گروه جامعه: به گفتهی شیما قوشه به انصاف نیوز، اماموردی نوعی داروی بیهوشی در نوشیدنیهای قربانیان میریخته تا بیهوش یا بیحال شده و توان مقاومتی در مقابل او نداشته باشند. این زنان به محض هوشیاری بیخبر از همه جا درباره اتفاقی که برایشان رخ داده میپرسیدند و امام وردی به آنها القا میکرد که «خودت رابطه جنسی خواستهای!» حتی بعد از آن هم با آنها تماس گرفته و این القا را تکرار میکرده است، در حالیکه هیچ یک از این مهمانیهای دو نفره، دعوتها یا قرارهای عاشقانهای نبودهاند. همان روزهای اول بسیاری او را بیمار جنسی دانستند اما تاییدیه پزشکی قانونی حاکی از عدم بیماری و اختلال روانی بود.متن گفتوگو با شیما قوشه، وکیل پنج نفر از شاکیان این پرونده جنجالی و پرسر و صدای سالهای اخیر، که ابعاد تازهای از این پرونده را روشن کرده است، در پی میآید
در روزهای اول اعلام شد که این پرونده ۳۰۰ شاکی دارد. بعد از آن اعدادی مانند ۴۰-۵۰ نفر هم به گوش رسید. این پرونده چند شاکی رسمی دارد؟
این پرونده به صورت قانونی ۹ شاکی رسمی دارد که نام آنها در سیستم پرونده ثبت شده است. ولی افراد دیگری هم بودند که شکایت خود را همان روزهای اول به صورت شفاهی به پلیس امنیت اعلام کردند. افرادی بودند که تلفنی تماس گرفتند و شکایت آنها ثبت شده است. اما به صورت رسمی دادگاه ۹ نفر را به عنوان شاکی میشناسد علیرغم این که در قانون پیشبینی شده که شکایت میتواند شفاهی اعلام شود. ۳۰۰ نفری که میگویید در هفته اول نقل قولی از سردار رحیمی بود. من نسبت به این موضوع اعتراض کردم. به هر حال این عدد صحیح نبود و خوشبختانه ایشان هم عدد را تکذیب کردند. منتهی همانطور که تکذیب یک خبر پخش یا باور نمیشود، تکذیب این عدد هم باور نشد. در هر صورت عدد ۳۰۰ صحیح نیست.
برخی از شاکیان از حکم اعدام شوکه شدند و برخی در دوگانگی قرار گرفتند آنها مخالف اعدام بودند و در این پرونده بین اعدام و روشنفکری مخالفت با اعدام گیر کردند. شاکیان نمیدانستند حکم حتی یک تجاوز هم میتواند اعدام باشد؟
من درباره همه شاکیان نمیتوانم صحبت کنم اما ۵ موکل خودم میدانستند. در واقع من گفته بودم که در صورت اثبات احتمال دارد حکم اعدام صادر شود. ضمن این که قبل از شکایت ما با عنوان «زنای به عنف» یا همان «تجاوز»، بازپرس پس از دستگیری اتهام «افساد فیالارض» را به ایشان تفهیم کرده بود و این اتهام در صورت اثبات مجازات اعدام دارد.
در واقع ایشان با دو اتهام روبرو بود که در صورت اثبات با مجازات اعدام روبرو میشد. موکلین من و به احتمال زیاد ۴ شاکی دیگر و بقیه زنانی که اتهام تجاوز به ایشان زده بودند، خواهان اتهام افساد فیالارض نبودند و این اتهام را دادستان به عنوان مدعیالعموم از منظر صلاحیت خود به ایشان وارد کرد. من به تمام کسانی که با من صحبت کردند، گفتم که در صورت اثبات این جرم احتمال مجازات اعدام در بحث «زنای به عنف» وجود دارد. حتی بودند کسانی که بعد از این صحبتهای من نخواستند شکایت کنند. چون با موضوع اعدام یا اعدام این شخص مخالف بودند. به همین دلیل است که تعداد شکایت رسمی کمتر از قربانیان واقعی این پرونده است. بخشی از شکایت نکردن قربانیان به دلیل موضوع اعدام بود.
درباره این که قربانیان شوکه شدند هم باید بگویم؛ شوکه شدن از این منظر نیست که پیشبینی نمیکردند. حتی اگر پیشبینی هم بکنند اما اعدام مجازاتی است که آدمها را شوکه میکند. اتفاقا به همین دلیل ۵ نفر موکلین من در هفته اول تشکیل پرونده طی بیانیهای این موضوع را مطرح کردند که ما دنبال اعدام نیستیم. دو دلیل برای تشکیل این پرونده داریم؛ ۱) دادخواهی شد چون جنایتی روی آنها اتفاق افتاده بود و این جرم جزو جرائم جنایی تقسیمبندی میشود. ۲) از گرفتن قربانیان بیشتر توسط این فرد جلوگیری شود.
در واقع دلیل اصلی این که زنان شکایت کردند همین دو مورد بود که اعلام کردند. در تبصره ماده ۲۸۶ که ایشان را محکوم کرده اعلام شده؛ «اگر مجموعه رفتارهای فرد تحت عنوان افساد فیالارض نباشد ممکن است مجازات درجه سبکتری مثل حبس محکوم شود.» درباره زنای به عنف هم این موضوع صدق میکند. اثبات این جرم نسبت به جرائم دیگر سختتر است و ممکن بود که اگر دادگاه به این اغنای وجدانی نرسد که این جرم صورت گرفته است، مجازات اعدام صادر نکند و حکم شلاق بدهد.
چند نفر پس از مراجعه به شما و مطرح شدن احتمال اعدام از شکایت صرف نظر کردند؟
حداقل ۴-۵ نفر با من تماس گرفتند و یا حضوری آمدند ولی به این دلیل (احتمال صدور حکم اعدام) شکایت نکردند. البته مقابل این هم وجود داشت. بعد از بیانهای که موکلان من منتشر کردند ایمیل تند و تیز از یک خانم گرفتم که گفت قربانی این فرد است و با توجه به نشانههایی که میداد، به نظر میرسید دروغ نمیگوید.
او برای من خیلی تند نوشته بود: «بیخود میکنی از طرف ما میگویی حکم اعدام نمیخواهید.» جواب او را ندادم چون معلوم بود خیلی عصبانی است. اما بودند کسانی که میگفتند: «نه تنها با اعدام مشکلی نداریم بلکه چهارپایه را از زیر پای این فرد میکشیم.» خوشحالم از این که یکی از موکلان من که روز اول بسیار تند و ناراحت بود چون سن کمتری (۲۲ سال) داشت به جایی رسیده که میگوید: «حالا فهمیدم چرا میگویید اعدام نه! برای من مهم بود که جلوی این آدم گرفته شود و الان اتفاقا به آن نتیجه رسیدم که اعدام نه. هر چند که روز اول برایم مهم نبود که او اعدام میشود.» من این اتفاق را یک موفقیت میدانم.
چطور زنان را مجاب میکرد که به خانهاش بروند؟
طبق گفتههای موکلین من، شاکیان دیگر (با توجه به اظهاراتشان در پرونده) و افرادی که با من صحبت کردند، میتوانم ادعا کنم که تمام زنان با این فرد قرار عاشقانه نداشتند. تقریبا همه این قرارها دوستانه بوده است. ایشان برای شام آنها را دعوت میکرده و معمولا شام را خودش و سالاد را زنان درست میکردند. بعد از خوردن نوشیدنی زنان یا بیهوش میشدند یا حالت کرختی داشتند که احتمال دفع این خطر را نداشتند. راههای دعوت متفاوت بوده است و او در تحقیقات مقدماتی به این سوال که چرا زنها دعوت تو را قبول میکردند؟ پاسخ داده: «من خیلی خوب حرف میزدم!» واقعا همین طور است. او بسیار فرد باهوشی است. مطالعه زیادی دارد و با آن که باستانشناسی خوانده اما مطالعهی جانبیاش فلسفه است. به نظر من کسی که فلسفه را بخواند، درک کند و بتواند از آن منظر آدمها را قانع کند، آدم باهوشی است.
گفته میشد که خانمها رضایت داشتند و این رضایت در دادگاه بسیار مطرح شد. شاید برخی از آنها با تن دادن به این موضوع به شرایط بهتر و پله پیشرفت دست پیدا میکردند. آیا این موضوع در پرونده صدق میکند؟
این مورد درباره بسیاری از افراد پیش میآید. اما باید مرد داستان موقعیتی داشته باشد که یک زن از طریق آن پیشرفت کند. مثلا در روایتهای اساتید دانشگاه و هنرمندان این موضوع صدق میکند که زن از باب قدرت مرد، به رضایت نسبی و ظاهری میرسد اما این رضایت هم از نظر قانون مخدوش است. درباره این فرد (کیوان امام وردی) این موضوع صدق نمیکند، چون ایشان یک کتابفروش بوده که هیچ امکان پیشرفتی از طریق او مهیا نبوده است. ضمنا رضایت یک بحث کلی است. این که همه زنان با پذیرفتن دعوت شام، گپ زدن یا کار وارد منزل او شدند درست است. اما نمیتوانیم این رضایت را به تمام رفتارهایی که او انجام داده تعمیم دهیم. رضایت تا آنجایی بوده که با هم شام بخورند، گپ بزنند یا کتاب بخوانند.
یعنی این زنان واقعا احتمال نمیدادند چنین اتفاقی رخ دهد؟
چرا باید این احتمال را میدادند؟
این زنان با یک یا دوبار دیدن او چطور به او اعتماد میکردند که به خانهاش بروند؟
این فرد آنقدر خوب صحبت میکرده که آدمها را قانع کند. ضمن آن که با یک یا دوبار دیدار نبوده که قربانیان به خانه او بروند. تعداد زیادی از زنان این شخص را به واسطه دوستان مشترک در فضای مجازی میشناختند و به اعتماد نسبی رسیدهاند. یکی از موکلین من میگفت: «از زمان فیسبوک او را میشناختم بعد هم در اینستاگرام با هم دوست بودیم. همیشه با من در نهایت احترام رفتار میکرد و نه تنها یک شوخی بیجا، بلکه شوخی باجا هم در تمام این سالها نکرد.» با این رفتار وقتی او قربانیان را دعوت کرده، آنها هم قبول کردهاند. یعنی نوع رفتار او طوری نبوده که زنها نشانهای از احتمال اتفاق بد در آن ببینند. خیلی دوستانه، مودبانه و در چارچوب مشخصی رفتار میکرده و به همین دلیل است که من میگویم او بسیار باهوش است. ما نمیتوانیم کیوان امام وردی را با غلامرضا خوشرو (خفاش شب)، بیجه و سعید حنایی مقایسه کنیم. البته آنها بعد از تجاوز قتل هم داشتند اما اگر بحث تجاوز را در نظر بگیریم قابل قیاس با هم نیستند.
کیوان امام وردی در دانشگاه تهران درس خوانده، کاملا فکر و حساب شده قربانیان خود را انتخاب کرده و بعد از تجاوز هم به آنها القا میکرده است. حتی دختری که با او در رابطه عاشقانه بود هم پیش من آمد و با او هم این کار را کرده بود. این دختر میگفت من که با رضایت خودم با او بودم چرا با من هم اینکار را کرد. البته بعد از مطرح شدن روایات تازه متوجه شده دوبار بیهوش شدنش به دلیل بیپروایی در نوشیدن نبوده است. یعنی این موضوع را عامدانه برای دوست دخترش هم رقم زده بود.
چرا؟
به نظرم باید یک تیم تشکیل شود. روزهای اول به بازپرس گفتم فرض کنید که حکم اعدام برای این فرد صادر و حکم هم اجرا شود. چه اتفاقی میافتد؟ این فرد میتواند یک مورد پژوهشی خوب باشد تا مشخص شود فردی در چنین جایگاهی که یک خانواده نرمال و شغل خوب دارد چرا اقدام به چنین کاری میکند؟ در حال حاضر خانوادهاش حامی اوست و دادگاه میآیند و مادرش برای او آغوش باز میکند انگار که ماندلا وارد میشود آنهم در حضور زنانی که در دادگاه هستند. باید مشخص شود چنین فردی که دسترسی به سکس داشته چرا اینکار را انجام داده است؟
کیوان امام وردی گفته بود که من سادیسم دارم.
هیچ جا چنین حرفی نزده و این اخباری است که رسانهها منتشر کردند. احتمالا کسانی که دوستدار ایشان هستند این اخبار را پخش کردند. او به درخواست بازپرس تحت معاینات پزشکی قانونی قرار گرفت و تایید شد؛ «هیچگونه اختلال یا بیماری روانی ندارد.» او کاملا سالم است. کسانی که میگویند: «او بیمار یا مریض است.» با این حرفشان مسئولیت کیفری ایشان را از بین میبرند. اتفاقا او کاملا هوشمندانه و آگاهانه قربانیان را انتخاب و بعد تجاوز آنها را دنبال کرده است. بخش زیادی از این زنان میگویند: «ما سالها خودمان را سرزنش میکردیم که چرا باید با یک نوشیدنی بسیار کم اینطور شود؟ چرا از یک فردی که دوست ما بوده و قرار نبوده رابطه عاطفی داشته باشیم، بخواهیم با ما رابطه داشته باشد.» یعنی طوری به زنان القا کرده که تا سالها فکر کنند خودشان میخواستند. او میگفته «خودت میخواستی! یادت نیست؟!»
نوشیدنی الکلدار بوده؟
بله. اما او از مادهای استفاده میکرد که در خانهاش به دست آمد و بازپرس هم آن را به آزمایشگاه ارسال کرده است.
آیا مطرح شد که احتمال دارد مصرف این ماده زن را از خود بیخود کرده و رضایت به این رابطه جنسی بدهد؟
چنین موضوعی مطرح نشد. قانون پیشبینی کرده است که «زنا» در حالت مستی، خواب و بیهوشی هم در حکم عنف است. یعنی ممکن است فرد در حالتی از خواب یا مستی باشد که ظاهرا رضایت میدهد اما این رضایت مخدوش است و قانون آن را در حکم عنف دانسته است.
آقای امام وردی رضایت زنان را در دادگاه مطرح کرده است.
ایشان کجا این موضوع را عنوان کرده است؟ هیچ خبرنگار یا اهل رسانهای دسترسی به او نداشته است. وکیلش هم حاضر نشده با هیچ رسانهای صحبت کند. بنابراین بخش زیادی از نقل قولهای مطرح شده، جعلی هستند و احتمالاتی که بقیه میدهند.
بقیه چه کسانی هستند؟
احتمالا خانواده، یا دوستان، یا آنتی فمینیستها هستند یا ضد زنهایی که همیشه میخواهند زنان را مقصر جلوه دهند. هیچ وقت صحبتی از ایشان بیرون نیامده است. تنها من بعد از دادگاه و یکی از مصاحبهها گفتم که ایشان گفته «من بدون رضایت با کسی نبودم!» در مورد همه افراد یعنی بیش از ۱۰۰ نفر اسمی که مطرح شده این اظهارنظر را اعلام کرده است. در حالی که رضایتی وجود نداشت است.
فیلمهایی که پلیس به دست آورده چطور گرفته شده است؟
من فیلمها را ندیدم. اما این فیلمها در چند سی.دی ضمیمه پرونده بود. پلیس امنیت به عنوان ضابط این پرونده فیلمها را دیده و از همه آنها شات گرفته بود و زیر آن توضیحاتی نوشته بود؛ «زن در فیلم به حالتی است که او را به زور برش میگرداند که به حالت مستی، بیهوشی یا بیحالی بوده است.» بر مبنای این خارج نویسی پلیس امنیت که در دادگاه یکی از استدلالهای رای بود، صحبت میکنم. برخی از این فیلمها را به خودش نشان دادند. نماینده دادستان هم کامل این فیلمها را دیده بود. در عکسها چهرهها کاملا پیداست. بعضی از این افراد هویت هم دارند. ممکن است فایل ذخیره شده به نام آن زن است. چون پلیس امنیت نوشته بود؛ «زن به هویت… یا با هویت نامعلوم.» دوربین کار گذاشته و طبق شاتهایی که دیدم آن را بیشتر روی قسمتی که تخت یا مبل است تنظیم کرده است.
احتمال تهدید کردن زنها بعد از تجاوز هم مطرح شده است؟
حداقل در مورد موکلین من و شاکیان پرونده، قبل از بازداشت ایشان تهدیدی صورت نگرفته بود. چون بازپرس از آنها به صراحت پرسید.
هدف تهیه این فیلمها چه بود؟
در دادگاه از او پرسیدند چرا این فیلمها را گرفته است! توجیح او این بود؛ «من آدم خاطره نگاری هستم و برای خودم میگرفتم!» این حرف برای من قابل قبول نبود چون ایشان کلکسیونر است و خیلی چیزها را جمعآوری کرده است. ما میدانیم که قاتلین و متجاوزین زنجیرهای یک یادگاری از اقداماتشان نگه میدارند. مثلا ایشان از آیفون خانه از زنها عکس گرفته است، حتی لیستی از اسامی زنان، تاریخ تولد و تاریخ تجاوز به آنها تهیه کرده بود.
مواجهه ایشان با فیلمها در دادگاه چطور بود؟
یکسری از فیلمها را در جلسه دادگاه به او نشان دادند. روبروی من بود و لپتاپ به سمت او بود. اول فیلمی باز کردند که ظاهرا یک رابطه با رضایتی بود و میگفت: «ببینید با رضایت اینکار را انجام میدهد و من را بغل میکند پس میخواسته!» نماینده دادستان که آنجا نشسته بود گفت: «این فیلم نیست! من این فیلم را دیدم. یک سی.دی هست که فایلهایش اسم دارد.» یعنی او سعی میکرد که به دادگاه بگوید رابطهها با رضایت بوده است. اما نماینده دادستان هوشمندانه وارد شد و سی.دی مربوطه را گذاشتند. خیلی کوتاه رد میکرد. قاضی هم نگاه نمیکرد اما چشمش به فیلمها افتاد و حالش بد شد و گفت: «بس است!» اما ایشان میگفت: «نه! این فیلم نه. آن فیلم.» میخواست فیلمها را گزینش کند اما این فیلمها قبلا دیده شده بود. ایشان ادعا کرده که من نامزدی داشتم و ارتباطمان با رضایت بوده است. دادسرا هم وارد آن نشد.
گفتید ایشان کلکسیونر بوده است. آیا به جز فیلم و عکس چیز دیگری هم جمعآوری کرده است؟
منظورم همان فیلم، عکس و لیست از قربانیانش بود. ایشان قبل از بازداشت و در چند روزی که اسمش در فضای مجازی مطرح شده بود، همه محتویات گوشی و لپ تاپش را پاک کرده بود.
حتی فیلمها را پاک کرده بود؟
بله. طبق گفته پلیس امنیت در بازرسیهای فنی پلیس امنیت به آنها دست پیدا کردند. احتمالا لپتاپش ریکاوری شده است. حتی چتهای دو طرفه را هم پاک کرده است که قابل ریکاوری نیست و بخشی از این عکسها و فیلمها برگشته است.
انگار در روزهای زندان مشکلی برای او به وجود آمده بود. میدانید این مشکل چه بود؟
دقیقا نه. اما شنیدم ظاهرا بحثی بین ایشان و زندانیان بند ۸ پیش میآید. آنها مدعی بودند که او از عملکردش احساس رضایت داشته آنها هم غیرتی شدهاند. روایت دیگری هم بود که یکی از زندانیان به تلفنی به من گفت. مثل این که ایشان گفته: «با خواهر یا مادر شما که این کار را نکردم!» به همین دلیل درگیر میشوند و زندانیانی که عدهای از آنها زندانی سیاسی هستند او را کتک میزنند. وقتی متوجه این موضوع شدم و توییت کردم: «چرا باید این اتفاق بیفتد. این زنان قیم نمیخواهند و اگر میخواستند اینطور رفتار کنند که از طریق قانونی اقدام نمیکردند. آنها فکر کردند از طریق قانون به حقشان میرسند. اگر میخواستند کسی را بفرستند که او را کتک بزنند، خودشان خانواده یا دوستانی داشتند که برایشان غیرتی شود.» عدهای از این توئیت من حمایت و برخی هم انتقاد کردند که چرا از او حمایت میکنم؟! گفتم: «استاندارد ما نمیتواند دوگانه باشد. اگر میگوییم نباید هیچ زندانی کتک بخورد این هم نباید کتک بخورد.»
یکی از مشکلاتی که در این پروندهها وجود دارد نگرانی از انتشار اسامی و فیلمهاست و این که قربانیان هم در مظان اتهام قرار میگیرند. برخورد دستگاه قضا با شاکیان چطور بود؟
بخشی از عملکرد دستگاه قضایی در این پرونده صحیح بود. بازپرس کاملا موشکافانه تاییدیه بخشهای زیادی از مواردی که مطرح شده بود را از مرجع مربوطه اخذ کرده بود. از این نظر مشکلی نبود و خوب رفتار شده بود. به قول معروف مو را از ماست کشیدند. نکته مهمی که زنان را نگران کرده بود نوشیدن مشروبات الکلی بود. خیلیها میگفتند: «اگر بگوییم با رضایت خودمان پذیرفتیم نوشیدنی الکلی بخوریم برای خودمان مشکلی پیش میآید؟» قبل از ورود من به پرونده و روزهای اول پلیس امنیت به عنوان ضابط با آنها تماس گرفته بود و اعلام کرد؛ «ما به این مسئله کاری نداریم.» تا به امروز هم با این مسئله کاری نداشتند و امیدوارم در آینده هم این موضوع تحت پیگیرد قرار نگیرد. از این نظر برخوردها خوب بود. درباره این نکته که میگویید قربانی را مقصر ندانند، باید بگویم ظاهرا روز اولی که شاکیان به پلیس امنیت رفتند و مواجهه حضوری داشتند گویا برخوردها همدلانه نبوده است.
نکته مهمی که شاید به خلا قانونی برمیگردد این است که شاکیان در پروسه رسیدگی قضایی مجبور شدند روایت خود را برای چند نفر و بارها تعریف کنند و هر بار بهم بریزند. تا کنون ۵-۶ بار روایت خود را تعریف کردهاند. این خلا قانونی است و کاش بشود در جرائم جنسی قربانی (که اکثرا زنان هستند اما مردان هم قربانی جرائم جنسی میشوند) یکبار روایت خود را تعریف کند، فیلمبرداری شود و مراجع مختلف از آن استفاده کنند. از سوی دیگر تمام مراجع رسیدگی آنها همه مرد بودند و شاکیان اذیت میشدند وقتی مجبور بودند با جزئیات یکسری از مسائل را تعریف کنند. در این پروسه زنی همراه شاکیان نبوده و گفتند که در پلیس امنیت فقط یک خانم آنطرف نشسته بود. اما قانونا بازجویی از زنان باید توسط زن صورت بگیرد. البته این زنان شاکی بودند.
مواجهه حضوری موکلین شما با اماموردی در پلیس امنیت چگونه بود؟
در جلسه مواجهه حضوری در پلیس امنیت من نبودم. دو نفر از موکلین من در آنجا حاضر شدند و فضای موجود در آنجا خیلی احساس رضایت، اعتماد و اطمینان نداشتند. چون به آنها نگفته بودند که برای مواجهه حضوری به آنجا میروند و یهو به آنها گفتند: «ایشان را آوردهاند برویم مواجهه حضوری.» یعنی آمادگی آن را نداشتند. یکی از خانمها میگفت به فاصله بسیار نزدیک من روبروی کسی که چند ماه پیش به من تجاوز کرده بود نشستم. از این نظر شوک شده بود. از آن جلسه اصلا راضی نبودند. به دلیل این که بازپرس و چند نفر دیگر در مواجهه حضوری ایستاده بودند، در پلیس امنیت برگزار شده و همه حاضران مرد بودند، اذیت شدند. اما جلسه مواجهه حضوری با سه موکلی دیگرم در دفتر بازپرس دادسرا با ایشان داشتیم. از قبل تاریخ این مواجهه را اعلام کرده بودند و ایشان را از زندان آوردند. با آن که دفتر کوچکی بود اما موکلین من شوکه نشدند.
اماموردی چه واکنشی به این مواجهههای حضوری داشتند؟
در مجموعه ایشان همه چیز را رد میکرد. حتی با دیدن یکی از موکلان من گفت: «ایشان را اصلا نمیشناسم.» در مورد موکل دیگرم گفت: «ایشان را میشناسم و فقط با او در خیابان آزادی پیاده روی کردم.» در حالی که نقطه زنی موبایلش نشان میداد آن زمان تلفنش در منزلش خط داده است. اسم و تاریخ تجاوز آن موکلم که گفته بود نمیشناسد هم در لیستی بود که از قربانیانش تهیه کرده بود. ۴ جلسه در دادگاه حاضر شدیم که هر بار به دلایلی تشکیل نشد.
چرا؟
یکبار پلیس امنیت دعوت نشده بود و یکبار قضات (که به دلیل موضوع پرونده باید طبق قانون دو قاضی باشد) کلیاتی به موکلین من دادند و به صورت رسمی به ایشان تفهیم اتهام نشد و به دلایلی از این دست دادگاه تشکیل نشد.
با توجه به این که بالای ۱۰۰ نفر اسم در این پرونده وجود دارد، امام وردی از چه سالی این اقدام را شروع کرده بود؟
در مورد موکلین من از پاییز سال ۹۳ تا اردیبهشت ۹۹ و چند ماه قبل از بازداشت شود. خانمی در توئیتر گفت که یکی از قربانی است که در سال ۸۷ این اتفاق برایش رخ داده. اما او ایران نبود و او در جلسات آخر اعلام کرد که به ایران آمده است. چون قانونا نمیتوانست وارد پرونده شود. خواستم به عنوان مطلع وارد پرونده شود اما نتوانست در جلسه دادگاه حاضر شود و اعلام کرد که احتمال دارد مستقلا شکایت خود را مطرح کند.
پس احتمال شکایتهای بعدی هم وجود دارد؟
بله.
حس پشیمانی در او دیدید؟
اصلا. ایشان خیلی فاتح است و تا آخرین جلسه دادگاه برمیگشت و به من پوزخند میزد. با نماینده دادستان، پلیس امنیت و حتی با قضات هم کل کل میکرد. بعد از این که صدور رای ندیدمش، امیدوارم پشیمان شده باشد.
دلیل فاتح بودن و پوزخندهایش القای اختلال روانی نبود؟
خیر. به نظرم از روی غرورش بود. چون با اقدام بازپرس پرونده، پزشکی قانونی تایید کرد که ایشان هیچگونه اختلال روانی ندارد و کاملا مسئولیت اعمال و رفتار خود را دارد.
خانوادهاش چه رفتاری میکردند؟ آیا از کار پسرشان پشیمان بودند؟
خیر. خانواده کاملا او را حمایت میکرد و حتی یکی از موکلین من بلند گفت: «حداقل از ما عذرخواهی کنید شاید دلمان آرام شد.» به هیچ عنوان این اتفاق نیفتاد. حتی روزی که مادرش اولین بار جلوی دادسرا من را دید گفت: «پسر من هیچ کاری نکرده است!» در واقع مادر حامی ایرانی است که وظیفه دارد در هر حالتی از فرزندش حمایت کند.
شاید فکر میکنند پسرها هر کاری میتوانند انجام دهند.
به هر حال آنها سه پسر بودند و خواهر نداشتند. لابد پسرانش هر کاری میخواهند میکنند.
با توجه به سخت بودن اثبات تجاوز و آزار آنهم بعد از چند سال، پلیس امنیت چطور وارد این پرونده شد؟
پلیس در این پرونده وارد شد چون پرونده را با عنوان اتهام افساد فی الارض امنیتی و سیاسی کردند. طبق قانون در جرائم جنسی (زنای به عنف یا زنای به محارم) پلیس و دادسرا حق ورود ندارد. پرونده مستقیم به دادگاه میرود و آنجا پس از تحقیقات حکم صادر میشود. شاید حکم جلب را به پلیس بدهد اما تحقیقات را نه. پلیس امنیت اعلام کرد؛ بعد از این که در فضای مجازی روایتهای متعدد از این شخص مطرح شد، پلیس رصدهای خود را شروع کرد و به این میزان از اغنای اولیه رسید که از مقام قضایی میخواهد به موضوع ورود پیدا کند. دادستان با عنوان اتهام افساد فی الارض دستور جلب او صادر کرد و ایشان که احتمال دستگیری خود را میداد، در خانه یکی از دوستانش بازداشت شد.
بعضی از مردم میگویند چه لزومی دارد که یک دختر به خانه مردی برود و همان روز اول شراب بخورد؟
مگر قرار است لزومش را مردم مشخص کنند؟ فرهنگها، آدمها و روابط با هم فرق میکند برخی چای میخورند و برخی نوشیدنی. یعنی اگر چای یا قهوه مینوشیدند، او نمیتوانست آن ماده را در چای یا قهوه این زنان بریزد؟ فقط نوع نوشیدنی مهم است؟ به نظر من این ناشی از فرهنگ و سنت پدرسالار و ضد زنی است که همیشه زن را مقصر میداند. ارتباطات دوستانه بین زن و مرد سالهاست که وجود دارد و پذیرفته شده است. به نظر من نباید دل به این دل مردمی بدهیم که زنها را تخطئه میکنند.
حساب شده از آن ماده استفاده کرده است؟
قطعا حساب شده بوده و میدانسته چه میزان از این ماده را در نوشیدنی بریزد که منجر به مرگ یا کما نشود و زنان بعد از چند ساعت به هوش بیاید. دوست دخترش میگفت: “بعد از شروع این پرونده رابطه چند ماهه خود را با او مرور کردم و مواردی پیدا کردم که شاید به شما کمک کند. او همیشه در حرفهایش به دختران میگفت: «با داروساز دوست نشوید چون میدانند چه چیزی در غذا یا نوشیدنیتان بریزند تا بیهوش شوید!»” اتفاقا ایشان دوستانی داشته که داروساز بودند ممکن است از آنها کمک گرفته باشد.
در بررسیها از دوستان داروسازش هم تحقیق شد؟
خیر. ما هیچ اسمی از آنها نداشتیم.
پس از کجا میدانید آقای امام وردی دوستان داروساز داشته؟
نقل قول من از دوست دخترش است. ممکن است این نقل قول صحیح هم نباشد.
در یکی از مصاحبههایتان گفتید که شما و موکلینتان از طرف اماموردی و وکیلش تهدید شدید. چطور شما را تهدید کردند؟
تهدید به مرگ، کتک زدن یا اسیدپاشی و… نبود. ما به شکایت قانونی تهدید شدیم. وکیل و خودش در دادگاه مطرح کردند که این خانم مصاحبه میکند و ما از او شکایت میکنیم. من فقط وکیل نیستم و سالهاست در حوزه زنان فعالیت میکنم و رسالتی برای خودم میدیدم که باید اطلاعرسانی کنم تا خیلی از زنانی که قربانی این جرم هستند دلگرم شده با دادخواهی، سکوت را بشکنند. از سوی دیگر مردان متجاوز بالفعل و بالقوه هم بدانند که این رفتارها بدون پاسخ نمیماند. شاید امیدوار بودم که سیستم قضایی رسیدگی به این جرایم را ادامه دهد و روی این پرونده توقف نکند. یعنی از این پرونده ویترینی نسازند که به این جرایم رسیدگی میکنیم. به همین دلیل من نگاهم به ماجرا سیاسی نبود و با تمام رسانههای چپ و راست داخلی مصاحبه کردم.
وکیل او چند بار گفت: «از من خواسته شده از شما شکایت کنم!» من هم جواب دادم: «اگر فکر میکنید حقوق موکل شما رعایت میشود و به نفع اوست حتما از من شکایت کنید. چون من هم باید مسئولیت کارهایم را قبول کنم.» حتی در جلسه دادگاه در اول تیر خودش گفت: «این خانم وکیل خبرنگار است.» و اینقدر باهوش است که میداند دادگاه انقلاب روی اسم رسانههای داخلی مثل انصاف نیوز حساس نیست به همین دلیل میگفت: «این خانم با فلان رسانه خارجی مصاحبه کرده است.» اسمی را میآورد که اتفاقا دادگاه انقلاب روی آن حساس است.
من گفتم: «نمیتوانید یک مصاحبه از من با رسانه خارجی پیدا کنید. من با تمام رسانههای داخلی مصاحبه کردم و چون حق دارم. در آینده هم مصاحبه میکنم. رسانهها هم میداند چه چیزی بنویسند و چه چیزی ننویسند. اگر مرتکب تخلفی از نظر قانون مطبوعات شدند هم حتما پاسخگو خواهند بود.» ایشان از ۱۸ تا ۲۰ رسانه به دلیل انتشار اسم و خبرهایش شکایت کرده که این پروندهها در دادسرای فرهنگ و رسانه مطرح است. تمام تلاش خود و وکیلش این است که اسم این فرد از رسانهها پایین بیاید، فراموش شود و حساسیتها از بین برود. ما هم تلاش کردیم که جامعه این موضوع را فراموش نکند.
تلاش شما باعث شد که زنان قربانی شکایت کنند؟
من بازخوردهای مختلفی را در این دو سال از زنان دیدم که از تشکیل این پرونده راضی بودند. بسیاری از زنان مورد مشابه را تجربه کرده بودند اما با توجه به خلاهایی که قانون در مورد جرائم جنسی در بحثهای اثباتی دارد نتوانستند، شکایت کنند. انگار این زنان خوشحال بودند که یک پروندهای مطرح شده و میتواند به یک مطالبه تبدیل شود و قانون نسبت آن تغییر کرده، رویکرد حمایت از قربانیانی شود. به همین دلیل فکر میکنم این پرونده توانست خیلیها را امیدوار کند. همانطور که بازپرس اعلام کرد که رویکرد سیستم ورود به این نوع پروندهها و حمایت از قربانیان است. در این پرونده این حمایت انجام شد و مواردی که نگران بودیم برای هیچ کدام از قربانیان به وجود نیامد.
همزمان با این فرد، افراد دیگری بودند که اسمهایشان و روایتهای متعددی درباره آنها مطرح شد. در روایتها درباره بعضی تعرض و عدهای تجاوز مطرح شد. اگر سیاست بر شروع و تشکیل پرونده در این موارد بود چرا پروندهای برای این افراد تشکیل نشد؟ تا جایی که میدانم حتی هیچ کدام از مردانی که نامشان در روایتها مطرح شد، احضار هم نشدند. در حالی که در دوسال گذشته که «می_تو»ی ایرانی مطرح شده هیچ پرونده مشابهی مطرح نشده و به نظر میرسد که این پرونده ویترین باشد.