گروه جامعه: معروف است که سیستم آموزشی ایران فشل است؛ شاهد آن هم موسساتی است که هر روز مانند قارچ سر بر میآورند و به نام «کمک آموزشی» ساختاری عجیب ایجاد کردهاند که وضعیت نظام آموزشی کشور را تغییر دادهاند. اما ایجاد چنین موسسات یک معلول است و علت را باید در جای دیگر جستجو کرد تا بتوان این موضوع را بهتر دریافت که چرا نهاد آموزش و پرورش به کانون بحران در ایران تبدیل شده است؛ کانونی که در آن نه معلم راضی است، نه اولیاء و نه دانش آموزان.
در علوم اجتماعی این اصل پذیرفته شده که هر نهاد، یک «کارکرد» دارد و بر اساس همین کارکرد درست باید وظیفه خود را در ارتباط با نهادهای دیگر انجام بدهد. مثلا کارکرد نهاد خانواده این است که یک کودک را تربیت کند و به نهاد بعدی یعنی آموزش و پرورش تحویل دهد. این نهاد نیز موظف است بر پایههای کارکردهای صحیح، دانش آموز را تربیت کند و به نهاد دانشگاه یا نهاد اشتغال و بازار کار برساند. مشکل اساسی اینجاست که تمام این زنجیرهها به جای کارکردهای صحیح، بر پایه «کجکارکردها» شکل گرفتهاند؛ معلمی که از سوی حاکمیت معیشتش تامین نمیشود، از دانش آموز برای دادن نمره پول میگیرد؛ دانش آموز بدون یادگیری به مدد همین کجکارکرد یا به کمک آموزش پولی و کالایی کردن آن به دانشگاه میرود و بدون تخصص از دانشگاه وارد بازار کار میشود. نمونه چنین کجکارکردهایی در تمام زمینهها در ایران دیده میشود و نتایج سهمگین و تلخ آن نیز سالها بعد خود را بیشتر نشان خواهد داد. سیدهادی عظیمی از فعالان صنفی معلمان که عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت نیز است، در گفتگو با رویداد۲۴ همین «کجکارکردها» را در نظام آموزشی ایران ردیابی کرده است. او معتقد است سیستم آموزشی ایران به گونهای است که دانش آموزان به عنوان یک عضو تربیتی مطیع میبیند و اجازه هرگونه جامعهپذیری را از آنها میگیرد. گفتوگوی عظیمی را در ادامه بخوانید:
عظیمی میگوید: مدرسهمحوری یکی از مهمترین شعارها و برنامههایی است که در طول سه دهه گذشته از طرف وزرای مختلف آموزش و پرورش پیگیری شده است. در هر دوره نیز اقداماتی در جهت جامه عمل پوشاندن به توجه بیشتر به آموزش و پرورش انجام گرفته است. در اواخر دهه هفتاد و دولت اول اصلاحات با تدوین آئیننامه اجرایی مدارس تلاش شد تنوع مقررات کاهش یابد و مقدماتی برای استقلال نسبی مدرسه در برخی تصمیمگیری فراهم شود.
او میگوید: سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به عنوان مهمترین سند بالادستی نظام آموزش و پرورش، مدرسه را «زمینهای سازمانیافته و مناسب برای کسب شایستگیهای فردی و جمعی لازم جهت درک موقعیت خود و دیگران و بهبود پیوسته آن از سوی متربیان» عنوان میکند و مدرسه را تنها ساختار فیزیکی نمیداند بلکه «مفهومی پیچیده از فضا، مکان، جوَ و روابط انسانی و فرهنگی میان عوامل حاضر» معرفی میکند. با این وجود نقش و جایگاه مدرسه در آموزش و پرورش به افول رفته است.
جایگاه مدرسه در ساختار آموزشی و اداری کشور افول پیدا کرده است
عظیمی ادامه میدهد: ارتباط میان مدرسه و بحرانهای کنونی آموزش و پرورش، مهمترین غفلتی است که در حال حاضر صورت میگیرد. با توجه به اینکه مدرسه اساس و بنیان نظام آموزش و پرورش و نهاد تعلیم و تربیت است و حل بحرانهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و معیشتی آموزش و پرورش بدون توجه به کانونی بودن مدرسه به سرانجام نمیرسد. در شرایط امروز که آموزش و پرورش گرفتار مشکلات معیشتی و اعتراضات صنفی معلمان است و مواردی مانند طرح رتبه بندی معلمان بر صدر خواستهای معلمان قرار دارد، سخن گفتن از اینکه مدرسه نقطه کانونی بحران آموزش و پرورش است، با مخالفتهای جدی روبرو میشود.
این فعال صنفی فرهنگی میگوید: مدرسه اساس و مبنای نظام آموزش و پرورش است که معلم و دانشآموز و اولیای دانشآموزان به عنوان ارکان آن محسوب میشوند. ابر و باد و مه و خورشید و فلک برای آموزش و پرورش باید تلاش کنند تا مدرسه به عنوان زیرساخت نظام آموزش کشور به رسالت خود عمل کند و موفق باشد؛ این در حالی است که جایگاه مدرسه به دلایل مختلف در ساختار آموزشی و اداری کشور از منظر جامعه با افول روبرو بوده است.
مدارس ظرفیت جامه عمل پوشاندن به انتظارات جامعه را ندارند
عظیمی یکی از دلایل افول مدرسه را «عدم استقلال مدرسه» عنوان کرد و گفت: یکی از مهمترین مشکلات مدرسه عدم استقلال آن است و این عدم استقلال ناشی از نوع نگاه به مدرسه است. بر اساس آنچه در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ذکر شده، «حیات طیبه» به عنوان هدف نظام آموزش و پرورش تعیین شده است. این مفهوم برگرفته از آیه ۹۷ سوره نحل است که میفرماید: «از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزهای زنده میداریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام میدادهاند، میدهیم.» این سند، نقش مهمی را برعهده نهاد آموزش و پرورش گذاشته است. خداوند متعال به انجامدهندگان عمل صالح، زندگانی پاک وعده داده است. براین اساس، نهاد آموزش و پرورش نهادی است که باید زندگانی پاک و شایسته برای همه دانشآموزان به وجود آورد و وعده الهی را جامه عمل بپوشاند. همین نگاه آنقدر فراخ و گسترده است که از حد نهاد آموزش و پرورش خارج است و از این رو این نهاد فربه هنوز نتوانسته است این سند را به سطح مدرسه برساند، ولی وزارت آموزش و پرورش به صورت مرتب انتظار دارد که دستورهای این نهاد از طرف مدارس اجرا شود و بخشنامههای خود را تلاش در جهت اجرای سند تحول محسوب میکنند.
او ادامه میدهد: مدرسه نه حق تخطی از دستورها و بخشنامههای وزارت آموزش و پرورش را دارد و نه از استقلال کافی برای برنامهریزی برخوردار است. به این ترتیب مدرسه زیر بار انبوه انتظارات خارج از توانی که از سوی نهاد آموزش و پرورش تعیین شده است، قرار دارد و ظرفیت جامه عمل پوشاندن به انتظارات جامعه را ندارد.
مدارس عاملیت خود را در جامعهپذیری سیاسی از دست دادهاند
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت، جامعهناپذیری سیاسی را از دیگر دلایل این افول برشمرد و گفت مدرسه یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی شدن دانشآموزان و جامعهپذیری سیاسی است. اگر نهاد مدرسه کارکرد صحیح داشته باشد، مهمترین مکان برای مشروعیتزایی نظام سیاسی خواهد بود. ولی فقدان یک منطق تعلیم و تربیت که درک درستی از واقعیتهای موجود جامعه داشته باشد و ایدئولوژیزدگی و سیاستزدگی موجب شده است که مدارس عاملیت خود را در جامعه پذیری سیاسی از دست بدهند.
بدبینی دانشآموزان نسبت به کتب درسی دائما افزایش مییابد
عظیمی ادامه میدهد: اگر نظرسنجیهای علمی در زمینه پذیرش برنامههای مربوط به جامعهپذیری سیاسی در میان دانشآموزان انجام گیرد، سطح ناکارآمدی این برنامهها را نشان میدهند. همین نگاه یکسویه به مقوله جامعهپذیری سیاسی موجب شده است معلمان به ویژه در دروس علوم اجتماعی و انسانی فرسوده باشند و به صورت دائمی بر میزان بدبینی دانشآموزان نسبت به کتب درسی افزوده شود. تبدیل مدرسه به نهاد جامعهپذیری سیاسی نیازمند همراهی کامل معلمان است و باید برنامههای مربوط به جامعهپذیری سیاسی با توجه به واقعیتهای موجود جامعه تهیه و تنظیم شود.
آموزش و پرورش رایگان برخلاف اصول قانون اساسی به فراموشی سپرده شده است
او نابرابری آموزشی را از دیگر عوامل افول مدرسه خواند و گفت: نابرابری آموزشی نیز به شکل ساماندهی شده درآمده است و برخلاف اصول قانون اساسی آموزش و پرورش رایگان به فراموشی سپرده شده است و تعدد مدارس دولتی در کنار وجود مدارس غیردولتی شکاف نهادینه آموزشی را به ارمغان آورده است. مدارس دولتی به حال خود رها شدهاند و نهاد دولت و وزارت آموزش و پرورش هیچگونه مسئولیتی در هزینهها و مشکلات آن قبول نمیکنند. این روند در طول دو سال گذشته و تعطیلی مدارس منجر به ترک تحصیل گسترده دانشآموزان مناطق حاشیهای و محروم و افت کیفیت آموزشی شده است. ادامه شرایط نابرابری فعلی آثار و نتایج مخربی بر مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه خواهد گذاشت.
بیتوجهی به عدالت آموزشی، مدارس را از کارکرد اصلی خود دور کرده است
او با بیان اینکه بیتوجهی به شکلگیری عدالت آموزشی و توسعه برابر آموزشی، مدرسه را از کارکرد اصلی خود دور کرده است، توضیح میهد که نگاه به مدارس غیردولتی به عنوان بنگاه اقتصادی و به مدرسه دولتی معمولی به عنوان نیازمند، سیمای مدرسه را تخریب کرده است.این کارشناس حوزه آموزش و پرورش به انعطافناپذیری آموزشی به عنوان عامل دیگر افول مدارس اشاره کرد و گفت: انعطافناپذیری آموزشی نیز که به شکل کتاب و برنامه درسی از وزارت آموزش و پرورش به مدارس ابلاغ میشود و ناهمخوانی آنها با انتظارات جامعه و اولیای دانشآموزان نیز موجب شده است دهها موسسه آموزشی زبان، کنکور و ... شکل بگیرد و انتشارات کمکدرسی به عنوان یک صنعت قدرتمند و تاثیرگذار در آید که میتواند بر روند داخلی آموزش و پرورش نیز نفوذ داشته باشد.
او معتقد است مدارس به محل تلاقی برنامههای درسی ابلاغی از مرکز و انتظارات متفاوت جامعه تبدیل شده است و سطح بالای نارضایتی از کیفیت برنامههای درسی و ناکارآمدی آنها لطمات جدی به مدرسه وارد کرده است.
مدارس هیچ رابطهای با با جامعه مدنی ندارند
عظیمی از فقدان رابطه با جامعه مدنی به عنوان دیگر عامل تشدیدکننده افول مدارس نام برد و گفت: مدرسه فاقد هر نوع ارتباط موثر و مستمر با جامعه مدنی (تشکلهای اجتماعی و فرهنگی غیردولتی، شوراها و مانند اینها) است. بدبینی به حضور جامعه مدنی در مدرسه، هر نوع برنامه مشارکتجویی را در مدرسه ممتنع میکند. مشارکت اولیاء در قالب انجمنهای اولیا و مربیان نیز در اغلب موارد در سطح نازل و فاقد ارتباط با وظایف انجمنهای فوق است. آموزش و پرورش با وجود همه شعارها، مدرسه را به عنوان یک نهاد اجتماعی به رسمیت نمیشناسد و موارد فوق مدرسه را در سطح یک «دایره اداری» کاهش داده است.
دانشآموزان به عنوان یک عضو تربیتی مطیع دیده میشوند
عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت میگوید: نگاه غلط به مدرسه موجب شده است نقش و جایگاه معلم به عنوان عنصر اساسی مدرسه به فراموشی سپرده شود و دانشآموزان در حد یک عضو تربیتی مطیع دیده شوند که با واقعیتهای امروز جامعه تفاوت اساسی دارد. نابرابری آموزشی و انعطافناپذیری آموزشی نیز فعالیت مدرسه را مختل کرده است. پذیرش استقلال مدرسه در عین مسئولیتپذیری و وجود نظارت مستمر بر آن گام اول است که باید برای تحول اساسی در آموزش و پرورش برداشته شود تا مدرسه از تقابل دو دیدگاه ایدئولوژی رسمی و انتظارات عمومی رها شود و توان ایفای نقش خود را داشته باشد.
مدرسه به چشم یک واحد اداری برای دستیابی وزرات آموزش و پرورش به یک ایدئولوژی دیده میشود
عظیمی در پایان میگوید: وضعیت موجود آموزش و پرورش موجب پدیداری بحرانهای اساسی شده است و نقطه کانونی حل بحرانهای فوق احیای نهاد مدرسه است. تا زمانی به مدرسه به چشم یک واحد اداری برای دستیابی وزرات آموزش و پرورش به ایدئولوژیاش دیده شود و حتی نیازهای مالی و پشتیبانی همان نگاه تامین نشود، در بر همین پاشنه میگردد و بحرانهای آموزش و پرورش به صورت مستمر افزایش خواهد یافت. اگر مدرسه احیاء نشود، بحرانهای اساسی آموزش و پرورش از جمله نارضایتی معلمان و دانش آموزان و جامعه و افت کیفیت آموزشی، ترک تحصیل گسترده و دهها مشکل دیگر گستردهتر خواهند شد.