گروه حوادث: درگیری میان دو زندانی که به جرم حمل موادمخدر در زندان بهسر میبردند، منجر به مرگ یکی از آنها شد و دیگری را پای میز محاکمه کشاند. متهم پرونده که در زندان قزلحصار مرتکب قتل شده بود، مدعی شد زندانیان دیگری برای او نقشهای پیچیده کشیده و او را مجرم جلوه دادهاند. این قتل یک سال قبل در زندان قزلحصار اتفاق افتاد و مردی به نام احمد که از مدتها پیش به جرم حمل موادمخدر در زندان بهسر میبرد، جانش را از دست داد.زمانی که تحقیقات مأموران در این زمینه آغاز شد، زندانیان گفتند زندانی دیگری به نام سامان که او نیز به جرم حمل موادمخدر به حبس محکوم شده، قتل را انجام داده است. شاهدان حادثه به مأموران گفتند: احمد و سامان با هم درگیری نداشتند؛ درواقع سامان با فرد دیگری به نام فرید درگیری داشت و آنها با هم چند باری زدوخورد کرده بودند. احمد برای اینکه از فرید دفاع کند، با سامان درگیر شد و بعد هم سامان با واردکردن یک ضربه با شیشه او را به قتل رساند.وقتی سامان مورد پرسش قرار گرفت، این اتهام را رد کرد و گفت: من احمد را نکشتم، زندانیان دیگری این کار را کردند و من این اتهام را قبول ندارم. مرد جوان گفت: من از دوران نوجوانی موادمخدر حمل میکردم و چند بار بازداشت شده بودم. آخرینبار که مأموران من را با مواد گرفتند، به دلیل اینکه مقدار زیادی مواد همراهم بود و سابقهدار بودم، به 25 سال حبس محکوم شدم. این حکم در دیوان عالی کشور تأیید شد و من دوران حبسم را میگذراندم و پنج سال هم از آن گذشته بود. احمد هم از زندانیان سابقهدار زندان قزلحصار بود. او هم به خاطر مواد به 30 سال حبس محکوم شده بود.
احمد با فرید خیلی دوست بود. من هم با فرید مشکل داشتم و مدتی بود با هم درگیر بودیم. احمد به هواخواهی فرید آمد و میخواست با چاقو من را بزند که من هم او را زدم، اما زمانی که او کشته شد، من بیهوش بودم. فردی به نام سینا من را بیهوش کرد. این در حالی بود که شاهدان ادعا کردند سینا برای جلوگیری از شدت درگیری، یک ضربه به سر سامان زد و او را بیهوش کرد، اما سامان قبل از این بیهوشی مرتکب قتل شده بود. با تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، رسیدگی به این پرونده در شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران آغاز شد.در جلسه دادگاه، با توجه به اینکه اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کرده بودند، سامان در جایگاه قرار گرفت. او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من اصلا با احمد درگیری نداشتم، او خودش به سمت من حمله و توهین کرد، من هم خیلی ناراحت شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم، به همین دلیل به او فحش دادم. احمد چاقو داشت.آن را گرفتم و گفتم برو و دیگر اینجا نیا، اما او چاقو را برداشت و به من حمله کرد. من داشتم احمد را میزدم که یک نفر از پشت ضربهای به سرم زد و بیهوش شدم. وقتی بههوش آمدم، به من گفتند احمد کشته شده است و من او را کشتهام؛ درحالیکه من در آن مدت بیهوش بودم. او درباره ادعای زندانیان درباره اینکه دیدهاند او ضربه را زده است، گفت: من ضربهای نزدم. آنها دروغ میگویند و این حرفها را قبول ندارم. مقتول چاقو داشت.به سمتم آمد و حرفی زد که من خیلی ناراحت شدم و با هم درگیر شدیم. قاضی از متهم پرسید: مگر در زندان چاقو هست که ادعا میکنی مقتول چاقو داشته است؟ آیا خودت هم چیزی همراهت بود؟ متهم گفت: در زندان با اشیای مختلف چاقو درست میکنند. مقتول هم یک چاقو درست کرده بود و همیشه آن را کنار گردنش میگذاشت. ما بارها گفته بودیم که او چاقو دارد، اما توجهی نمیکردند. من هم هنگام هواخوری یک تکه شیشه از زمین برداشته بودم؛ چون درگیری داشتم، میترسیدم و میخواستم با آن شیشه از خودم محافظت کنم. متهم همچنین در پاسخ به این سؤال که مقتول چه گفت که باعث درگیری شد، گفت: او به دخترم حرفهای نامربوطی زد؛ چون من باید 25 سال در زندان باشم، زن و بچهام تنها هستند و دخترم که جوان و زیباست، مورد توجه برخی از زندانیان که او را دیدهاند قرار گرفته بود؛ به همین دلیل هم حرفهای نامربوطی به او زد و من عصبانی شدم و درگیری ما از آنجا شروع شد، اما من اتهام را قبول ندارم و زمان قتل هم بیهوش بودم. هیئت قضات بعد از پایان گفتههای متهم و وکیلمدافع او، برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند.