گروه جامعه: مهدی سلیمانیه استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت: بخشی از دینداران ایران، همچنان از فردای "اجباری نبودن" حجاب میترسند. ️چرا؟ چون تصویر ِ آنها از فردایی بدون اجباری بودن ِ حجاب این است: شهرهایی پر از عریانی ِ بی حد. پر از عیاشی بی اندازه. رها شده و جنگلوار. زنانی که نه فقط بی روسری، که با کمترین پوشش ممکن از خانه بیرون میآیند.ژ
آیا اینطور است؟ آیا جامعه، بدون اجبار و پلیس و گشت ِ حجاب و بگیر و ببند، چنین وضعیتی پیدا میکند؟ اصلاً زنان غیرمعتقد به حجاب چه میپوشند؟
▪️چند سال قبل، دانشجوی مستعد و دغدغهمندی در رشتهی پژوهش هنر، از من خواست تا استاد راهنمای پایاننامهاش باشم. حوزه مورد علاقهاش، حوزه پوشش زنان بود. قرار شد این سؤال مهم و بیپاسخ، جزو مسائل اصلی پایاننامه باشد: در شرایط ِ آزادی ِ انتخاب پوشش زنان، آنها در فضاهای عمومی شهر چه خواهند پوشید؟
در این پژوهش، با 14 نفر از زنان ِ 18 تا 35 ساله ساکن تهران ساعتها مصاحبههای عمیق شدهبود. بنا بر منطق پژوهشهای کیفی در جامعهشناسی، تلاش شدهبود تا با تیپهای مختلفی از زنان، چه به لحاظ سنی، چه نوع دینداری، چه نوع پوشش فعلی (چادری، محجبهی بدون چادر، غیرمحجبهی سادهپوش و غیرمحجبهی متفاوتپوش) و از خانوادههایی با سطح اقتصادی متفاوت مصاحبه شود. طبیعتاً یافتههای این پژوهش کیفی قابل تعمیم به تمام جامعه نیست. اما فرضیههای علمی ارزشمندی را در اختیار ما میگذارد. ای کاش که امکان سنجش علمی آن با روشهای تعمیم پذیر وجود داشت.
نتایج این پژوهش برای خود ما هم شگفتآور بود: تقریباً تمام زنان مورد مصاحبه، حدی از پوشش عرفی را در حالت آزادی کامل حجاب، رعایت میکردند. هیچکدام از آنها حتی در ذهن خود به دنبال پوششهای بسیار بازتر (نظیر پوششهای قابل مشاهده در جوامع اروپای غربی) نبودند. نوع پوشش مطلوب بخش غالب آنها، حتی در صورت نپوشیدن ِ روسری، بلوز شلوار، دامن بلند یا سارافونهای ساده بود.
وقتی از آنها پرسیدهشده بود که چرا در شرایط آزادی کامل در پوشش، باز هم چنین پوششی را انتخاب میکنند، پاسخ شنیدنی بود: چون خودمان اینطور راحتتریم. چون هر جایی بر حسب تشخیص خودمان از فضا و اقتضائاتش، نوع پوشش متناسب را انتخاب میکنیم.
این یافته نشان میداد که فردای آزادی حجاب و پوشش به عنوان یک حق مسلم انسانی، اصلاً عریانیهای بیحساب و کتاب نیست. جامعه، بدون ِ اجبار و بگیر و ببند، خودش قاعده دارد. اسم این قاعدهی نانوشته و مهم، «عرف» است: عرف، محکمترین قانون ِ نقضناپذیر ِ هر جامعه است. عرف، خودش جامعه را برای هزاران سال تنظیم کرده است.
باید گذاشت جامعه، خودش بر اساس منطق عرف، خودش را تنظیم کند: حجاب عرفی در تهران، با حجاب عرفی در دهدشت ِ کهکیلویه فرق میکند. حجاب عرفی، در سیستان، با حجاب عرفی در مشهد و قم و یزد فرق میکند. آنکس که به اجبار میخواهد برای تمام این فضاهای متفاوت و عرفهای گوناگون، یک قانون ِ اجباری یکدستکننده به نام دین و به خرج دین بسازد، اول از همه حجاب را در برابر عرف قرار میدهد. و بازنده در این میدان، حجاب است و دین. اجبار، منطق عرف را نادیده میگیرد و افراط و تفریط و لجبازی و کینه میآفریند.
فردای آزاد بودن انتخاب نوع پوشش، عریانی و هرج و مرج نیست. به عرف، اعتماد کنیم. عرف، ستون ِ جامعه است.