گروه حوادث: خواستگار اسیدپاش که جان دختر مورد علاقهاش را گرفته، جوان نویسنده که دست به جنایت مسلحانه زده و مردی که در درگیری جوان آشنایی را به قتل رسانده بود، محکومانی هستند که امروز برای اجرای حکم قصاص پای چوبه دار میروند و تنها راه نجاتشان، جلب رضایت خانواده قربانیان است.
نخستین پرونده مربوط به جوانی است که دهم مرداد سال۸۹ در اسلامشهر روی دختری جوان اسید پاشید. قربانی این حادثه دختری بود ۲۳ساله که بهشدت از ناحیه صورت و دست مصدوم شد و برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. وقتی مأموران بالای سر او در بیمارستان حاضر شدند، دختر جوان گفت: حدود ۶سال قبل با جوانی به نام مهران آشنا شدم و وقتی رابطه ما جدی شد، مهران از من خواستگاری کرد. اما در رفتوآمدهای خانوادگی متوجه شدیم که با یکدیگر تفاوت و اختلاف داریم، به همین دلیل بود که خانوادهام با این وصلت مخالفت کردند. با وجود این او دستبردار نبود و میگفت یا باید با من ازدواج کند یا قید این زندگی را میزند.
اما من به او جواب منفی دادم و با این حال روز حادثه مهران با من تماس گرفت و به بهانه اینکه برایم غذای نذری آورده خواست مقابل خانهمان بیاید تا آخرین حرفهایش را هم بزند. وی ادامه داد: در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمهای کوچک در دست داشت اما تا سرم را بلند کردم، مایع درون آن را بهصورتم پاشید. ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. فریاد کمک سر دادم که بعد مرا به بیمارستان رساندند و متوجه شدم مهران برای انتقامجویی دست به اسیدپاشی زده است.
۱۰روز بعد از این حادثه، دختر جوان بهدلیل شدت سوختگی جانش را از دست داد و در تحقیقات پلیسی عامل اسیدپاشی مرگبار دستگیر شد. او به جرم خود اقرار کرد و معلوم شد که خودش نیز هنگام اسیدپاشی، دچار ۲۵درصد سوختگی شده بود. وی در بازجوییها گفت: من عاشق شده بودم و دختر موردعلاقهام مرا دوست نداشت. من نمیخواستم او با مرد دیگری ازدواج کند.
تصمیم بیرحمانهای بود اما اصلا در حال خودم نبودم و حالا که او جانش را از دست داده بهشدت ناراحتم. متهم این پرونده مدتی بعد در شعبه۱۱۳ دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت و به قصاص محکوم شد.اگرچه این حکم با اعتراض متهم مواجه و پرونده به شعبه۳۲ دیوان عالی کشور فرستاده شده بود اما قضات حکم را تأیید و قابل اجرا دانستند. به این ترتیب پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد تا مقدمات اجرای حکم قاتل اسیدپاش فراهم شد. روز چهارشنبه دوم شهریورماه تاریخی بود که برای اجرای حکم خواستگار محکوم به قصاص تعیین شد و سرنوشت او امروز پای چوبه دار مشخص خواهد شد.
قتل مرد بنگاهدار
دومین مردی که امروز پای چوبه دار میرود، 15مرداد سال92 مرد بنگاهداری را بهخاطر مزاحمت برای همسر برادرش به قتل رساند و جسدش را در بیابانهای اسلامشهر رها کرد. ماجرا از این قرار بود که 16مرداد همان سال، زنی به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدیدشدن شوهرش داد. شوهر این زن بنگاهدار بود و آخرینبار برای انجام کارش از خانه خارج شده و دیگر خبری از او نشده بود. درحالیکه جستوجو برای یافتن مرد گمشده ادامه داشت، به کارآگاهان جنایی خبر رسید که جسد مردی در بیابانهای اطراف اسلامشهر توسط چوپانی کشف شده است. مشخصات جسد با مرد گمشده مطابقت داشت و به این ترتیب مشخص شد که مرد گمشده قربانی جنایت شده است. ماموران پلیس در ادامه دریافتند که مقتول روز حادثه با مردی که قصد فروش خانهاش را داشته قرار داشته است. این مرد بازداشت شد و در بازجوییها به قتل مرد بنگاهدار اقرار کرد.
وی گفت: مدتی قبل برادرم گفت که مقتول برای همسرش مزاحمت ایجاد کرده و همین حرف او باعث شد تا آتش کینه در دل من روشن شود و تصمیم به انتقام بگیرم. وی ادامه داد: روز حادثه با مقتول که بنگاهدار بود تماس گرفتم و به بهانه اینکه قصد فروش خانهام را دارم، وی را به محل حادثه که ساختمانی نیمهکاره بود کشاندم و در درگیری جان او را گرفتم. متهم پس از اعتراف به قتل در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. او امروز پای چوبه دار میرود و سرنوشتش در گرو تصمیم اولیای دم خواهد بود.
نویسندهای که قاتل شد
اما آخرین فردی که نامش در فهرست محکومان به قصاص قرار گرفته مردی نویسنده است که جان فردی آشنا را گرفته است. ماجرای این جنایت به 28بهمن سال95 برمیگردد. آن روز به تیم جنایی پایتخت خبر رسید که مردی 32ساله به ضرب گلوله کشته شده است.
نخستین کسی که تحت بازجویی قرار گرفت همسر مقتول بود. زن جوان گفت: صبح بود که برای انجام کارهایم سوار خودروی 206 خود شدم و ازخانه بیرون رفتم. چون کارم طول میکشید، پسر 2سالهام را به مادرم سپردم تا اینکه حوالی ساعت 6بعدازظهر در اتوبان آزادگان لاستیک ماشینم پنچر شد. با همسرم تماس گرفتم و او گفت که همانجا داخل ماشین بمانم تا برسد. دقایقی بعد رسید و درحالیکه به سمت صندوق عقب رفت تا زاپاس و جک را بردارد ناگهان مردی را دیدم که کلاه کاسکت به سر داشت و به طرف شوهرم رفت. او قصد زورگیری از شوهرم را داشت اما با هم درگیر شدند و آن مرد اسلحهاش را که داخل کاوری پنهان کرده بود بیرون کشید و به شوهرم شلیک کرد. پس از شلیک 3گلوله فرار کرد و من با جیغ و فریاد از خودروهای عبوری کمک خواستم تا اورژانس را خبر کنند.
اگرچه این زن مدعی بود شوهرش توسط یک زورگیر مسلح به قتل رسیده اما اظهارات یک شاهد دروغ او را فاش کرد. این شاهد میگفت که مرد تیرانداز صورتش باز بود و کلاه کاسکت نداشت و اصلا زورگیر نبود. او ناگهان بالای سر مقتول رفته و جانش را گرفته بود. سرانجام با بازداشت زن جوان حقیقت فاش و مشخص شد که قاتل، خواستگار سابق این زن بوده است. زن جوان که چارهای جز بیان حقیقت نداشت گفت: خواستگار سابقم مهدی نام داشت که مدتی با هم نامزد بودیم اما به دلایلی نامزدیمان بههم خورد و من با پسر همسایهمان ازدواج کردم. شوهرم اما اذیتم میکرد و همیشه مرا کتک میزد، حتی چندینبار تصمیم به جدایی از او گرفته بودم اما قبول نمیکرد.
چند وقت قبل نام مهدی خواستگار سابقم را در اینستا سرچ کردم و فهمیدم نویسنده موفقی شده است. برایش پیامی فرستادم و به این ترتیب پس از سالها یکدیگر را ملاقات کردیم. وی ادامه داد: وقتی سفره دلم را برایش باز کردم و او شنید از شوهرم ناراضی هستم، تصمیم گرفت او را گوشمالی بدهد اما این ماجرا به جنایت منجر شد. با افشای این حقیقت، مرد نویسنده که 20جلد کتاب نوشته و بازیگر تیزرهای تبلیغاتی و استاد نقاشی نیز بود، دستگیر شد. او مدعی شد که قصد قتل نداشته و وقتی اسلحه را میخریده، فروشنده به او گفته که اسلحه شکاری و مانند تیروکمان است که حتی کبک را هم نمیکشد. پرونده این مرد پیچ و خم قضایی را طی کرده و حالا به مرحله اجرا رسیده و قرار است امروز وی پای چوبه دار برود.