گروه بین الملل: دو ناحیه جفرافیایی واقعا خطرناک وجود دارند که درگیری در آن بین قدرتهای بزرگ میتواند باعث زبانه کشیدن شعلههای آتش جنگ شوند. نخستین منطقه دریای جنوب و شرق چین است که چین ادعای ارضی بر آن دارد و علیه کشورهای همسایه اقدام کرده است و دیگری در مرزهای روسیه و اتحادیه اروپا.
اولین ناحیه احتمالا خطرناکتر است، زیرا در آنجا امکان رویارویی امریکا و چین با یکدیگر وجود دارد. با این وجود، ناحیه دومی جایی است که اشتعال آن فوریتر و نزدیکتر به نظر میرسد. در آنجا دو کشور بلاروس و اوکراین در حال بازی هستند. هر دو کشور مدت زمانی طولانی بخشی از امپراتوری روسیه پیش از وقوع انقلاب در آن کشور بودند و هر دو کشور تنها زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی از هم فروپاشید از کنترل روسیه خارج شدند.
هر دو کشور از سال ۱۹۹۱ میلادی به محلی برای مانور دادن روسیه و غرب تبدیل شدند، اما در نهایت بلاروس به سوی شرق و اوکراین به سوی غرب متمایل شدند. «الکساندر لوکاشنکو» رئیس جمهوری بلاروس از زمانی که دوباره در سال ۲۰۲۰ میلادی انتخاب شده و مخالفان را سرکوب کرده به حمایت «ولادیمیر پوتین» همتای روس خود وابسته است.
تقابل بین بلاروس و اتحادیه اروپا در چندین هفته گذشته رو به افزایش بوده است. با تشویق آشکار پوتین، لوکاشنکو در اقدامی انتقام جویانه از تحریمهای اعمال شده توسط اتحادیه اروپا، مهاجران و پناهجویان را به سوی مرز لهستان سوق داده است. در این میان، دولت اوکراین درباره امکان حمله نظامی روسیه میگوید.
آخرین هشدار از سوی «کاریلیو بودانوف» رئیس اطلاعات دفاعی اوکراین بوده است. او روسیه را به برنامه ریزی برای حمله به اوکراین از شمال، شرق و جنوب در سال نوی میلادی متهم کرده است. در سال ۲۰۱۴ میلادی، پوتین در واکنش به سرنگونی «ویکتور یانوکوویچ» رئیس جمهوری فاسد اوکراین نیروهای روس را برای تصرف شبه جزیره کریمه اعزام کرد. از آن زمان، او جنگی نیابتی را با درجات مختلف از نظر شدت عمل علیه دولت طرفدار غرب اوکراین به راه انداخته است. اکنون حدود ۹۲ هزار سرباز روس در مرز با اوکراین مستقر شده اند.
نمیتوان این احتمال را رد کرد که پوتین ممکن است واقعا از آنان استفاده کند. امریکا با گسترش ائتلاف نظامی ناتو و اتحادیه اروپا تا مرزهای روسیه وعدهای که به میخائیل گورباچف آخرین رئیس جمهوری شوروی داده بود را زیر پا گذاشت.«جورج فریدمن» تحلیلگر امنیتی در سال ۲۰۱۴ میلادی گفته بود: «اوکراین در نزدیکترین نقطه خود حدود ۴۸۲ کیلومتر از مسکو فاصله دارد». اگر بلاروس و اوکراین هر دو در ناتو پذیرفته میشدند شهر اسمولنسک که در عمق اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت تبدیل به شهری مرزی میشد. روسیه از لحاظ تاریخی با عمق خود از خویش محافظت کرده است. از دست دادن اوکراین به عنوان نقطه حائلی برای غرب، روسیه را بدون عمق باقی گذاشت و آن کشور را گروگان نیات و قابلیتهای اروپا و امریکا ساخت.
دولت فعلی اوکراین علاقه دارد به ناتو و اتحادیه اروپا بپیوندد موضوعی که پوتین درباره آن هشدار داده و از آن تحت عنوان عبور از خط قرمز یاد کرده است. به صدا در آوردن زنگ خطر در مورد تهاجم روسیه ممکن است اقدامی از سوی اوکراین برای تحت فشار قرار دادن امریکا و اتحادیه اروپا برای حمایت بیشتر از آن کشور باشد. بودانوف میگوید خواستار کمک نظامی بیشتر از سوی امریکاست.او میگوید: «امریکا باید هر آن چه پیشتر به دست نیاوردهایم را به ما بدهد». او گفته در حال حاضر زمان مناسبی برای این کار است، زیرا پس از آن ممکن است بسیار دیر شود. «بوریس جانسون» نخست وزیر بریتانیا پیشتر با امضای قراردادی متعهد شده بود که کشتی و موشکهای تازهای را به اوکراین تحویل دهد.
پوتین شاید در حال بازی ذهنی نیز باشد. او در بهار نیروهای روس را در مرز اوکراین مستقر کرد و پس از آن نیروها را عقب کشید. غرب نیز در حال بررسی قوای دفاعی روسیه به ویژه در دریای سیاه بوده که از اهمیت استراتژیک برخوردار است. پوتین از مانورهای اخیر ناتو در دریای سیاه گلایه کرده است به نظر میرسد همه این موارد به جای آماده شدن برای جنگ نوعی مانور دادن برای کسب امتیاز و مزایای بیشتر باشد.
جو بایدن به دنبال آرام کردن روابط با روسیه به منظور تمرکز بیشتر بر مسئله چین است که به درستی آن را تهدید اصلی برای هژمونی جهانی امریکا میداند. با این وجود، در بحبوجه افزایش تنشها بازیهای قدرتهای امپریالیستی میتواند از کنترل هر بازیگری خارج شده و به یک رویارویی واقعی تبدیل شود.