گروه جامعه: دیگر فقط صحبت از مهاجرت نخبگان نیست. حالا مهاجرت شکل دیگری به خود گرفته است و ما شاهد مهاجرت ورزشکاران، هنرمندان، نویسندگان، استادان، معلمان و کارگران در صنفهای مختلف هستیم که بهاصطلاح به آن مهاجرت «تودهوار» میگویند. در این سالها آنهایی که پول، سواد و تجربه داشتند، به بهانه کار و تحصیل کشور را ترک کردند و آنهایی که نه پول آنچنان داشتند و نه تحصیلات بالایی راههای پرخطر دیگری را انتخاب کردند تا از طریق آن بلکه بتوانند پناهندگی بگیرند؛ مهاجرتی که به گفته آنهایی که رفتند بسیار هزینهبر و دردناک است. اما برای برخیها راهحلی برای ادامه زندگی شده است. بهرام صلواتی، رئیس رصدخانه مهاجرت ایران به کیسهای پناهندگی و پناهجویی ایران اشاره میکند و میگوید: «معمولا سازمان ملل گزارشهایی درباره افراد گمشده منتشر میکند اما عدد واقعی چندبرابر این آمار است. سالانه ۲۰ تا۳۰ هزار نفر گم میشوند و از سرنوشت آنها خبری نیست. چون افراد از مسیرهای غیرقانونی میروند، مدارک شناسایی خود را از بین میبرند.
تراژیکتر مسیر و کانالهای مهاجرتی، مهاجرت اجباری پناهجویی است. درباره مهاجرت اجباری و پناهجویی کمتر حرف میشنویم. این در حالی است که آمارهای این نوع مهاجرت ایرانیان بالاست. اگر سالی ۵۰ هزار ویزا برای ایرانیان صادر شود، ۳۰ هزار نفرشان درخواست پناهجویی، ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر تحصیلی و پنج هزار نفر هم کاری است. این آمار البته برای دو سال گذشته بود». صلواتی مسئله اصلی مهاجرت را مسئله اجتماعی میداند و بر این باور است: «بحرانهای اجتماعی، مسئله مهم و پررنگی برای ایرانیان است. وقتی با نخبگان و متخصصان صحبت میکنم، دغدغهشان پول نیست. به نظر میرسد نخبگان، مأیوس شدهاند و مهاجرتشان از جنس سرخوردگی و یأس است. این ادبیات که هرکس با ماست بماند، هرکس با ما نیست، برود بسیار خطرناک است. اگر با همین ادبیات جلو برویم، به احتمال قریب به یقین تا یک دهه آینده تعداد اندکی در کشور باقی خواهند ماند که بتوانند با استانداردهای رایج کار کنند. بقیه افراد یا باید از دایره گفتمان اصلی خارج شوند یا از کشور بیرون بروند». او البته اشاره کرد که در سال ۱۴۰۲ احتمالا یکی از شدیدترین و وخیمترین موجهای مهاجرت را فقط در بحث فرار مغزها خواهیم داشت.
این روزها، بعد از اعتراضات در داخل و خارج مسئله مهاجرت بار دیگر مطرح شده است. آمار و ارقام بسیاری روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت که نشان میدهد مهاجرت گروهای مختلف مردم افزایش پیدا کرده است. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
هماکنون در یکی از فرازهای مهاجرتی قرار داریم، چنین موجی سابقه نداشته است. زمان انقلاب، شاهدِ حجم مهاجرتی قابلتوجهی بودیم و بعد به فرود مهاجرتی رسیدیم. بعد از اتمام جنگ و با رشد بیکاری، شاهد افزایش مهاجرتهای اقتصادی به کشورهای ژاپن و حاشیه خلیج فارس بودیم. حوادث سال ۸۸ موجب شد یک فراز مهاجرتی جدید را تجربه کنیم که از جنس مهاجرت تحصیلکردهها و متخصصان بود. بعد از سال ۸۸، دوباره یک فرود مهاجرتی داشتیم . مطالبات مردم در سالهای ۹۸ و ۹۹ که از جنس اجتماعی و اقتصادی بود و بار دیگر زمینهساز یک فراز مهاجرتی جدید شد اما این موج مهاجرتی با همهگیری کرونا و توقف جابهجاییهای بینالمللی در دنیا همزمان شد. فنر مهاجرت دائما در حال فشردهشدن بود تا اینکه دوره کرونا کنترل و مدیریت شد و هماکنون با توجه به شرایطی فعلی کشور، این فنر باز شده است. شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی کاملا متحول شده و پیشبینی ما این است که در حال نزدیکشدن به یکی دیگر از قلههای مهاجرتی هستیم. برآوردی نداریم که چقدر روی این قله خواهیم ماند اما میدانیم این فراز مهاجرتی بیسابقه است و در چند دهه گذشته، حتی بعد از انقلاب بیسابقه بوده است.
امروز دلایل اجتماعی، اقتصادی، محیطزیستی، فرهنگی و سیاسی بر همدیگر منطبق شدهاند. شاهد حضور نیروهای دافعی و رانشی در داخل کشور و نیروهای کششی و جاذبهای خارج از کشور هستیم. وقتی این حالت اتفاق بیفتد، موضوع فقط مهاجرت گسترده یا محدود یک طبقه خاص _استعدادهای برتر و نخبگان_ نیست، دستههای مختلف مردم از جمله ورزشکاران، هنرمندان، استادان، معلمان، کارگرها در صنفهای مختلف مهاجرت میکنند. وقتی این شواهد را کنار هم میگذاریم، متوجه میشویم که وارد مهاجرت عام یا تودهوار شدیم. ما دو سال پیش شواهدش را دیده بودیم و هشدارهای لازم را هم دادیم.
شما اشاره کردید که شاهد افزایش مهاجرت و شکلگیری پدیده مهاجرت تودهوار هستیم. شما در رصدخانه، مهاجرت عام را پیشبینی کرده بودید. چرا وارد مهاجرت عام شدیم؟
رصدخانه مهاجرت، هرساله ویژهنامهای منتشر کرده و آخرین تحلیل و آمارها را ارائه میدهد. هفت حلقه مهاجرتی داریم، وقتی این هفت حلقه به هم بپیوندند، وارد مهاجرت تودهوار میشویم. اولین علت مهاجرت، افزایش نیروهای رانشی در یک کشور یا جامعه است. تا چند سال گذشته مشکلات سیاسی، عامل اصلی مهاجرت بود.
در دهه ۷۰ عوامل اقتصادی تعیینکننده بود و موج مهاجرتی جدیدی شکل گرفت. در اواخر دهه ۸۰، تحولات انتخابات ۸۸ باعث شد موج جدید مهاجرت سیاسی و اجتماعی شکل بگیرد. در اواخر دهه ۹۰ و اوایل قرن جدید، ما شاهد پیوست عوامل اجتماعی و اقتصادی هستیم. وقتی حوادث آبان ۹۸ اتفاق افتاد یا موشک به هواپیمای اوکراینی اصابت کرد، ما نتوانستیم پاسخهای قانعکنندهای به این بحرانها بدهیم؛ این مطالبات و فشارها به هم پیوند خورد و موجب شد قویترین حلقه رانشی شکل بگیرد. وقتی این حلقه شکل گرفت، در ادامه بقیه حلقهها هم شکل میگیرد. مثلا سرمایهگذاری مهاجرتی خانوارها به وجود آمد، برای مثال شاهد افزایش میل حضور در کلاسهای زبان هستیم و درخواست مهاجرت دانشجویان بیشتر شده است. حتی برخی از خانوادهها برای فرزندانشان در سطح مدارس و مهدکودکها سرمایهگذاری کردهاند! حلقه بعدی این است که ما فضای مهاجرت را بهصورت جهانی ببینیم. اگر ما برای سرمایه انسانی خیلی ارزش قائل نیستیم، کشورهای دیگر ارزش قائلاند. به این سؤال اساسی پاسخ ندادیم که قصد داریم برای اشتغال، رفاه و شادبودن چه کنیم، این مسئلهای است که درحالحاضر با آن مواجه هستیم. ما برای این سرمایههای انسانی چند دهه برنامهریزی کردیم. هماکنون اگر میبینید مهاجرت به ترکیه، امارات، قطر، عربستان، عمان، آلمان، اتریش و کانادا زیاد شده به این علت است که آنها برنامههای متنوعی برای سرمایههای انسانی دارند.
هر مهاجری به خارج از کشور میرود بهعنوان یک پل ارتباطی عمل میکند و این حلقه بعدی است. مهاجران از فرصتهای خارج از کشور صحبت میکنند و از این طریق افراد مختلف آگاه میشوند. حلقه دیگر هم تسهیلگران مهاجرت هستند و درنهایت فضای عمومی رفتن و نماندن. این حلقهها به هم پیوند خوردند و ما شاهد مهاجرت عام شدیم.
علت تشدید مهاجرت نخبگان چیست؟
نتیجه پنج، شش سال تمرکز روی موضوع مهاجرت نشان میدهد که تشدید مهاجرت نخبگان از ایران چند عامل دارد؛ اول اینکه ساختار و نهاد رسمی برای مدیریت یکپارچه سرمایههای انسانی در کشور نداریم. نیروهای آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی، نیروهای خوبی را شناسایی میکنند و پرورش میدهند؛ اما کسی نیست که آنها را مدیریت کند. معاونت علمی طرح مهاجرت بازگشتی را برنامهریزی میکند، افراد را جذب میکند، با این حال بقیه بخشها همراهی نمیکنند و حتی جامعه هم یاد نگرفته از این مهاجرت بازگشتی بهترین استفاده را بکند. همه مدیریتهای ما جزیرهای و غیریکپارچه است. وقتی تا این اندازه بستر ناآماده است، چرا باید از مهاجرت مردم تعجب کنیم؟ ما نهاد رسمی نداریم و اگر هم داشته باشیم، باید برنامه رسمی داشته باشیم. درحالحاضر خیلی از دستگاههای عریض و طویل که بودجههای زیادی هم میگیرند، برنامه سازندهای ندارند و از معنا و مأموریت تهی شدهاند؛ اما همچنان بودجه دریافت میکنند. موضوع بعدی اینکه فراتر از ساختار و برنامه، باید محیط اقتصادی و اجتماعی کشور را امن و باثبات کنیم. بعضی از دستگاهها و افراد که میتوانیم آنها را خودسر یا غیرخودسر بنامیم، مأموریتشان برهمزدن این ثبات و امنیت است. ما هرچه تلاش میکنیم مهاجرت را خوب بشناسیم، نظاممندش کنیم و برای افرادی که میخواهند برگردند، امیدآفرینی کنیم، باز هم دوستان و بزرگوارانی هستند که تلاش میکنند و این شرایط را شکل میدهند! باید از آنها پرسید چرا مهاجرت در این کشور به این میزان است؟!
آیا خروج استادان دانشگاه، دانشجویان نخبه دانشگاههای برتر و پزشکان و کادر درمان افزایش پیدا کرده است؟
اگر شاخصهای جهانی را کنار بگذاریم، در کل مهاجرت در دنیا افزایش یافته و علت اصلی افزایش فرصتهاست. خیلی از دانشگاههای بزرگ دنیا، دانشجویان و استادان را تشویق میکنند که با همکارانشان در سایر کشورها کار مشترک انجام دهند. تفاوتش با ایران این است که مهاجرتهای ما مهاجرتهای اختیاری نیست. مهاجرت از جنس سرخوردگی و یأس است. در سیستم حکمرانی ما معنای زمان و زمانبندی به هم خورده است. سه سال میشود که قرار است مذاکرات (پسابرجام) به نتیجه رسیده و شرایط اقتصادی کشور به سرانجام برسد.
اثرات بهتعویقافتادن تکلیف مذاکرات برجام در میزان مهاجرت قابل مشاهده است. اگر میخواهیم شاخصها و استانداردهای جهانی را در نظر نگیریم و با استاندارد و میانگین جامعه خود تحلیل کنیم- با توجه به مجموعه مطالعات اندکی که انجام شده- میانگین بالای ۶۰ درصد استادان و دانشجویان میل ۷۰درصدی برای مهاجرت دارند. در دنیا میل به مهاجرت بالاست؛ اما جنس میل به مهاجرت در ایران متفاوت است. فاصله میان میل و تصمیم و اقدام در دنیا معنادار است، وقتی شاخصهای میل به مهاجرت و تصمیم برای مهاجرت اینقدر به هم نزدیک میشوند، به معنای آن است که میزان مهاجرت شرایط وخیم و خطرناکی پیدا کرده است. آن هم برای کشوری مانند ایران که برای بازسازی اجتماعی و اقتصادی به نخبههای ورزشی، سیاسی، فرهنگی و هنری بیش از هر زمان دیگری نیاز دارد. بقیه افراد یا باید از دایره گفتمان اصلی خارج شوند یا از کشور بیرون بروند. ما در آستانه شکلگیری یک جامعه فراسرزمینی هستیم، جامعهای که در خارج از کشور شکل میگیرد، دل در گرو وطن دارد؛ اما هیچ کاری نمیتواند برای کشور بکند. مدام میگوییم از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور استفاده کنید؛ اما تأکید من این است که از ظرفیت ایرانیان داخل کشور به بهترین وجه استفاده کنید، بعد به ایرانیان خارج از کشور برسید! کانالهای مهاجرتی در کشور ما به هم خورده است. نخبههای فرهنگی، ورزشی، سینمایی و استادان دانشگاه مهاجرت میکنند.
تا چند سال پیش توجه ما فقط به مهاجرت نخبگانمان بود، اما در یکی یا دو سال گذشته توجه خیلیها به مهاجرت پزشکان، گروههای کاری و استادان جلب شد. درباره مهاجرت اجباری و پناهجویی کمتر حرف میشنویم. این در حالی ست که آمارهای این نوع مهاجرت بالاست. اگر سالی ۵۰ هزار ویزا برای ایرانیان صادر شود، ۳۰ هزار نفرشان درخواست پناهجویی است. ۱۰ تا ۱۵ هزار متقاضی ویزای تحصیلی و پنج هزار نفر متقاضی ویزای کاری هستند. این آمار البته برای دو سال گذشته بود.
مسیر مهاجرت پناهجویی، بسیار پرخطر است اما برخی از ایرانیان حاضرند هزینه بسیاری برای این مسیر خطرناک پرداخت کنند. توضیح دهید که در این مسیر چه اتفاقی برای پناهجو میافتد و چه مسیرهایی را انتخاب میکنند؟
درباره اهمیت شبکه اطلاعاتی مهاجران صحبت کردم و نقش آن را در مهاجرت عام توضیح دادم. این شبکهها در بسیاری از کشورها شکلدهنده جریان مهاجرتی هستند. زمینههای بسیار خوبی وجود دارد، اما مطالعات چندانی انجام نشده است. برای مثال در اقلیم کردستان و آذربایجان غربی افرادی هستند که به شکل تاریخی از کشور آلمان یا یونان سر درآوردهاند و درباره فرصتها، کیسهای پناهجویی اطلاعاتی به بقیه همولایتیهایشان مخابره میکنند. افراد آن منطقه بر اساس تصورات مهاجرتی خودشان اطلاعات دست دوم را استفاده میکنند.