند. حرف فیلم این است که ما اگر یک دعوای سیاسی هم داشته باشیم باید توجه کنیم در این روابط سیاسی چه کسی دچار فقدان میشود؟ خانواده! آیا حواسمان هست که خانوادهها ممکن است چه آسیبهایی از جریانها و نزاعهای سیاسی بخورند؟ فیلم «سرکوب» به هیچ سمتی از اصولگرایی و اصلاحطلبی و در کل هیچ جناح سیاسی نمیرود اما تاکید میکند "خانواده" بنیان جامعه است. وقتی خانوادهای بر سر همین نزاعهای سیاسی دچار بحران میشود آن هم بدون اینکه خودش در آن نقشی داشته باشد، در واقع در آغاز یک راه بسیار وحشتناک قرار دارد چون معمولا هر کسی آنچه را خودش باعث شده باشد راحتتر درک میکند.»
گوران که به ممیزیهای زیاد فیلمش اشاره میکند درباره اینکه شرایط کار کردن در تئاتر سختتر است یا سینما،میگوید: «برای ساخت این فیلم سه سال است که تئاتر کار نکردهام و تا سه سال قبل میدانم شرایط و فضا بازتر بود و چنین مسائلی را راحتتر میشد اجرا کرد، اما امروز نمیدانم تئاتر ما چقدر فضای بازی دارد ولی اگر خیلی بسته باشد خوشحالم که این فیلم را ساختم. البته این را هم باید اشاره کنم که خانواده سینما با من بسیار مهربان بودند و حتی آقای داروغهزاده کمک زیادی کرد تا فیلم آسیب کمتری بخورد. ایشان به من پیشنهاد کرد که فیلم در جشنواره فجر شرکت نکند ولی پروانه نمایش بگیرد و اکران عمومی شود. من ابتدا که این را شنیدم خیلی ناراحت شدم اما بعد فکر کردم این مسئله به فیلم کمک میکند و از طریق همین گفتوگو بهتر است برای همیشه یک مسئله را روشن کنم و آن هم این است که ما به درخواست خودمان و صلاحدید اینکه فیلم آسیب زیادی نخورد آن را در جشنواره فجر شرکت ندادیم و اینطور نبود که «سرکوب» رد شده باشد. این تصمیم را هم از این جهت گرفتیم که اگر فیلم در جشنواره شرکت میکرد بنا به برخی گفتههایی که به ما منتقل شد، باید بخشهای زیادی از آن را حذف میکردیم اما این امکان هم بود که با کمک اصلاحات کمتر به اکران عمومی برسانیم که طبعاً برای من هیچ امری مهمتر از اکران نبود.»
این کارگردان تئاتر و سینما درباره اینکه اصلا چه شد در روزهایی که خبر اجرای جدیدی از او در تئاتر شنیده میشد ناگاه سراغ فیلمسازی رفت، توضیح میدهد: «پیگیری ساخت این فیلم دو سال و نیم طول کشید و باید این را بگویم که در «سرکوب» خیلی تحت تاثیر قصه «سه خواهر» آنتوان چخوف قرار داشتم چون داشتم این نمایش را تمرین میکردم و تاثیر گذاشته بود و همین شد که فیلمنامه را نوشتم و اصغر عبداللهی هم مشاورههای درخشانی داد. بعد از آن اول قرار بود کار را با پیمان جعفری شروع کنیم، نشد، و بعد از پیگیریهایی که آقای نوروزبیگی برای دریافت پروانه داشتند و تلاشهایی که صورت گرفت، در آخر همکاری با آقای حبیب اسماعیلی برای تهیه فیلم مهیا شد و به ساخت رسیدیم. کل پروسه هم سختیهای زیادی داشت و خیلیها میگفتند برای اولین کار نباید سراغ این پروژه سخت میرفتم، اما به هر حال آنچه را به آن میاندیشم میسازم نه براساس بازار یا برای دورهمی ضمن اینکه نمیتوانم نسبت به جامعه خودم هم بیتفاوت باشم، چون در همین جامعه زندگی میکنم، در همین جامعه رأی دادهام، در همین جامعه جنگیدهام، در همین جامعه جایزه گرفتهام و متعلق به همین جامعه هستم و به هیچ چیز دیگری جز خودمان برای تغییر و اصلاح آن باور ندارم.»
رضا گوران در ادامه این گفتوگو درباره اینکه سکانسهایی از فیلمش یادآور فضای تئاتری است، بیان میکند: «با این موضوع مخالف هستم و به نظرم چون در فضای بسته فیلمبرداری شده این تصور پیش آمده است. اتفاقا شاید جالب باشد که بگویم دلیل انتخاب رنگ و طراحی این کار نقاشیهای «ادوارد هاپر» و «واحد خاکدان» بود. ادوارد هاپر در آثار نقاشی خود سبکی دارد که به هاپرِسکی معروف است یعنی یک غم نوستالژیگونه؛ غمی که میتوان از آن لذت ببرد و مهدی موسوی این سبک را خیلی درخشان در طراحی ما اجرا کرد. البته من تلاش کرده بودم در همه چیز حتی بازیها این نگاه وجود داشته باشد ولی در نهایت فکر میکنم ما تئاتریها هر چه در سینما بسازیم این تصور تئاتری بودن باز هم وجود دارد.»او پس از اشاره به بازی بازیگرانش در فیلم و اینکه اگر «سرکوب» در جشنواره شرکت داشت برای بازیگری مثل رویا افشار اتفاقات خوبی ممکن بود بیفتد، میگوید: «حتما در جشنواره میتوانستیم شاهد اتفاقات خوبی باشیم نه از این جهت که بگویم ما خوب هستیم چون رقابت کردن را میفهمم و ۱۲ سال در تئاتر رقابت کرده و چند تندیس هم گرفتهام. پس میدانم رقابت یعنی چه؟ اما واقعا فکر میکنم فیلم ما به خصوص در بخش بازیگری، فیلمبردار، طراحی صحنه و صدا و موسیقی شانسهای خوبی داشت. درباره بازیگرانم آنچه مرا بسیار شیفته کرد این بود که آنها حاضر نشدند فیلم با تعدیل و حذف در جشنواره به نمایش درآید و معتقد بودند که بهتر است فیلم به اکران عمومی برسد و همراهی آنها برای این تصمیم که در جشنواره نباشیم برای من بسیار ارزشمند بود.»
گوران در پاسخ به اینکه آیا اصلا قصد ساخت یک فیلم با موضوعی سیاسی را داشته، یادآور میشود: «اصولا ما در اینجا هر کاری که انجام دهیم یک برداشت سیاسی از آن محسوب میشود ولی واقعیت این است که من میخواستم فیلم اجتماعی بسازم و واکاوی این خانواده و تلاشی که برای عبور از رنج میکنند برایم مهم بود. من اگر بخواهم مفهوم این فیلم را از نگاه خودم تعریف کنم باید بگویم «سرکوب» قیامی است علیه رنجهای فراموشنشده با دستهای خالی.»او در پایان این گفتوگو برنامه آیندهاش در سینما و تئاتر را اینطور شرح میدهد: «دنبال فراهم کردن شرایط هستم تا فیلم دوم خود را شروع کنم ولی تئاتر هم کار خواهم کرد چون تئاتر خانه من است و اگرچه دوستان سینمایی با آغوشی باز به من کمک زیادی کردند و نشان دادند که میتوانم سینما را هم خانواده خود بدانم، اما به هر حال تئاتر خانهای است که من در آن بزرگ شدم و حتما هم به آن سر میزنم تا تجربیاتم را با تماشاگران تئاتر تقسیم کنم.»