گروه جامعه: خبرنگار ایلنا در گزارشی وضعیت نابسامان نوبت گیری واكسن كرونای سالمندان را تشریح كرد.
وی در این گزارش نوشت: ساعت حدود ده صبح است و آفتاب با حرارت بر روی پیاده رو خیابان شریعتی و کاشی کاریهای حسینیه ارشاد میتابد، زنان و مردان با موهای سفید یا نیمه سفید، گوش تا گوش هم بین خیابان گلنبی و ارشاد انتظار تزریق واکسن را میکشند، تعداد زیادی از آنها عصا به دست گوشهای نشستند، برخی با واکر قدم برمیدارند و تک و توک هم افرادی نشسته بر روی ویلچر به چشم میخورند.
ازدحام جمعیت از فاصلهی دور هم قابل رویت است، رهگذران گاه با مکثی کوتاه به جمعیت نگاه میکنند و مسیرشان را از سر میگیرند، از لا به لای نردههای حسینیه ارشاد مردی به افراد در انتظار شماره میدهد و مرد دیگر مدام در بلندگو اسامی را برای تزریق واکسن صدا میزند تا به صف دیگر بروند و گاهی هم فریاد میزند تا کسی نظم این صف نیمه منظم را برهم نزدند.
در بین جمعیت میروم، کنار پیر زنها و پیرمردهایی مینشینم که منتظر تزریق واکسن کرونا هستند، بیشتر آنها بر اساس گفتههای سخنگوی ستاد ملی کرونا در روز شنبه (۲۹ خرداد) به این مرکز واکسیناسیون آمده بودند، سخنگو گفته بود: «از فردا دز دوم واکسیناسیون افراد بالای ۷۰ سال و همچنین افراد بالای ۷۰ سالی که جا مانده بودند را تکمیل خواهیم کرد.»
از آنجایی که از روز سی ام هم خبرهایی از عدم تزریق در مراکز واکسیناسیون در فضای رسانه منتشر شد، مسوولان وزارت بهداشت و ستاد کرونا اعلام کردند که تزریق فقط برای کسانی انجام میشود که به آنها از طریق پیامک یا تماس تلفنی اطلاع داده باشیم، اما طبق آنچه افراد مسن در صفهای بلند و شلوغ حسینیه ارشاد میگفتند، اغلب آنها با وجود آنکه نوبتشان برای روزهای گذشته بود اما هیچ تماس یا پیامی جهت تزریق واکسن دز دوم دریافت نکرده بودند و برای همین به شکل حضوری در این مرکز حاضر شدند، تا اسم و فامیلشان را به کارکنان این مرکز بدهند و آنها هم یکی یکی اولویتهای واکسن را برای تزریق صدا بزنند.
با وجود این تجربه از شلوغی و ازدحام پر خطر صفها برای تزریق واکسن، پیشتر هم وزیر بهداشت در ۱۴ اردیبهشت سال جاری در نامهای به روسای دانشگاههای علوم پزشکی سراسر کشور، بر ضرورت اطلاعرسانی دقیق درمورد جزییات واکسیناسیون عمومی کووید ۱۹ در گروههای بالای ۸۰ سال، تاکید کرد و دستور داده بود در صورت مراجعه بدون تعیین وقت نیز به این هموطنان واکسن تزریق شود.در صورتی که این موضوع هم خود باعث ایجاد شلوغی در صفها شده بود که مانع ادامهی آن شدند.
نزدیک یکی از صفهایی میشوم که اسمشان را صدا زدند و قرار است برای تزریق وارد ساختمان حسینیه شوند، یکی از خانمها به کاغذ روی دیوار اشاره میکند که نوشته «تعداد فقط ۲۵۰ نفر» بعد میگوید: «یعنی فقط به ۲۵۰ نفر واکسن تزریق میکنند؟ چون تا الان نزدیک به ۴۰۰ نفر را صدا کردند.»
پیر زن دیگری نگاه میکند و ادامه میدهد: «پریروز هم بیشتر از واکسنی که دارند اسمها را صدا زدند و بعد گفتند واکسن تمام شد، در صورتی که میگویند تجمع خطر دارد، اما این شرایط همه باعث خطر ابتلا به ویروس است.»
از کنار این جمع شلوغ دور میشوم، به پیرزن و پیرمردهایی نزدیک میشوم که کنار جدول خیابان زیر سایه درختی نشستند، زنی حدود ۷۰ سال، روسری قرمزی به سر و روپوش قهوهای رنگی هم به تن دارد، از شرایط واکسیناسیون با گلایه میگوید: «دز اول همسرم همین جا زدیم، از ۶ الی ۷ صبح اینجا بودم، لیستی نوشته بودن که بعد شنیدم پاره اش کردند و دوباره ما مجبور شدیم اسم بدهیم تا ما را صدا بزنند، همهی اینها در صورتی است که همسرم دچار بیماری دیابت است و حتما باید واکسینه شود.»
گوشهی دیوار دختری جوان زنی مسن را با ویلچر جا به جا میکند، دختر جوان که پرستار این پیر زن است طبق گفتهی خودش از صبح خیلی زود اینجا حضور داشته است، میگوید:« تاریخ دز دوم ما برای ۲۵ ام بود که تا الان تزریق نکردیم، از دیروز آمدیم اینجا و چند بار به مسوولان اینجا گفتم مادرم شرایط خاصی دارد و روی ویلچر است اما گفتند ما نمیتوانیم کاری کنیم. اصلا هیچ مسوولی نیست تا جواب ما را بدهد، در هر حال شرایط مادر خیلی مناسب این همه ساعت بیرون از خانه آنهم با این گرما نیست.»
کنار مردی میروم که در این مدت، ثابت یک جا نشسته است، موهای متمایل به سفیدی دارد و در این آفتاب عینک آفتابی به چشم دارد، از او که در مورد وضعیت واکسیناسیون میپرسم، میگوید: «دیروز شمارهی ۷۰۲ بودم و بعد متوجه شدم دو نفر دیگر هم همین عدد هستند، در کنار این، با وجود چنین تجمعی حتما همه کرونا میگیریم، موضوع مهم دیگر این است که مسئولان وزارت بهداشت با شرایطی که اینجا درست کردند باعث بیحرمتی به ما میشوند، در این وضع حس تحقیر شدگی به آدم دست میدهد، در صورتی که یک سال است از خانه بیرون نیامدیم و تنمان خشک شده، باید برای مدت طولانی در این صفها بایستیم.»مرد دیگری که جمعیت او را به سمت جلو میکشاند با صدای بلند میگوید: «هیچ تماسی با ما نگرفتند، خودمان آمدیم اسم دادیم و الان اسمم را صدا زدند تا برای تزریق داخل بروم.»
دختر جوانی که همراه مادر بیمار خود در صف ایستاده، میگوید: «فشار روانی که اینجا ایجاد میشود، فکر واکسن را از سر بیرون میکند، به نظر بهتر بود این تعداد سالمند را در خانههایشان واکسینه کنند تا با وجود مشکلات جسمی دیگرشان هم در معرض خطر قرار نگیرد.»
باز هم در بین مردم قدمی زدم و با چندین زن و مرد سالمند صحبت کردم و مشکل اصلی همهی آنها بینظمی حاکم بود که هیچ مدیریتی هم نمیشود، سوار در ماشین از این فضا دور میشوم و همچنان پیرزن و پیرمردانی را میبینم که در کنار پیاده رو منتظر تزریق واکسن هستند.