به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۵ - ۱۸:۳۵
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵ ساعت ۱۲:۰۵
کد مطلب : ۳۲۱۲۷۹

جایگزینی موعظه به جای مذاکره از سوی جلیلی

جایگزینی موعظه به جای مذاکره از سوی جلیلی
گروه سیاسی:سایت رویداد24 نوشت: متاسفانه باید گفت تئوری آقای جلیلی مانند آن زمانی ست که ایشان در گفتگوهای هسته‌ای به‌جای دنبال کردن منافع کشور، موعظه و تبیین ایدئولوژی را دنبال کرد و بهترین و ذی‌قیمت‌ترین فرصت‌ها با این خام‌اندیشی‌ها از دست رفت. با کمال تاسف آن روش‌های غیر معمول و متضاد با دیپلماسی که سبب اتلاف زمان و فوت فرصت‌ها و از بین رفتن شرایط مناسب توافق شد، یکی از دلایل اصلی وضعیت بسیار سخت و ناگواری است که اکنون جمهوری اسلامی ایران باآن مواجه است.
نامه سعید جلیلی به رهبری برای توقف مذاکرات هسته‌ای بازتاب بسیار زیادی در رسانه‌ها و در میان کارشناسان سیاسی داشت؛ وجه مشترک بازتاب این نامه در میان طیف‌های گوناگون این بود که حتی منتقدان سرسخت مذاکرات هم چندان از آن استقبال نکردند و در حمایت از نامه چیزی نگفتند. اما چرا درخواست توقف مذاکرات غیرمعقولانه بود؟
این تحلیل را بخوانید تا متوجه شوید اگر درخواست جلیلی انجام می‌شد، چگونه تمام آینده ایران ده برابر وضعیت کنونی به چین و روسیه گره می‌خورد. این روزها که گفتگوهای برجامی در حال پیشرفت است، کشورها و گروه‌ها و افرادی هستند که به طرق مختلف مخالفت خود را با آن اعلام کرده‌اند؛ بر همگان روشن است که کثیری از کشورها از درگیری ایران و آمریکا بسیار خرسندند و تلاششان بر آن است که هرگز اختلافات این دو کشور پایان نیابد یا دست‌کن تخفیف پیدا نکند.
شاید به ضرس قاطع بتوان گفت که تا عصر حاضر چنین اجماعی در جهان نسبت به اختلاف دو کشور وجود نداشته است. امروزه نه تنها در آمریکا جناح‌های تندرو و محافظه‌کار خواهان عدم توافق برجام هستند، بلکه دولت‌های منطقه و اسرائیل نیز بیشترین کوشش را برای خنثی و بی‌ثمر کردن گفتگوها به‌عمل می‌آورند. قدرت‌های بزرگ نیز به شکلی برجام را می‌پذیرند که گشایشی در مناسبات ایران و آمریکا صورت نپذیرد و نیازمندی کشورمان به آن‌ها پابرجا باشد.
در این میان اندک کشورهائی مانند عمان و ژاپن از کاهش اختلافات و به سرانجام رسیدن برجام استقبال می‌کنند. در آمریکا نیز طیفی از نیروها به دلایل مختلف و از جمله اولویت تمرکز بر چین و خسارت‌های جنگ با ایران، مایل هستند که ایران را از طریق این توافق محدود کنند. آن‌ها برجام و محدود شدن فعالیت هسته‌ای ایران را بهترین راه و مسیر بازدارندگی و کنترل جمهوری اسلامی ایران می‌دانند و آن‌را در جهت منافع آمریکا قلمداد می‌کنند.
از سوی دیگر مذاکرات برجامی با وجود این دشواری‌ها در زمانی انجام می‌گیرد که دولتمردان کشورمان از میان جناح اصولگرا یعنی طیفی که همیشه نظر منفی نسبت به برجام را داشته، انتخاب شده‌اند اما همین طیف است که در موضع زمامداری و گرفتن سکان قدرت به این واقعیت رسیده که برجام با همه کاستی‌ها و نواقصش بهترین مسیر رهائی از مشکلاتی است که مانع رشد و توسعه و داشتن روابط متعارف با جهان شده است. در واقع هم گروه حاکم بر آمریکا و هم دولتمردان ایرانی با بی‌میلی، اما با تشخیص تنها مسیر در پیش رو، گفتگوهای جدی و بسیار سختی را پیگیری کرده‌ و به طور جد به‌دنبال تحقق این توافق هستند.این تصمیم عاقلانه و این دوراندیشی دو جناح حاکم بر دو کشور، از دید ناظران بی‌طرف و دنیادیده مورد تائید قرار گرفته است. اما هم‌زمان با صداهای مخالف در واشنگتن و در منطقه، گروه‌ها و افرادی شناخته شده در جمهوری اسلامی نیز نارضایتی خود را از این شرایط اعلام کرده‌اند. نامه مفصلی که گفته می‌شود از طرف سعید جلیلی برای رهبری فرستاده شده، در راستای همین طیف مخالف برجام تلقی می‌شود.
این نامه مشخص کرده که سعید جلیلی هنوز با واقعیت‌ها فاصله خود را حفظ کرده و با گذشت یک دهه به درک و آگاهی از روابط جهانی واقف نشده است. مثلا در نامه توصیه شده ایران از برجام خارج شود و غنی‌سازی نود در صد را آغاز کند. همچنین بیان شده روسیه و چین در صورت رجوع غرب به شورای امنیت آن‌را وتو خواهند کرد و ایران با موضع قوی‌تر به مذاکره با امریکا می‌پردازد. اما در رابطه با چنین توصیه‌هایی نکاتی قابل تأمل است:
خروج از برجام مطلوب نظر محافظه‌کاران و دشمنان منطقه‌ای ایران بوده است. دونالد ترامپ و مایک پمپئو با خروج از این توافق و اعمال سخت‌ترین تحریم‌ها امید آن را داشتند که جمهوری اسلامی ایران نیز خروج خود را اعلام دارد. روشن است بیرون آمدن از برجام می‌تواند مکانیسم ماشه را در برداشته و همه قطعنامه‌ها را برگرداند. در اینصورتایران مجددا در شرایط خاص شورای امنیت قرار می‌گیرد؛ امری که هیچ عاقلی آن‌را صلاح نمی‌داند و سرنوشت شوم آن بر هر صاحب‌نظری روشن است.
اشکال دیگر آن است که گفتگوهای غرب با ایران پس از خروج از برجام اولا شرایط سخت‌تر و تنگناهای بیشتری را در مسئله هسته‌ای تحمیل خواهد کرد که از آن جمله بی‌انتها کردن غروب هسته‌ای است.
ثانیا غرب مسائل موشکی و منطقه‌ای را جزء موضوعات اصلی هر گونه توافق جدید وارد خواهد کرد. ثالثا با به‌کار افتادن قطعنامه‌ها توازن به نفع طرف غربی رقم خواهد خورد و جمهوری اسلامی ایران در موضع انفعال مجبور است امتیازهای جدیدتر و بیشتری را بدهد. از طرف دیگر بر خلاف گفته سعید جلیلی در مورد وتو از جانب روسیه و چین، اولا مکانیسم ماشه شامل وتو نمی‌شود و ثانیا این دو کشور همان ملاحظات غرب نسبت به مسئله هسته‌ای و عدم نیل به سلاح را دارند.
یعنی روس‌ها به‌طور جد و چینی‌ها به لحاظ منافع خاورمیانه‌ای ایران مسلح به تسلیحات هسته‌ای را بر نمی‌تابند؛ بنابراین پیش‌بینی هر گونه وتو انتظاری بی‌پایه و دور از واقع‌بینی است.
بگذارید فرض را بر آن بگذاریم که امکان وتو وجود داشته باشد، در این صورت باید پرسید چرا و به چه دلیل ایران باید سرنوشت خود را به تصمیم دو قدرت دیگر گره بزند؟ آیا این وابستگی و نیازمندی را در بر ندارد؟ آیا این استقلال سیاسی و اقتصادی کشور را خدشه‌دار نمی‌کند؟ کدام عقل سلیمی خود را درگیر مسئله‌ای می‌کند که نیاز و احتیاج مبرمی را نسبت به دیگران به‌وجود می‌آورد؟چین و روسیه و اروپا بر این امر اذعان داشتند که ترامپ رئیس جمهور آمریکا با خروجش از برجام و اعمال تحریم‌های جنایتکارانه کار خلاف و خطائی انجام داد، اما آیا آن‌ها توانستند یا اراده کردند که با ایران روابط طبیعی داشته باشند؟ آیا آن‌ها قادر هستند به چنین عملی دست زنند؟ اگر همه این قدرت‌ها در زمانی که ترامپ یعنی آمریکا، خلاف توافق عمل کرده‌، از این کشور تمکین کرده‌اند، هنگامی‌که ایران از برجام خارج شود و مورد تحریم آمریکا و اروپا قرار گیرد چه انتظاری برای کمک وجود خواهد داشت؟
در شرایطی که قطعنامه‌های شورای امنیت نبود و آمریکا متخلف محسوب می‌شد هیچ اقدام و کمکی از جانب روسیه و چین میسور نشد، حال چگونه با بکار افتادن قطعنامه‌ها این دو کشور می‌توانند همیار و کمک ایران باشند؟ آیا جلیلی از خود سوال کرده است چرا چینی‌ها در اجرای سند بیست و پنج ساله هیچ فعالیت قابل توجهی را با جمهوری اسلامی ندارند؟ آیا آقای جلیلی از خود این پرسش را داشته که دلیل عدم همکاری نظامی روسیه با ایران چیست؟
مسلم است روس‌ها هیچ اقدامی را بر خلاف تحریم‌های ظالمانه و غیر قانونی انجام نداده و امکان آن‌را هم ندارند. اقای جلیلی حتما مطلع هستند عدم روابط گسترده با ایران از طرف چین در حالی است که این کشور مناسبات راهبردی با عربستان داشته و حجم مناسباتشان به شصت و هفت میلیارد می‌رسد. همچنین آن‌ها با امارات در همه زمینه‌ها تعاملات خود را توسعه داده‌اند. اصلا چینی‌ها بنا ندارند مناسبات خود را به جمهوری اسلامی محدود کنند، بلکه در سیاست کلان آنها توسعه مناسبات با همه کشورهای منطقه از جمله اسرائیل تعریف شده است.
متاسفانه باید گفت تئوری آقای جلیلی مانند آن زمانی ست که ایشان در گفتگوهای هسته‌ای به‌جای دنبال کردن منافع کشور، موعظه و تبیین ایدئولوژی را دنبال کرد و بهترین و ذی‌قیمت‌ترین فرصت‌ها با این خام‌اندیشی‌ها از دست رفت. با کمال تاسف آن روش‌های غیر معمول و متضاد با دیپلماسی که سبب اتلاف زمان و فوت فرصت‌ها و از بین رفتن شرایط مناسب توافق شد، یکی از دلایل اصلی وضعیت بسیار سخت و ناگواری است که اکنون جمهوری اسلامی ایران باآن مواجه است.
برچسب ها: سعید جلیلی
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها