گروه سیاسی: کامبیز نوروزی، حقوقدان در شرق نوشت: معیار تشخیص رجل سیاسی بودن، عرف مردم و اهل سیاست است. همین الان خیلیها هستند که پست و مقامی دارند یا مینویسند یا کارهایی میکنند، اما کسی برای آنها اهمیت چندانی قائل نیست. اثری هم در فضای سیاسی ندارند.
با پولهای بیحساب و کتاب یا حمایتهای خاص، خودشان را در ویترین میگذارند. چهبسا که مقام و منصبی هم داشته باشند، اما هیچیک از اینها الزاما معیاری نیست که بگوییم فلان شخص یک رجل سیاسی است. بلکه باید اهل سیاست و خود مردم او را فردی بااهمیت و اثرگذار بدانند.کسی با گواهینامه از یک مرجع دولتی یا غیردولتی رجل نمیشود. رجل سیاسی بودن، معنای جنسیتی ندارد که با شناسنامه یا گواهی پزشکی قانونی اثبات شود. اجازه دهید مثالی بزنیم. فرض کنیم میگویند فلانی هنرمند بزرگی است. بزرگی این هنرمند که با مدرک و گواهینامه مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثابت نمیشود. هنرمندی بزرگ محسوب میشود که هنرمندان دیگر و مردم، او و هنر او را دیده و شنیدهاند و او را فردی مهم و مؤثر در عرصه هنر میشناسند.
چندسالی است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای حمایت از هنرمندان، به بعضی از آنها مدرک معادل میدهد، مثلا معادل دکترا. خیلیها این مدرک را تابهحال گرفتهاند که در میانشان شخصیتهای مهم و معتبر کم نیست.
یا سازمان صداوسیما لقب چهره ماندگار به کسانی داده است و البته برخی از آنان واقعا ماندگارند؛ اما خیلی راحت میشود فهمید که این مدارک و گواهیها الزاما نشانه بزرگی آنها نیست. کافی است ببینید الان نام چند نفر از آنها را میدانید.
در مقابل کسانی هم هستند مثل محمدرضا شجریان، عزتالله انتظامی، سیمین دانشور، جمشید مشایخی، شهرام ناظری، رخشان بنیاعتماد، محمود فرشچیان، سیمین بهبهانی، محمد احصایی، بهرام بیضایی و... که مستقل از آن مدرک و گواهینامه بزرگ و سرآمدان فهرست رجال هنری ایران هستند.در سیاست هم همین است. برای آنکه بدانیم کسی رجل سیاسی است یا نه، به چند سند و مدرک نمیشود مراجعه کرد. به عرف مراجعه کنید. ببینید آن فرد در عرصه عمومی کی و کجا حضور داشته و چه کرده و کارهایش چه دامنهای را در بر گرفته است. مردم در طول سالها چقدر او را دیده، تجربه کرده و شناختهاند و رفتار و گفتارش چه طنینی در جامعه دارد؛ آیا نوکیسه نوآمدهای است که به یمن حمایتهای مالی و سیاسی قدرتمندان پرزور و ثروتمند خودش را چندصباحی در ویترین نشانده یا سابقهای آشکار و بلند در عرصه عمومی و در میان مردم دارد.اینکه کسی مقام بالایی در یک سازمان داشته یا دارد، کافی نیست که رجل سیاسی باشد. خصوصا اینکه تعیین متصدیان سمتهای مختلف در ایران کمتر ضابطه دارد. داشتن پست، مقام و مدرک تحصیلی و قبولداشتن قانون اساسی و نداشتن سوءپیشینه کیفری و امثال اینها که رجل سیاسی نمیسازد.
این مثل برخی از همان چهرههای ماندگاری است که همین امروز نه نامی دارد و نه چهرهای؛ ماندگاریاش برای فرداها که جای خود دارد. در مقابل، افراد بسیاری هستند که سالهای طولانی در عرصه سیاسی کشور بودهاند و حضور فعال و مؤثر قانونی داشتهاند و هر حرکت زبان و قلمشان برای مردم مهم و اثرگذار بوده است و هر گام و هر کلامشان طنینی گسترده در جامعه دارد. نامشان را سالها مردم شنیدهاند. فرقی نمیکند که چپ باشند یا راست، اصولگرا باشند یا اصلاحطلب، اما در میدان سیاست استخوان خرد کردهاند و مردم در زیست سیاسی خود سالها آنها را تجربه کردهاند. حالا مقام و منصبی داشتهاند یا نه، ولی مرد میدان سیاست بودهاند.عنوان رجل سیاسی را مردم میدهند نه یک گواهی با چند معیار که باید به تأیید شورای نگهبان برسد؛ مثل همان عنوان هنرمند بزرگ که آن را هم مردم میدهند نه گواهی معادل دکترای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا گواهی چهره ماندگار صداوسیما. شورای نگهبان اگر میخواهد به حقیقت وجود صفت رجل سیاسی در کسی پی ببرد و آن را ملاک قرار دهد، باید ببیند عرف همه اهل سیاست و مردم چه میگوید.
آنگاه معلوم میشود که چه بسیار کسان هستند از اصولگرایان یا از اصلاحطلبان که مردان بزرگ میدان سیاستاند، اما از دایره شورای نگهبان بیرون ماندهاند و چه کسانی که اهل این میدان نیستند و در این دایره گنجانده شدهاند. مشارکت مردم وقتی بالا میگیرد که میدان انتخابات عرصه رقابت بزرگان سیاست باشد نه کسانی که زیر ذرهبین شورای نگهبان بزرگ دیده میشوند.