معاون امنیتی انتظامی وزارت کشور گفته است هفت نفر از تماشاگران بازی تیمهای استقلال تهران و تراکتور تبریز که «حرکت خارج از عرف فوتبال» انجام دادند، بازداشت شدهاند. حسین ذوالفقاری، همچنین از تعقیب ۳ تا ۴ نفر دیگر خبر داده که به گفته او در ورزشگاه «مطلبی نوشته بودند». تعدادی از هواداران تیم تراکتورسازی در بازی این تیم با استقلال در روز جمعه ۱۰ آبان، شعارهایی را در حمایت از ترکیه سر دادند. آنان همچنین شعار «مرگ بر کرد» سر دادند. همچنین چند نفر از تماشاگران پلاکاردی را به ورزشگاه آورده بودند که روی آن نوشته بود: «یا چکسلواکی یا یوگسلاوی». این شعار به تجزیه بدون خشونت کشور چکسلواکی به دو کشور چک و اسلواکی و همچنین به جنگهای داخلی خونین یوگسلاوی که منجر به تجزیه آن به چند کشور شد، اشاره داشت. پس از بازتاب گسترده حاشیههای این دیدار، روز شنبه ۱۱ آبان، وزیر ورزش و جوانان اعلام کرد که پس از رخ دادن «برخی حواشی در بازیهای اخیر لیگ برتر» دستور داده که «کارگروه صیانت از ارزشهای اخلاقی و فرهنگی» تشکیل شود. این کارگروه با حضور نمایندگان وزارت اطلاعات، فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما، فدراسیون فوتبال، کمیسیون فرهنگی مجلس، نیروی انتظامی، معاونت فرهنگی سپاه و نمایندگان باشگاههای ورزشی تشکیل خواهد شد.
این قصه را سرسری نگیریم!
درباره شعارهای نژادگرایانه در ورزشگاه تبریز، احمد زیدآبادی فعال سیاسی در یادداشتی در کانال خود نوشت: سرزمین ایران ملک مشاع تک تک ساکنان آن است با حقوق کاملاً برابر و فارغ از تفاوتهای قومیتی و جنسیتی و زبانی و اعتقادی. چنین اصلی، بنیان نظری ملت - دولتهای مدرن و مبنای همبستگی و انسجام ملی در عصر حاضر است. هر دولتی که به این اصل وفادار بماند، ثبات و امنیت و همبستگی ملی خود را تضمین میکند و به هر میزان که از آن فاصله بگیرد، همۀ این امور حیاتی را به مخاطره میاندازد. حقوق ملی ما از سرزمینمان نشأت میگیرد پس وفاداری به این سرزمین تنها شرط برخورداری ار حق کامل است. خوشبختانه هیچگونه ابهام نظری در این زمینه وجود ندارد، اما بسیاری از ما ایرانیان همۀ مفاهیم را به مسلخ بدفهمی کشاندهایم و خود را اسیر فهم نادرست خویش کردهایم. واقعیت این است که مسئولان کشور در حوزۀ نظری نسبت خود را با امر ملی در قالب حق برابر اتباع روشن نمیکنند و حتی طرح این بحث را هم برنمیتابند. در حوزۀ عملی هم که اوضاع اظهر من الشمس است!
با این وصف، طبیعی است که سیاست مدون و مشخص و منسجمی هم در بارۀ حدود و ثغور مسئلۀ قومیتها وجود نداشته باشد. بدبختانه موضوع حساس قومیتها از سال ها پیش دستخوش بازیهای جناحی و رقابتهای سیاسی بویژه در فصل انتخابات قرار گرفته و بسیاری افراد برای به دست آوردن چند رأی بیشتر با کوته فکری تمام به مناقشات قومی در کشور دامن زدهاند. بدبختانه هنگامی که امید به موفقیت یک آرمان بزرگ سیاسی در سطح ملی تضعیف می شود و یا وضعیت اقتصادی به سمت گسترش فقر و بیکاری و رکود پایدار پیش میرود؛ هویتطلبیهای قومی و زبانی و منطقهای و محلی رو به رشد میگذارد. هویتطلبی قومی و زبانی البته نقطۀ اعتدالی دارد که در دنیا به رسمیت شناخته شده است، اما هنگامی که این هویتطلبی مرزهای طبیعی را در مینوردد چنان به سمت افراط پیش میرود که حد یقفی برای آن قابل تصور نیست.
در واقع در عصر جدید هیچ امری به اندازۀ ناسیونالیسم قالبی و تمامیتخواه و قومگرایی افراطی فاجعه به بار نیاورده است. این دو، مانند غول عفریتگونهای هستند که چون از شیشه برون آیند بر سر راه خود همۀ مظاهر زندگی و عقلانیت را ویران میکنند و از دنیا جهنم واقعی میسازند. ناسیونالیسم قالبی و قومگرایی افراطی هر دو بر خنگِ نفرت و کینه سوار میشوند و از آن تغذیه میکنند. نفرت، هویت انسانی آدمیزاد را مسخ میکند و جنایت علیه غیر را مباح و ممدوح میسازد. این دامی است که هر انسانی در شرایط بحران مستعد سقوط در دامن آن است. پس هیچ کس نباید خود را از آن ایمن بپندارد. تجربۀ خونین و زهرآلود بوسنی و هرزه گوئین و کشتارهای وحشیانه در رواندا و بروندی در اواخر قرن 20 پیش روی ماست. به جای مشتی مزخرفات، ای کاش این تجربهها باید در مدارس ما درس داده میشد. باری آنچه در ورزشگاه تبریز به طرز فاجعهآمیزی اتفاق افتاد، زنگ خطری است که هر مسئولی آن را نادیده بگیرد و یا از اهمیت آن بکاهد، سر خود را در برف فرو برده است.
اگر این مشکلات از زاویۀ درست خود مطرح نشود و پاسخی درست به آن داده نشود، کشور ما در معرض فاجعه قرار خواهد گرفت. راه درست برخورد با این پدیده، دامن زدن به نفرت از جهت مخالف نیست. متأسفانه برخی گروههای تلگرامی به جای گفتگوی مدنی، به نفرتپراکنی قومی مشغول شدهاند و در این زمینه میخواهند تمام نزاعهای هزاران ساله را زنده کنند! ما از هر قوم و با هر اعتقاد، مردم این کشوریم و از حقی مشخص برخورداریم. حیات ما به حفظ و عظمت این سرزمین و همزیستی صلحآمیز در کنار یکدیگر است؛ اگر آن را به خطر اندازیم حیات خود و فرزندانمان را برای قرنها به خطر انداختهایم! این قصه را سرسری نگیریم!