گروه فرهنگی: «صیانت» گویا این روزها دامن همه چیز را گرفته است؛ هنوز بسیاری از کاربران فضای مجازی از شدت محدودیتهای اینترنت در فغانند که به تازگی خبرهایی در خصوص احتمال توقیف پلتفرمهای داخلی نمایش خانگی قوت گرفته است.
روزنامه توسعه ایرانی در گزارشی تحت عنوان «صیانت از پلتفرمهای نمایش خانگی هم کلید خورد» در این رابطه نوشت:
در روزهای اخیر انتشار نامه رئیس ساترا به رئیس سازمان صداوسیما، برای برخورد و تعلیق پلتفرمهای شبکه نمایش خانگی واکنشهای فراوانی به دنبال داشت و بسیاری آن را آغاز حذف یا بیخاصیت کردن پلتفرمهایی دانستند که چند سالی است رقیب جدی صداوسیماست. نکته حایز اهمیت و البته تاسفبرانگیز ماجرا، اما آنجاست که اهرم ساقط کردن این شبکههای نمایش خانگی دست همین رقیبِ ثروتمند و قدرتمند و بیجاذبهای است که این روزها بدجور با بحران مخاطب دستوپنجه نرم میکند.
ساترا با ارسال نامه به سازمان زیباسازی شهرداری خواستار جلوگیری از تبلیغات شهری برای پلتفرمهای متخلف شده است. این نهاد همچنین از پلیس امنیت خواسته تا اقدامات قانونی لازم را انجام دهد و علاوهبراین، برای جلوگیری از انتشار محتوای نامناسب موجود در پلتفرم مذکور از پلیس فتا و در راستای جلوگیری از فعالیت تولیدی محیطی از پلیس ناجا درخواست همکاری کرده است.
نامه اخیر رئیس ساترا به رئیس سازمان صداوسیما درباره اعمال محدودیتها بر شبکههای نمایش خانگی در حالی است که پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما، سوم خرداد، در دانشگاه صنعتی شریف گفته بود که محتوای سریالهای شبکه نمایش خانگی بهمعنای واقعی کلمه «مستهجن» است و نمیتوان آنها را با خانواده دید.
سخنان او واکنشها و انتقادات زیادی از سوی مخاطبان این شبکهها و دستاندرکاران تهیه فیلم و سریالها به دنبال داشت. با این حال رئیس صداوسیما دو روز بعد در بیانیه دیگری به صراحت گفت که قانون اساسی وظیفه نظارت بر محتواهای نمایشی را بر عهده صداوسیما گذاشته است.
این سخنان در حالی بود که ساترا زیر نظر رئیس سازمان صداوسیما پس از اینکه اختیار کامل نمایشهای خانگی را در دست گرفت، به بهانههایی مانند «مشکلات اخلاقی» و «بیتوجهی به ارزشهای دینی» بارها مجوز تولید برخی آثار را باطل کرد و مانع پخش آنها از سه پلتفرم مشهور فیلیمو، نماوا و فیلمنت شده بود. اما به نظر میرسد این میزان اعمال محدودیت از سوی این نهاد کافی نیست و آنها قصد دارند تا با شدت بیشتری وارد عمل شوند.
حتی این رویه از سوی روزنامه کیهان که معمولا حامی اعمال محدودیتهای بیشتر بر فضای فرهنگی است هم مورد انتقاد قرار گرفت.
پس از انتشار نامه مذکور، مجتبی توانگر، رئیس کمیته دانش بنیان و اقتصاد دیجیتال مجلس، در نامهای خطاب به رئیس سازمان صداوسیما به درخواستهای مقیسه و مصوبات شورای فضای مجازی صداوسیما واکنش نشان داد و آن را موجب حیرت و تأسفبرانگیز خواند.
توانگر در بخشی از نامه خود به عدم موفقیت صداوسیما در جذب مخاطب اشاره کرده و جلوگیری از فعالیت VIDها را عاملی برای روی آوردن مخاطبان به شبکهها و برنامههای ماهوارهای دانسته است. در حالی که بسیاری از کارشناسان رسانهای صداوسیما را سازمانی ورشکسته میدانستند که با وجود افزایش بودجه قابل توجه هم نتوانسته خود را از ورطه بحران مخاطب رها کند، ادامه اعطای مسئولیت نظارت بر تولیدات حرفهای محتوا در فضای مجازی را اشتباه ارزیابی کردند.
در حالی که صداوسیما حتی توان مدیریت وضعیت خود را ندارد و هر روز از شمار مخاطبانش کاسته میشود و در این مسیر هم با وجود هزینههای فراوانی خود را به مردم پاسخگو نمیداند، مدیران آن به جای ارزیابی و بهبود عملکرد خود، درصدد حذف رقبا هستند. هر چند به نظر میرسد مدیران این مجموعه از یاد بردهاند حذف این امکان داخلی برای ارائه محتوا به مخاطب، گل به خودی و پس زدن هر چه بیشتر مخاطبان و سوق دادن آنها به سمت رسانههای خارج از کشور است.
روزنامه هممیهن در سرمقاله امروز خود با تیتر «استراتژی نابودی» در واکنش به اقدام جنجالی «ساترا» آورده است:
خواندن متنی که رئیس سازمان صوت و تصویر فراگیر (موسوم به «ساترا») برای مقابله با پلتفرمهای نمایش خانگی منتشر کرده، حقیقتا بهتبرانگیز است. مسئله زمانی قابلتوجهتر میشود که جایگاه و پایگاه قانونی این سازمان و درنتیجه، نویسنده نامه هم روشن نیست و مشخص نیست از کجا و با کدام پشتوانه متولی ممیزی، سانسور و صدور مجوز تولیدات تصویری در فضای مجازی شده است و حال، کار را به جایی رسانده که تعطیل و فیلتر و حذف پلتفرمهای پرمخاطب را خواستار میشود.
از همه اینها جالبتوجهتر اینکه، مخاطب این نامه، رئیس سازمان صداوسیماست که ظاهرا از نظر نویسنده نامه، بر جایگاه الوهیت تکیه زده است و چنان مبسوطالید است که میتواند به همه قوای سهگانه و دستگاههای دولتی و حکومتی و حتی شرکتها و موسسات اقتصادی فرمان دهد و آنان را علیه چند پلتفرم اینترنتی بشوراند. نویسنده نامه البته چندان بیراه هم نرفته است چراکه اگر اندکی میان اختیارات و مسئولیت نهادهای حکومتی تناسبی برقرار بود، سازمان صداوسیما خود در جایگاه متهمان قرار داشت؛ سازمانی که با وجود سالها در اختیار داشتن انحصار در حوزه رادیو و تلویزیون ایران و بهره بردن از بودجه سرشار و درآمد چندهزار میلیاردی ناشی از آگهیها، بازی اطلاعرسانی و سرگرمیسازی را به رقبایی در حد شبکههای ماهوارهای، پلتفرمهای اینترنتی و حتی کانالهای تلگرامی باخته است.
نکته دیگر اینکه سازمان ساترا که وابسته به صداوسیماست، امروز درحالی چنین بیمحابا به پلتفرمهای تولید محتوا در داخل کشور میتازد و در جهت نابود کردن آن خیز برداشته است که چندسال پیش، همین سازمان صداوسیما با توجیه «بومیسازی» و ایجاد زیرساختهای داخلی، در راستای مقابله با پیامرسانهایی چون تلگرام برآمد و با دریافت بودجههای بالا، پیامرسانهایی داخلی چون سروش را راه انداخت و در کنار آن، نرمافزارهای معروف به «ستارهمربع» را شکل داد که از همان زمان، گردش مالی و خروجی نهایی آنها نامشخص و مبهم مینمود.
این رفتار متناقض، البته واجد اشتراکی مبنایی است. اشتراک در انحصارگرایی، اشتراک در تمامتخواهی و اشتراک در حذف هر نیرو یا ابزاری که تصور میشود از ظرفیت یا توانی برای برهمزدن این ساختار انحصاری برخوردار است. خلاصه آنکه مسئله، داخلی یا خارجی بودن یا پرمحتوا و کممحتوا بودن نیست. مسئله از میدان بهدر کردن رقیب است؛ خواه پیامرسان خارجی باشد یا پلتفرم داخلی.
درهرحال، صداوسیما و زیرمجموعههای آن و حامیان فکری و سیاسی آن، راهی جز توقیف و فیلترینگ و محدودیت و ممیزی برای ابزارهای رسانهای رقیب و بدیل نمیشناسند.
پس از فیلترینگ پیامرسانهایی چون تلگرام که در اطلاعرسانی گوی رقابت را از صداوسیما ربودند، اینک نوبت پلتفرمهای نمایش خانگی است که در حوزه سرگرمی و فیلم، چنین کردهاند.
استراتژی صداوسیما و حامیان آن، در یک کلام «نابودسازی» است؛ بیآنکه خود بتواند یا حتی بخواهد بهجای جنگلی که نابود میکند و ریشههایی که میسوزاند، نهالی بکارد...